پروژه میان فرهنگی برای کمک به پناهجویان
۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه منطقه "کونیکسهارد" در شهر اوبرهاوزن آلمان، از جمله مناطق مرفه نشین به حساب می آید. در وسط این منطقه با خانه های زیبا و موترهای گران قیمت، مرکز مسکونی کلیسای پروتستانت برای جوان ایجاد گردیده است. در این مرکز تا یازده نوجوان در یک فضای آرام زندگی می کنند. آرامش این منطقه بر عکس آنچه است که این جوانان در راه فرار به اروپا تجربه کرده اند.
فراری که خُرد کننده اعصاب است
ایمان (در تصویر طرف چپ) 17 ساله با مدل موهای فوتبالیست اوبامیانگ، 16 سال داشت که از طرف نیروهای عراقی استخدام شد و شش ماه علیه گروه به اصطلاح "دولت اسلامی" یا داعش جنگید. ایمان در جریان درگیری ها اغلب خود را پنهان می کرد. ترسی از کشته شدن در جنگ، نزد ایمان بسیار زیاد بود. او در "تولبکس" یا در صندوق عقب یک موتر خود را پنهان کرده و نخست به ترکیه فرار کرد. از آنجا به یونان و از طریق مسیر بالقان به اتریش و در نهایت به آلمان خود را رساند.
او خوشحال است که همه چیز را پشت سر گذاشته است. ایمان به زبان عربی و با استفاده از زبان آلمانی که در کورس های آموزشی ادغام آموخته است، می گوید که "من به هر صورت می خواهم در اینجا مکتب ام را به پایان برسانم و در بخش ترمیم موتر آموزش حرفه ای داشته باشم. یک مترجم نیز او را در جریان صحبت ها کمک می کند.
فرار علی (در تصویر طرف راست) به اروپا ماجراجویانه تر بود. او دو بار با قایق تلاش به فرار کرده اما هر دوبار قبل از رسیدن به جزیره یونانی لیسبوس، بازگشت داده شده است. یک راننده تاکسی می خواست از وضعیت این پناهجو سود ببرد و برایش پیشنهاد کرد که در برابر 700 یورو او را از مرز عبور می دهد. اما علی پولی در اختیار نداشت به همین دلیل این راننده او را به پولیس تسلیم داد. پولیس هم بالای او ترحم کرده و دوباره او را آزاد ساخت. علی خشونت از جانب قاچاقبران را نیز تجربه کرده است. اما علی نخواست در این مورد صحبت کند و خاموشی اختیار می کند. او بار دیگر از طریق یک رودخانه باید غیر قانونی از مرز عبور می کرد. علی بالاخره موفق گردید که خود را به آلمان برساند.
او می خواهد مکتب را به پایان برساند و در بخش تخنیک برق تحصیلات عالی اش را انجام دهد. در برابر این سوال که چرا همه پناهجویان می خواهند به آلمان بیایند، هر دو می گویند که «شرایط رسیدگی به پناهجویان بسیار خوب است و هم یک چشم اندازی بهتر در آلمان برای پناهجویان وجود دارد.» این دو جوان با پنج هزار یورو روانه اروپا شدند. پولی که خانواده های شان برایشان تهیه کرده بودند. اینک پول را قاچاقبران به دست آورده اند و خانواده علی و ایمان در کشورهای شان باقی مانده اند.
بروز خستگی بعد از فرار
در این مرکز مسکونی، پناهجویان پس از ورود، نخست آرامش شان را باز می یابند. اتاق های منظم، باغ زیبا، امکانات ورزشی، یک فضای صلح آمیز را برای این جوانان ایجاد کرده است. به چنین یک فضا این جوانان نیاز دارند. ماجا یوفانسیوویچ یکی از مدد کاران اجتماعی این مرکز که خود سال های قبل زمانی که کودکی بیش نبود، از کرواسیا به آلمان مهاجرت کرده است، می گوید که «این جوانان بسیار خسته اند. آن ها در اقامتگاه های پناهجویان نمی توانستند حتی به آرامی بخوابند. یک راه بسیار طاقت فرسا و سخت فرار راه پشت سر گذاشته اند.»
