سختیهایی که مهاجران از بحران قرضههای یونان میکشند
پروانه علی زاده۱۳۹۴ تیر ۱۰, چهارشنبه[No title]
همه ساله هزاران مهاجر افغان تلاش میکنند خود را به اروپا برسانند. برخی از آنان مسیرهای دشوارگذری را با پای پیاده طی میکنند. حمید سلجوقی، مهاجر افغان که این مسیر را پیموده، از جریان مسافرت عکس گرفته است که در آلبوم زیر میبینید.
آلبوم عکس: مهاجرت با پای پیاده به سوی اروپا
همه ساله هزاران مهاجر از کشورهای مختلف تلاش می کنند خود را به اروپا برسانند. برخی از آنان مسیرهای دشوارگذری را با پای پیاده می آیند. حمید سلجوقی، مهاجر افغان که این مسیر را پیموده، از جریان مسافرت عکس گرفته است.
این مرد سفرش را از مناطق جنوبی افغانستان که میدان اصلی نبرد با طالبان است شروع کرده است. او پس از دشواری های زیاد و گذشتن از ترکیه و یونان، پس از سه شب و سه روز پیاده روی در میان برف و یخبندان کوه پایه های بلغاریا به سوی اروپا، هر دو پایش به شدت عفونی شده و توان پیمودن ادامه راه را ندارد.
مخفیگاه پناهجویان در یک کوره خشت پزی قدیمی بین مرز هنگری و صبرستان. پولیس هر چند ساعت یک بار برای سرکشی به این مناطق می آمد و از تازه واردان نگون بخت پول و موبایل شان را می گرفت.
پس از شش ساعت پیاده روی در یکی از روستاهای یونان که هم مرز به مقدونیه است، حوالی شام به طرف جنگلی در حرکت بودیم که شب هنگام باید از مرز می گذشتیم و وارد خاک مقدونیه می شدیم. این کودک تقریبا تمام مسیر را در سرمای شدید با دیگر مهاجران راه پیمود.
مسافران مجردی که همراه با خانواده ها بودند، کوشش می کردند به کودکان خسته و تقریبا از حال رفته کمک کنند. باید ساعت ها در مسیر خط آهنی که از یونان به مقدونیه منتهی می شود راه می رفتیم.
نزدیک ترین مخفیگاه پناهجویان به نقطه مرزی مقدونیه. پس از یک استراحت پنج دقیقه ای و پیوستن سایر همراهان، گروه مان مجبور بود سه روز مداوم در مسیر خط قطار در حرکت باشد. انسان های زیادی در این مسیر زیر قطار شده اند و جان باخته اند.
اینجا گروه مان در حال آماده شدن برای گذشتن از مرز یونان به خاک مقدونیه است. اکثر اعضای گروه بیشتر از پنج مرتبه از خاک مقدونیه و حتا پایتخت مقدونیه توسط پولیس این کشور بازداشت شده و پس از لت و کوب شدید به خاک یونان برگردانده شده اند.
دامنه های کوه در مقدونیه به سمت صربستان. پس از 72 ساعت از مخفیگاه قاچاقبر بیرون آورده شدیم و پیش از تاریکی هوا باید به دره ای منتهی به خاک صربستان می رسیدیم.
در یک کیلومتری پوسته مرزی صربستان، راه بلد (فرد مطمئن قاچاقچی) آخرین دستورهای لازم را می دهد. اعضای گروه باید تا زمانی که هماهنگ کننده به قاچاقبر زنگ می زد، منتظر می ماندند.
اخراج اجباری پناهجویان توسط پولیس مرزی و نیروهای اردوی مقدونیه. شب ها و روزهای سختی را برای رسیدن به پایتخت مقدونیه پیاده رفتیم، ولی در کمتر از چهار ساعت دوباره توسط پولیس مقدونیه به نقطه مرزی یونان انتقال داده شدیم. در مواردی خانم ها نیز مورد لت کوب قرار گرفتند. پولیس برخورد خشن و بی رحمانه ای داشت.
این زن در مجموع 45 روز و در سه مرحله اقدام به عبور از مرز را در این منطقه تجربه کرده است. زندگی در جنگل و در محیطی ناامن برای خانواده ها آسان نیست. قاچاقبران انسان به افراد پولدار توجه بیشتری دارند و از آنان مراقبت می کنند. در برخی از موارد هم پول خودش برای مهاجر دردسر ساز است.
پس از سه ساعت پیاده روی در هوای سرد کوهستانی، قاچاقبر اجازه استراحت داد. حداقل باید سه ساعت دیگر برای رسیدن به مرز صبرستان پیاده روی می کردیم.
اینجا خوابگاه "پنج ستاره" من بود. در آن شرایط دوری از گزند باران مناسب ترین موقعیت ممکن زیر این پل بود که از روی آن هر چند ساعت یک قطار می گذشت. برای تصرف این گونه مکان ها میان پناهجویانی که زیاد می ماندند زد و خورد می شد.
پناهجویان خوشبختی که باقاچاقچی طرح دوستی ریخته بودند و یا پول بیشتری داده بودند، می توانستند از غذای گرم و امکانات او استفاده کنند. تخم مرغ برای پناهجویان یک غذای فوق العاده بود. اینجا یکی از مخفیگاه های پناهجویان در خاک مقدونیه است.
قطاری که خاک یونان به مقدونیه را طی می کند. پناهنجویان جوان در کمین بودند تا با استفاده از فرصت خود را به کنارهای قطار آویزان کنند. این کار بسیار خطرناک است و می تواند به قیمت جان آنها تمام شود. اکثرشان موفق نبودند و در مواردی منجر به زخمی شدن آنان شد.
مردی که با کرتی آبی در وسط تصویر دیده می شود، از خادمین یک کلیسا در خاک صربستان بود. پس از اینکه مقداری غذا و چند جفت کفش به پناهجویان داد، با دلداری دادن به ما خواست تا رقص سنتی افغانستان را انجام بدهیم. او از رقص فیلمبرداری کرد. کمک رسانی او در آن شرایط کاری انسانی بود.
خانم پرستاری که گفته می شد از گروه داکتران بدون مرز است در حال مداوای مردی است که ساعت ها در میان برف و یخبندان پیاده روی کرده بود و پاهایش دچار یخزدگی شدید و عفونت شده بود. برای پانسمان نیاز به نور داشت که یکی از پناهجویان با نور مبایل با او همکاری کرد.