چرا آینشتاین زبان خود را بیرون کشیده بود؟
۱۳۹۹ اسفند ۲۹, جمعه
چهاردهم مارچ ۱۹۵۱، سالروز تولد البرت آینشتاین بود. او در آن روز هفتاد ساله شد. این فزیکدان مشهور متولد شهر اولم آلمان، چندین سال قبل از آن به ایالات متحده امریکا رفته و در «انستیتوت مطالعات پیشرفته» در نیوجرسی کار می کرد. در این مرکز تحقیقاتی به احترام وی و به مناسبت سالروز تولدش محفلی برگزار کرده بودند.
خبرنگاران و عکاسان زیادی در هر گوشه ای می خواستند سخنان هوشمندانه و همزمان شوخی آمیزی در زمینه اوضاع سیاسی جهان از وی بشنوند و بهترین عکس متناسب با روز تولدش را بدست بیاورند.
البرت آینشتاین از سخنرانی های محفل خسته شده بود و از هجوم خبرنگاران در اطراف خود در هر صورت نفرت داشت. او فقط می خواست آنجا را ترک کند، اما نمی توانست، زیرا در چوکی عقب موتر در بین فرانک آیدیلوته مدیر پیشین انستیتوت و همسرش ماری نشسته بود. گفته می شود که او خطاب به خبرنگاران پیوسته فریاد می زد «بس است، بس است…»، اما آنها دست بردار نبودند. یکی از عکاسان صدا زد: «آقای پروفیسور، برای یک عکس روز تولد لطفاً لبخند بزنید.»
آینشتاین بالاخره زبان خود را به طرف خبرنگاران بیرون می کشد و آرتور زاسه عکاس در همان لحظه دکمه کامره اش را فشار داد.
این پروفیسور با افکار پراکنده، لباس های نامرتب و موهای آشفته، که اغلب فراموش می کرد جوراب بپوشد، و تئوری نسبیت وی را تا امروز کمتر کسی فهمیده است، حتی در زمان حیاتش با یک درخشش و معرفت فرازمینی پیوند داده می شد.
اما این آرتور زاسه نبود که این عکس را به شهرت جهانی رساند، بلکه خود آلبرت آینشتاین از این عکس خوشش آمده و نسخه های زیادی از آن را سفارش کرد. او تصویر زوج آیدیلوته را از دو طرف عکس طوری قیچی کرد که تنها خودش با زبان برآمده اش در آن باقی ماند.
آینشتاین سپس این عکس خود را به دوستان و آشنایانش فرستاد. او به یوهانا فانتووا، آخرین دوست دخترش، به شوخی نوشت: «این زبان بیرون برآمده، دیدگاه های سیاسی مرا بازتاب می دهد.»
آینشتاین در مورد حماقت انسانی
البرت آینشتاین یهودی، آلمان نازی را ترک کرد. او می دانست که تحت تعقیب قرار گرفتن یک گروه خاص از سوی دولت چه احساسی دارد. او همچنان نمی توانست با جنگ سرد و اقدامات جوزف مک کارتی، سناتور جمهوریخواه امریکایی کنار بیاید که زیر نام «غیر امریکایی بودن»، شمار زیادی از سیاستمداران، روشنفکران و هنرمندان را کمونیست خوانده و تحت تعقیب قرار می داد.
آینشتاین گفته بود: «حاکمیت احمق ها غیر قابل عبور است، زیرا شمار آنها بسیار زیاد است و آرای شان مثل آرای ما شمرده می شود.» همچنان این نقل قول گویا به آینشتاین نسبت داده می شود: «دو چیز بی انتها اند: یکی کائنات و دیگری حماقت انسانی. اما در مورد کائنات کاملاً مطمئن نیستم.»
آینشتاین در برابر این حماقت با نبوغ و زبان بیرون کشیده خود مقابله کرد. این عکس وی امروز نیز میلیون ها بار به چاپ می رسد، روی پوسترها، پیرهن ها، کارت های تبریکی، پیاله ها و نقاشی های دیواری. این دانشمند بزرگ هنوز هم در میان نسل امروزی طرفداران بی شماری دارد.
سوزانه کوردز / ص.ا، ع.ف