او در ادامه می گوید که «سه تا شش ماه این جوانان نزد ما می مانند، سپس آنها برای دراز مدت به خانه های که مورد مراقبت و غمخواری قرار می گیرند و یا نزد خانواده های که حاضر به مراقبت از این جوانان اند، انتقال داده می شوند. مددکاران اجتماعی با رسیدگی به این جوانان از ایشان حمایت می کنند. مثلاً آن ها را در دفاتر رسمی همرایی می کنند، نزد داکتر می برند و یا شاید هم تنها برای نگرانی های شان یک گوش شنوا پیشکش کنند. خانمی برای این جوانان در این مرکز غذا آماده می سازد و هم در دیگر امور خانه رسیدگی می کند. اما جوانان پناهجو خود نیز فعال اند. شمار زیادی این جوانان 15 یا 16 سال دارند اما جنگ در کشورهای شان و تجارب فرار، دوران کودکی این جوانان را به طور قابل توجهی کوتاه ساخته است.
کمک مهاجران به پناهجویان
تقریبا اغلب پسران اند که راه سفر به اروپا را در پیش می گیرند. یلدا بنیادی که در این مرکز در بخش آگاهی رسانی فرهنگی فعال است، خود شش ساله بود که با والدین اش از افغانستان به آلمان آمدند. او در مورد می گوید: «گروه دخترها بسیار کم است. یک گروه از دختران در شهر هسن وجود دارد که بیشتر این زنان جوان از غرب افریقا می آیند.» یلدا بنیادی با مهارت های زبانی اش، از پناهجویان افغان و ایرانی مراقبت می کند. او در واقع در رشته اقتصاد تحصیلات عالی اش را تا ماستری در آلمان انجام داده است، اما او نخست می خواهد در بخش خدمات اجتماعی کار کند. از این طریق او نیز می خواهد سهم اش را ادا کند.
عثمان ابو الفتاح (در تصویر بالا در وسط) از مراکش می آید. او نیز در رشته اش نه بلکه به عنوان یک مترجم و حامی پناهجویان در این مرکز فعال است. او در مونستر در بخش انجنیری صنایع تحصیل کرده است. عثمان از دوازده سال به این طرف در آلمان زندگی می کند. او در مورد ترسی که این جوانان دارند آگاهی دارد. «جوانان از افغانستان ترس از اخراج و برگرداندن به کشور شان دارند.» این جوانان زمانی که بازدید کننده ای به این مرکز می آید بیشتر آرام و محتاط اند. عثمان در ادامه می گوید که اغلب این جوانان در بین خودشان می مانند.
یوفانسیوویچ می گوید که پس از یک مدت این جوانان که آرامش شان را بازیافتند، آهسته آهسته آغاز می کنند در مورد تجارب شان صحبت کنند. «پس از مدتی، بسیاری از آن ها به صحبت کردن حتی نیاز دارند.» سپس آن ها از داستان های سوء استفاده توسط قاچاقبران، خشونت در میان پناهجویان و ترس مداوم شان از پولیس صحبت می کنند. یکی از ویژگی های آشکار در بین این جوانان، تمایل زیادی شان برای مکتب رفتن است. هر کدام آن ها می خواهند بعد از تکمیل کورس های آموزشی زبان آلمانی، مکتب را به پایان برسانند. برخی از آن ها برای آموزش زبان آلمانی حتی 20 کیلومتر را پشت سر می گذارند. کورس های زبان آلمانی در صنف های ویژه ادغام که در مکاتب محلی ایجاد گردیده است، وجود دارند.
کلیسای پروتستان در بخش کمک به پناهجویان فعال است
ایجاد مراکز مسکونی برای پناهجویان یکی از ایده های کلیسای پروتستانت در شهر اوبرهاوزن آلمان است. یواخیم دیتردینگ، رئیس عمومی کلیسا های پروتستانت در شهر اوبرهاوزن آلمان در پذیرش و جا دادن پناهجویان فعال بود. او بعد از این که یک کلیسایی را به همکاری شهرداری اوبرهاوزن برای پناهجویان مسکونی گردانید، شهرت زیاد پیدا کرد. در این کلیسا نزدیک به 60 پناهجو زندگی می کنند.
در مرکز مسکونی کلیسای پروتستانت در اوبرهاوزن باید گفت که دین تنها یک نقش جانبی دارد. برخی از کارکنان مسلمانان اند بعض هم مسیحی اما پناهجویان همه مسلمان اند. یوفانسوویچ می گوید اما این امر ثانوی است. «در این مرکز این مسأله مطرح است که ما یک نوع زندگی باهمی چون یک خانواده را ایجاد کنیم. از این طریق ما چنین یک شکل زندگی باهمی را می توانیم به وجودآوریم.»