کشف گورهاي دسته جمعي جديد ومسئله حقوق بشر
۱۳۸۶ تیر ۲۱, پنجشنبهبه تاريخ چهاردهم ماه سرطان امسال گزارشي دايربرکشف يک قبردسته جمعي دردشت چمتله واقع درشمال شهرکابل پايتخت افغانستان انتشاريافت . مسئوولان امورمي گويند اين قبردستجمعي بازمانده ازقتل وکشتارهاي دستجمعي دوران حاکميت حزب دموکراتيک خلق برافغانستان مي باشد. کشتارها واعدامهاي دستجمعي وبعداً مدفون ساختن کشته شدگان درگورهاي دستجمعي کارنامه اي است که درنيم قرن گذشته با ابتکارحزب دموکراتيک خلق افغانستان روي دست گرفته شده وبعداً گروههاي مسلح رقيب آنرا دنبال کرده اند.
هدف حقوق بشرازمطرح ساختن مسئله گورهاي دسته جمعي چيست ؟
مهمترين اصلي که حقوق بشربدان پابند مي باشد، دفاع ازکرامت انساني همه ابناي بشر وتامين عدالت انساني است که درآن پاي تعجيز، تحقير، شکنجه واعمال خلاف حقوقي مطرح نباشد. بنابراين هرگونه محاکمه صحرايي وبدون حضوروکيل مدافع ، محاکمات فراقانوني وقتل واعدامهاي خود سرانه بنابرهردليلي که باشند مطابق به اعلاميه جهاني حقوق بشر، ميثاقهاي پيوست با آن وکنوانسيون اسراي جنگي مردود مي باشند ومرتکبان آن مجرم شناخته شده و قابل مواخذه ومجازات دانسته مي شوند.
درنظراول چنين حکمي بسيارفيلوسوفانه وغيرعملي معلوم مي شودوگويا واقعيات جهان را درنظرنمي گيرد، اما ازنگاه عملي وتاريخي اهميت چنين احکامي روشن مي گردند. زيرا بدون محاکمه گذاشتن مرتکبان چنين جناياتي، تکرارجنايات متذکره را درمقاطع بعدي تاريخ ممکن مي گردانند. با يک رويکرد کوتاه به حوادث 30 سال اخيرافغانستان ديده مي شود که قتل عامها وبعداً قربانيان را درگورهاي دسته جمعي مدفون ساختن در رژيمهاي سياسي وعقيدتي مختلف و متوالي اين دوران نگبتبار، باربار به عين ترتيب تکرارشده اند . تفاوت دراين قتل عامها انگيزه هاي ظاهري وعاملان اجرايي آن مي باشند، ورنه درماهيت امرهمه ازيک بافت واحدي برخورداراند وآن اينکه منزلت وکرامت انساني را به هيچ مي گيرند وخود ازبازخواست وروزمبادا هراسي دردل ندارند. ازاينرو خطرتکرارفاجعه هرگزکاهش نيافته است. نگاهي به فيصله شوراي ملي افغانستان دايربرمصئوونيت قضايي وحقوقي مرتکبان جرايم جنگي وجنايات ضد بشري مصيبت بارترين اوج اين فاجعه ننگين را به نمايش مي گذارد.
يک بررسي شتابزده ازتاريخ سي ساله جنگ درافغانستان نشان مي دهد که کشته شدن بيش ازيک مليون انسان دراثرتجاوزنيروهاي شوروي وپيامدهاي بعدي آن؛ همه دراشکال مقابله وجنگ روياروي نبوده اند.بيش ازدهها هزارانسان که بخش قابل توجهي ازقربانيان را تشکيل مي دهند بدون محاکمه ويا درمحاکم صحرايي محکوم به اعدام شده اند. پيداشدن چند گوردسته جمعي درحقيقت مشت نمونه خروارمي باشد.
نمونه هايي ازاين تاريخ پرادبارازاين قراراند:
- اعدام بيش ازدهها هزارنفربلافاصله بعد از تشکيل حکومت حزب دموکراتيک خلق پس ازکودتاي ثور که مقامات حاکم وقت درسال 1978 دست کم به کشته شدن 13000 نفردرزندان پلچرخي اعتراف کرده اند.گورهاي دسته جمعي اي که توسط نيروهاي آيساف درساحه نزديک به پلچرخي کابل کشف شد، گوردسته جمعي اي که به تاريخ پانزدهم ماه حمل امسال دردشت قرخ ولايت بدخشان پيدا شدواخيراً گوردسته جمعي دردشت چمتله واقع درشمال کابل گواهاني براين بيدادگريهاي رژيم حزب دموکراتيک خلق مي باشند.
