ادبیات داستانی افغانستان در یک دهه اخیر
۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبهدر این یک دهه، برخی از نویسنده گان افغانستان که در کشورهای دیگر ـ چه کشورهای همسایه و چه در کشور های دور و نزدیک دیگر ـ زنده گی می نمودند، مجال آن را یافتند تا به کشور شان دوباره برگردند و به آفرینش آثار شان در داخل کشور بپردازند و یا آن عده از قلم به دستان افغان که هنوز در بیرون از زادگاه شان به سر می برند، نیز در این یک دهه به آفرینش آثار درخور توجه در زمینۀ ادبیات داستانی پرداخته اند.
اگر ما آفرینشگران ادبیات داستانی امروز افغانستان را به دسته های ذیل از هم سوا سازیم: یک) آفرینشگران نسل پیشتر؛ دو) آفرینشگران نسل بعدتر؛ سه) آفرینشگران نسل نو، شاهد خلق آثار فراوان در زمینۀ ادبیات داستانی از سوی این هر سه نسل می باشیم.
الف) آفرینشگران نسل پیشتر:
اکرم عثمان یکی از برجسته ترین نویسنده گان این نسل، با آن که به زادگاهش برنگشت، اما دور از دیار، در اروپا، رمان سیاسی ـ تاریخی «کوچۀ ما» را نوشت. این رمان که به خاطر پرداختن به برخی از چهره های سیاسی نیم قرن اخیر افغانستان، مقداری جنجال برانگیز هم بود، در کابل نیز تجدید چاپ گردید. رهنورد زریاب یکی دیگر از چهره های برجسته در میان نویسنده گان این نسل می باشد. رهنورد، پس از تشکیل حکومت موقت در افغانستان، کوله بارش را درغربت بربست و راهی کشورش شد. او در داخل افغانستان سوای مشغولیت در حوزه های مختلف فرهنگی، به خلق رمانش به نام « چهار گردقلا گشتم» پرداخت و از چاپ بیرونش داد.
خانۀ ادبیات افغانستان در چهارمین جشنوارۀ ادبی «قند پارسی» در تهران، در ماه عقرب 1385، از مقام ادبی زریاب بزرگذاشت نمود و انتشار مجموعۀ داستانی او را نیز در همین برنامه پیشنهاد کرد. «زیبای زیر خاک خفته» به کوشش خانۀ ادبیات افغانستان، در تهران به نشر رسید که در برگیرنده هژده داستان کوتاه رهنورد زریاب است .
زلمی بابا کوهی یکی از چهره های مطرح ادبیات داستانی همین نسل، مجال آن را یافت تا چند بار به کشورش برود و در زادگاهش شهر مزار شریف، گزینه ای از داستان های کوتاه خود را آذین چاپ ببندد. مریم محبوب یکی از بانوان قلم به دست و مطرح این نسل نیز توانست پس از سال ها دوری از کشورش، چند بار به افغانستان سفر نماید و در کانادا مجموعهء داستان های کوتاهش را به نام «خانم جورج» چاپ کند. همین سان نویسنده گان دیگر این نسل که هنوز در بیرون از افغانستان زنده گی دارند، در این یک دهۀ اخیر آثار خوب داستانی نگاشته اند که از آن شمار:
ببرک ارغند توانست در همین یک دهه سوای نگارش داستان های کوتاه، رمان هایش را به نام های «پهلوان مراد و اسپی که اصیل نبود»، «کفتر بازان» و «سفر پرنده گان بی بال» بنویسد و به بازار عرضه کند.
قادر مرادی یکی دیگر از نویسنده گان داستان کوتاه که داستان های کوتاه فروان نگاشته است، در این مدت ده سال، گزیدۀ داستان هایش را زیر نام «دختر شالی های سبز » که در آن چهار داستانش به نام های :« دختر شالی های سبز »، « کوچه های زمستان »، « توت و نان » و « غزل در خاک » گنجانیده شده است، آذین چاپ بست. وی همچنان در همین سالهای پسین رمان « برگها نفس نمی کشند » را نوشت. و همینطور دیگران.
ب) آفرینشگران نسل بعدتر:
این نسل نیز در زمینۀ ادبیات داستانی کارهایی را در این یک دهۀ اخیر انجام داده است و شماری از نویسنده گان این نسل با نگارش آثار ارزشمند و ماندگار شان، توانستند ادبیات داستانی افغانستان را در سطح جهانی مطرح و معرفی کنند.
عتیق رحیمی یکی از چهره های سرشناس این نسل است. رحیمی توانست در این یک دهۀ اخیر، پس از رمان «خاکستر و خاک»، رمان دیگری زیر عنوان «هزار خانهء خواب و اختناق» را بنویسد. این رمانش، همانند رمان قبلی وی (خاکستر و خاک) به چندین زبان معتبر دنیا برگردان گردید و برای رحیمی شهرت فراوان نصیب گردانید. رمان «هزار خانهء خواب و اختناق» در اروپا، یکی از مطرح ترین رمان های ده سال اخیر بوده است. باری «اشپیگل» یکی از پر تیراژترین مجله های آلمان، اندر باب این رمان عتیق رحیمی نوشت: « ... صدای نو در ادبیات جهانی» .
