فرار جوانان از مالی برای یافتن آینده ای بهتر در اروپا
۱۳۹۴ آبان ۲۸, پنجشنبه مطالب بیشتر را در مورد مهاجرت به اروپا در این صفحه بخوانید.
اتحادیه اروپا در نشست با کشورهای افریقایی از یازدهم تا دوازدهم نومبر وعده سپرد که به کمک یک صندوق چند میلیارد دلاری، برای رفع دلایل فرار مردم از این کشورها اقدام کند.
در تلاش های سیاسی باید عجله شود، چرا که در تمام روستاهای مالی خونریزی جریان دارد. فامیل ها تمام امیدشان را به این بسته اند که یک پسر یا دخترشان را به اروپا بفرستند تا از آنجا برای شان پول بفرستد. آنها هیچ آینده ای در مالی ندارند.
اروپا یا مرگ: این فکر اکثر مردمی است که سال ها در جایی زندگی کرده اند که در طول این سال ها بسیار اندک تغییر کرده و یا هیچ تغییری نکرده است.
روستای کودجان در غرب مالی زمانی با ارزن مرغوب و دامداری خوبش مشهور بود. در این روستا حدود دو هزار انسان از سه تا چهار نسل زندگی می کردند. مردم مثل عثمانه دیارا می توانستد محصول شان را به باماکو پایتخت مالی ببرند، بفروشند و با درآمدش زندگی کنند.
اما حالا از جمعیت دو هزار نفری این روستا فقط 300 نفر باقی مانده اند. عثمانه می گوید کودجان تنها روستایی نیست که اینطور شده است: «در سال های اخیر همواره جوانان از این منطقه رفته اند. مخصوصا حالا بعد از فصل بارندگی ما چنین برداشت می کنیم که مردم رخت سفر می بندند. هر سال به خاطر تغییر اقلیم باران کمتری می بارد. حاصلات کم هستند. امسال حتی نتوانستم پول مورد نیاز زراعتم را بپردازم. اینجا هیچ کاری وجود ندارد و سیاست مداران ما فقط وعده های پوچ می دهند. به این دلیل است که جوانان فرار می کنند».
در روستای کودجان در هر فامیل دست کم سه فرد جوان زندگی می کنند. آنهایی که فرار کرده اند ابتدا به باماکو پایتخت مالی و بعد به سوی اروپا رفته اند.
چیاکا و والدین اش تنها یک گاو در مزرعه شان داشتند که با فروش محصولات آن برادر کوچکتر چیاکا توانست به قاچاقچیان انسان پول بدهد و سفر پرخطری را به سوی اروپا در پیش گیرد. او این سفر پرخطر را به سر رساند.
چیاکا گفت که برادرش دو سال در راه بود تا توانست خودش را از طریق صحرای بزرگ افریقا و دریای مدیترانه به اسپانیا برساند. او سپس به خانواده اش پول فرستاد و آنها توانستند در روستا یک انبار بسازند، تخم زراعتی و حتی دارو بخرند. چیاکا می گوید بدون کمک مالی برادرش از اروپا ممکن نبود که پدر مریض بتواند زنده بماند.
جینیبا کونری، گوینده رادیو دیگر نمی خواهد چنین داستان های موفقیت آمیزی را بشنود. او در روستاها در داخل کشورش به جوانان هشدار می دهد که همانند برادر چیاکا خطر رفتن به اروپا را به جان نخرند: «من خیلی ها را می شناسم که در راه مرده اند. برادر خودم هم در این مسیر جان باخت. قایق شان در میان مراکش و اسپانیا واژگون شد و برادرم غرق شد. با اینکه جوانان اینها را به خوبی می دانند، اما باز هم این سفر را در پیش می گیرند».
بابویه 19 ساله است. او در گوشه ای سرک در باماکو با بکس سفر نشسته است. او نتایج خوبی از مکتب به دست می آرود و بزرگترین آرزویش این است که شاید روزی انجینیر شود، چیزی که به گفته وی در مالی بی ارزش است. او می گوید فقط با فساد، رشوت و ارتباطات افراد می توانند در مالی پیشرفت کنند: «من عملا هیچ چیزی ندارم. خیلی از جوانان پس از سپری کردن تحصیلات شان با بیکاری روبرو می شوند».
رویاهای بابویه در زندگی اش زیاد اند، یکی از آنها هم رفتن به اروپاست. برای این سفر او مخصوصا یک جوره کفش سفید خریده است و فردا صبح باید حرکت کند.
اینکه آیا او در اروپا به عنوان پناهنده اقتصادی قبول خواهد شد یا نه برای او بی تفاوت است؛ او حالا نگران این است که بتواند زنده برسد: «واضح است که ما خطرها را می دانیم. اما ما دیگر انتخابی نداریم. هر روز ما تصاویر افریقایی های غرق شده را در تلویزیون می بینیم، اما با این هم تصمیم ما قاطع است که باید برویم».