افغانستان 1.9 میلیون کودک کارگر دارد
رضا شیرمحمدی۱۳۹۴ خرداد ۲۲, جمعه[No title]
بسیاری کودکان کارگر به این دلیل کار میکنند که فقیر اند، پدر خود را از دست داده اند و یا نان آوران خانواده شان بیمار و معلول اند. برخی از این کودکان، در شرایط بسیار طاقت فرسا کار میکنند. در آلبوم عکس زیر زندگی یکی از کودکان کارگر به نمایش گذاشته میشود.
آلبوم عکس: زندگی یک تن از کودکان کارگر افغان
هر چه هوا سردتر می شود، دلنگرانی های مردم فقیر افغانستان بیشتر می شود. مخصوصا کودکان کارگری که تنها نان آوران خانواده اند. براساس آمار دولت، افغانستان حدود دو میلیون کودک کارگر دارد که سرما کارشان را سخت تر می گرداند.
یکی از این کودکان فاطمه 8 ساله است؛ کودکی خردسال که مخارج خانواده اش را به تنهایی تامین می کند. هردو پای عبدالظاهر پدر فاطمه فلج است و نمی تواند کار کند. فاطمه علاوه بر کار باید از پدرش نیز مراقبت کند. کار کودکان در افغانستان یک امر معمول است. بنابر آمار وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان، این کشور بیش از دو میلیون کودک کارگر دارد.
فاطمه پنج خواهر کوچکتر و یک خواهر بزرگتر دارد و مجبور است خودش به تنهایی برای تامین مخارج خانواده اش کار کند. او از ساعت 7 صبح تا 4 بعد از ظهر در سرک کار می کند. آمار وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان نشان می دهد که از مجموع 14 میلیون کودک در افغانستان، شش میلیون شان در معرض خطرهای گوناگون قرار دارند.
صبح زود فاطمه از خانه بیرون می شود و در امتداد جاده های پرخطر در هرات خودش را به فابریکه آیسکریم می رساند؛ کارتن های آیسکریم را داخل یخچال گاری اش می گذارد و به آرزوی روزی خوب و پر فروش به شهر می رود. آفتاب که برود، انگار که خوشبختی های او هم رفته اند. وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان می گوید 1.2 میلیون کودک افغان در مرکز و ولایت های این کشور مشغول کارهای سخت روی جاده هستند.
فاطمه به دروازه مکاتب می رود تا فروش بیشتری داشته باشد. وقتی فاطمه دختران هم سنش را می بیند که مکتب می روند حسرت می خورد و می گوید: «تنها آرزویم این است که کاش من هم پول می داشتم و مجبور نبودم کار کنم. مکتب می رفتم و مانند دیگر دختران درس می خواندم تا در آینده برای خودم کاره ای شوم». به گزارش وزارت معارف افغانستان هنوز هم 4 میلیون کودک که اکثرشان دختران و کودکان کارگر هستند از حق تعلیم محرومند.
شام که می شود فاطمه می نشیند و پول هایش را حساب می کند. او باید پول آیسکریم ها را دوباره به شرکت مسترد کند و تنها فایده اش را برای خودش بردارد. با درآمد ناچیزی که او دارد نمی تواند حتی ابتدایی ترین امکانات زندگی را برای خودش و خواهرانش فراهم کند. در افغانستان کمک های اجتماعی به معلولان "آن هم فقط جنگی" بسیار ناچیز است. پدر فاطمه از اینکه دخترش مجبور است کار کند ناراحت است، اما چاره دیگری ندارد.
پدر فاطمه در ایران کارگر چاه کن بود. یکی از روزها طناب چاه پاره شد و داخل چاه افتاد. او دیگر نتوانست راه برود. پدر فاطمه دو زن دارد. برخی از روزهایی که وضع صحی پدر فاطمه بهتر است و هوا هم خوب است، فاطمه او را به یکی از چهارراهی های مرکز شهر هرات می برد تا کارت موبایل بفروشد. اخیرا آمار خشونت ها و تجاوز بر کودکان در افغانستان افزایش یافته و این باعث نگرانی پدر فاطمه شده است.
خانواده فاطمه با وجود فقری که دارند صمیمی هستند. خواهر بزرگترش نمی خواهد از او عکسی گرفته شود. خانواده اش می گویند او دیگر باید برای ازدواج آماده شود. آمار ازدواج های زیر سن "ازدواج کودکان" در افغانستان هنوز هم زیاد است. مقامات می گویند برخی از این خانواده ها با اینکه از خطرات اینگونه ازدواج ها آگاهند، اما به علت فقر این کار را می کنند.
خانه ای که فاطمه و خانواده اش در آن زندگی می کنند تنها دو اطاق و یک دهلیز دارد و باید ماهی دو هزار افغانی برایش کرایه بپردازند. خانه شان برق ندارد و همسایه شان به آنها فقط یک لین را برای استفاد یک چراغ داده است. کلکین های خانه فاطمه حتی شیشه هم ندارد. فاطمه می گوید پس انداز می کند تا برای کلکین های خانه شان پلاستیک و میخ بخرد.
فاطمه کودکی هشت ساله است که وارد نه سالگی اش می شود. زمستان که می رسد خوشی های او و خانواده اش هم کمتر می شود. حالا هم که زمستان فرا می رسد فاطمه غمگین تر از همیشه به نظر می رسد. او در فصل زمستان دیگر نمی تواند آیسکریم بفروشد. شاید او به فکر پیدا کردن کار دیگری است. پدرش هم نگران است و نمی داند آذوقه زمستانی خانواده اش چطور تامین خواهد شد.