عتیق رحیمی بعداً رمان دیگری را به نام «سنگ صبور» به زبان فرانسوی نوشت. «سنگ صبور» او را به پله های بلند ترقی رسانید و جایزه «گنکور» یکی از باارزش ترین جایزه های ادبی فرانسه را نصیبش ساخت. هیأت داوران، این رمان عتیق رحیمی را در گزینش مقدماتی، جزو چهار اثر برتر انتخاب نموده بود؛ اما در دومین دور رأی گیری، او با هفت در برابر سه رأی برای میشل بوبری، برندهء صد و سومین جایزهء گنکور شد و در کنار آندره مالرو، نارسل پرست، میشل تورنیه، پاتریاک موریانو و دیگران قرار گرفت، و سرانجام این که عتیق رحیمی توانست در این مدت ده سال رمان «خاکستر و خاک» خود را به روی پردۀ سینما بیاورد. او که کارگردانی فلم «خاکستر و خاک» را خود به عهده داشت، همراه با همکاران فرانسوی خود، فلم را در یکی از روستاهای شمال افغانستان فلمبرداری کرد.
خالد نویسا یکی از داستان نویسان دیگر این نسل که در پاکستان به هجرت به سر می برد، پس از فروپاشی حاکمیت طالبان دوباره رفت کابل و در آنجا به نوشتن ادامه داد. او که پیش از این داستان کوتاه می نوشت و دو مجموعۀ داستان کوتاه خود را به نام های « فصل پنجم» و «تصورات شب های بلند» انتشار داده بود، موفق شد در کابل اولین رمان خود را زیر نام «آب و دانه» بنویسد و منتشرکند. ناگفته نباید گذاشت که یک مجموعهء منتخب داستان های خالدنویسا، در سال2003 به زبان فرانسوی تحت نام « Bonjour! , Douleur» در پاریس منتشر گردیده است. برخی از داستان هایش به زبان های آلمانی، انگلیسی، نارویژی و هالندی و ترکی نیز برگردان و چاپ شده اند.
عزیزالله نهفتهکه نیز در پاکستان زنده گی می نمود، در آغاز این ده سال اخیر برگشت به کابل. در کابل او در پهلوی نوشتن داستان کوتاه، رمان «سنگ ها و کوزه ها» را نوشت و آذین چاپ بست.
علی پیام که اولین بار در ایران به داستان نویسی پرداخته بود و در همانجا می زیست، پس از برقراری حکوکت مؤقت در افغانستان، مجال آن را یافت که دوباره به زادگاهش در افغانستان برگردد و در پهلوی کارهای دیوانی به نوشتن داستان ادامه دهد.
محمد محمدی یکی دیگر از نویسنده گان این نسل و نویسندۀ اثر پژوهشی «فرهنگ داستان نویسی افغانستان»، پس از به پایان رسانیدن تحصلیش در ایران برگشت به کابل. او سرپرستی مؤسسه چاپ کتاب به نام «تاک» را به عهده گرفت و در آن جا در پهلوی نوشتن داستان کوتاه، داستان بلند «ناشاد» را نوشت و چاپ نمود.
آصف سلطان زاده یکی از نویسنده گان دیگر این دوره است که تا حال از وی پنج مجموعۀ داستانی به نشر رسیده است که تعدادی از این مجموعه ها جوایز ادبی را نیز از آن خود کرده است. جایزۀ ادبی هوشنگ گلشیری در ایران و جایزۀ ادبی کوپنهاگن در دنمارک از جملۀ جوایزی است که سلطان زاده از آن خود کرده است. در سال های پسین او به نوشتن رمانش به نام «دوزخ عدن» دست یازیده است.
خالد حسینی یکی دیگر از چهره های برجسته و نامور این نسل است. او که یک دهه پیش در ادبیات داستانی افغانستان نامش برده نمی شد، با نوشتن رمان «گدی پران باز» در ادبیات داستانی افغانستان و جهان حضور گسترده یافت. این اثر برای وی شهرت فراوان جهانی نصیب کرد. تا آنجا که براساس گزارش نشریه «بوک سیلرز» وی در رأس 20 نويسندۀ محبوب جهان در سال 2008 قرار گرفت. در اين درجه بندي، "استيگ لارسن" و"كن فولت" در رده هاي بعد قرار گرفته اند. اين درجه بندي بر اساس اطلاعاتي است كه از چند كشور مختلف جمع آوري و ارزيابي شده است.
مؤسسات انتشاراتي در كشورهاي انگلستان، آمريكا، فرانسه، اسپانيا، ايتاليا، هالند، چين و چند كشور ديگر با ارائه فهرستهاي جداگانهاي نویسنده گان پرخواننده دنیا در كشور شان را اعلام كردند. اين فهرست ها نهايتاً در قالب فهرست "بيست نويسندۀ پرخواننده سال 2008" ارائه شد، كه در آن خالد حسيني در جايگاه نخست قرار گرفت و حتا از "جيكي رولينگ" خوش اقبال ترين نويسندۀ تاريخ ادبيات پيشي گرفت.
استيگ لارسن و كن فولت نيز جايگاه دوم و سوم اين ليست بيستتايي را از آن خود كرده اند.
اين در حالي است كه "استفني مهير" نويسنده رمان "شفق" كه فلمي نيز بر اساس رمانش روي پردههاي سينماهاي دنيا رفت، در جايگاه چهارم قرار گرفت. "پائولو كوئليو" نويسنده برازيلي رمان "كيمياگر" نيز در رتبه بيستم اين فهرست ديده ميشود.
شايان ذكر است که این رمان خالد حسینی از سوی هالیوود، یکی از بزرگترین موسسات فلم سازی جهان، روی پرده سینما درآمد. خالد حسینی پس از رمان «گدی پران باز»، رمان «هزار خورشید تابان» را نوشت، اما با دریغ این رمانش نتوانست شهرت و محبوبیت رمان اولش را نصیب شود.
از جمع نویسنده گان این نسل، عتیق رحیمی و خالد حسینی توانستند با پیدا کردن سرمشق های جهانی، محدودیت سنتی ادبیات داستانی افغانستان را درهم بشکنند، و مبالغه آمیز نیست که اگر این پدیده را افتتاح تازۀ ادبیات داستانی افغانستان، با الگوهای تازه بنامیم . دیگر ادبیات داستانی افغانستان با پیدا کردن سرمشق جهانی محدودیت ادبیات داستانی سنتی را پشت سر گذاشت و برای ادبیات داستانی افغانستان یک در تازه باز شد.
با آن که یک تعداد به این باور اند که رمان «سنگ صبور» عتیق رحیمی و هردو رمان خالد حسینی مربوط به ادبیات داستانی افغانستان نمی شوند، چون عتیق به فرانسوی نوشته است و خالد به انگلیسی. اما، ماورای این بحث، باید گفت که این دو ، نویسنده گانی هستند، که با تجربه های افغانستان، معرف بازگویی تجارب تلخ افغانستان اند و آثار شان بازتابگر درد و غم مردم افغانستان بوده است.
تقی واحدییکی دیگر از نویسنده گان باقریحۀ این نسل است. او که با اشغال شهر مزار شریف توسط طالبان دوباره به ایران هجرت نموده بود، با به میان آمدن حکومت مؤقت برگشت به زادگاهش. در زادگاهش به نوشتن داستان ادامه داد. او مجموعۀ داستان کوتاه «چهار شنبۀ آخر» و داستان بلند «گلیم باف» را نوشت و درکابل به چاپ رسانید.
ج) آفرینشگران نسل نو:
این نسل که جوان است و عمر کمتر از سی سال دارد، آثار داستانی قابل توجه را هم در داخل افغانستان و هم در بیرون از مرزهای افغانستان نگاشته است. با روی آوردن این نسل امید بیشتر به بارور شدن ادبیات داستانی افغانستان می رود. از شمار این نسل می توان در داخل افغانستان از سید علی موسوی، نویسندۀ مجموعۀ داستانی «کابل جای آدم نیست»، و در برون از افغانستان از شبنم زریاب نام برد.
شبنم زریاب که مادرشسپوژمی زریاب و پدرشرهنور زریاب، ازچهره های نامور ادبیات داستانی افغانستان می باشند، با نوشتن رمان«پیانو نواز افغان»، در اواخر درجمع نویسنده گان ادبیات داستانی افغانستان پیوست. این رمانشبنمزریابهرچند تجربۀ نخستین اوست، اما کارش را برای نگارش رمان دومش زیر نام «در جستجویken»هموار نموده است.
در انجام باید گفت: با آن که ادبیات داستانی افغانستان به سوی بالنده گی و بارور شدن روان است، اما دشواری هایی نیز فرا راهش قرار دارد، که از آن شمار، می توان برخی از این دشواری ها را چنین برشمرد:
الف) پایین بودن فرهنگ کتاب خوانی در افغانستان. این مشکل باعث می شود تا در افغانستان کمتر کتاب خریده شود و کمتر کتاب به فروش برسد. پس آفرینشگر ادبی مجبور است تا اثرش را با پول خود چاپ و رایگان توزیع کند.
ب) عدم توجه دولت به آفرینشگران ادبی و حمایت از آن ها. در گذشته به ویژه در دهۀ شصت خورشیدی انجمن نویسنده گان در افغانستان فعال بود، که از سوی آن انجمن در یک دهه، ده ها عنوان کتاب، چه از گذشته گان و چی از معاصرین آذین چاپ بست، اما امروز جای چنان انجمنی در افغانستان سخت خالی است و بسیاری از آفرینشگران توان مالی آن را ندارند که اثر شان را راهی چاپخانه ها کنند.
نویسنده: نعمت حسینی
ویراستار: عارف فرهمند