- درسال 2005 درولايت پکتيکا يک قبردسته جمعي کشف گرديد که درآن پنجصد جسد انساني قرارداشت . شواهد حکم مي کردند که اين اجساد متعلق به سربازان حکومت تحت رهبري حزب دموکراتيک خلق درزمان دوکتورنجيب الله بوده باشند، که پس ازتسليم شدن توسط مجاهدين به قتل رسيده وهمه يکجا دريک گوردسته جمعي مدفون گشته اند. اين بارمجاهدين عمل حزب دموکراتيک خلق را تکرارکردند.
- مطابق به گزارش سازمان ملل متحد درسال 1998 هنگامي که طالبان ولايت بلخ را متصرف مي شوند، حدود 3000 تن ازباشندگان هزاره آن ولايت را به قتل مي رسانند. يعني طالبان مانند حزب دموکراتيک خلق ومجاهدين، مخالفان شان را دسته جمعي به قتل مي رسانند ودريک گوربه خاک مي سپارند.
- درسال 2002 پس ازسقوط طالبان توسط نيروهاي بين المللي زيرفرماندهي ايالات متحده امريکا گوردسته جمعي اي دردشت ليلي کشف گرديد که حدس زده مي شد هزارجسد انساني که متعلق به طالبان تسليم شده باشند، درآن وجود داشت. گفته مي شود که اين طالبان توسط کانتينرهاي آهني که منفذي براي تهويه نداشته اند به شبرغان انتقال داده مي شده اند ودرراه دچاراختناق شده اند. درحاليکه اين قتل عام توسط اعضاي اتحادشمال که مخالف طالبان بوده اند، صورت گرفته است؛ جنرال رشيد دوستم يکي ازفرماندهان اتحاد شمال وقت ، به تلف شدن 200 نفراعتراف کرده است. اما طالباني که ازاين حادثه جان به سلامت برده اند مي گويند که ما پيش ازاين حادثه 12000 نفربوده ايم وحالا 4000 نفرمان باقي مانده است. اينها تنها گورهاي دسته جمعي اي نيستند که تاکنون کشف شده اند، بلکه نمونه هايي ازسنت انسان کشي درنزد نحله هاي مختلف سياسي درافغانستان سي سال اخيرمي باشند.
اسباب اين قتل عامها کدامها اند؟
بسياري براين نظراند که توافقات پترزبرگ درماه دسمبرسال 2001 مسيحي اصل عدالت را درتامين صلح کم بها داده است . درمقاولات اين همايش مهم تاريخي هيچ اصل موکد که درآن به تامين عدالت ارجحيت قايل شده باشد؛ ديده نمي شود وهمين امرموجب تداوم فاجعه مي گردد وامروزکه امروزهست وهنوزدورنماي آينده را به خوبي نمي توان تعيين نمود، خطرتداوم وتکرارقتل عامها وگورهاي دسته جمعي ساختن ، بکلي ازبين نرفته است . آقاي عزيرالرحمان رفيعي رئيس مجتمع جامعه مدني افغانستان با رويکرد به چنين خلايي همه حوادث بعدي را تبيين مي کنند:
"تمام مسائل دريک جامعه به دوريک محوراصلي ، يا تمام محورها درجامعه به دوريک محوراصلي حرکت مي کنند که آن عدالت است. شما درجامعه اي که عدالت نداريد، هيچ ارزش ديگري را نمي توانيد بيان بکنيد. درجامعه اي که ارزش عدالت پامال بشود ، تمام ارزشهاي ديگر – چه زيربنايي وچه روبنايي – ديگرمفهوم انساني خود را ازدست مي دهند. شما به صلح نمي رسيد مگربا عدالت ، شما به همزيستي نمي رسيد مگربا عدالت ، شما به توسعه نمي رسيد مگربا عدالت... "
دراين ميان آقاي امان الله سيرت يک تن ازروشنفکران ولايت تخار دررابطه با کشف گوردسته جمعي اي در درمنطقه دشت قرخ ولايت بدخشان که درآن کالبد 130 تن ازقربانيان استبداد حکومت حزب دموکراتيک خلق افغانستان مدفون بوده اند؛ عوامل چنين کشتارهاي دسته جمعي را اين طوراستدلال مي کند:
" بدون شک وقتي کمونيستها درافغانستان به قدرت رسيدند، اولين کاري که کردند مي خواستند شخصيت زدايي بکنند. يعني اين همان برنامه استحماري – خرسازي – بود که مي بايست انسانهاي باعلم وباشخصيت وبا نفوذ را ازبين ببرند ويک نسل جاهل وبيسواد را به تربيت مي گرفتند واهداف خود را پياده مي کردند که درافغانستان خوشبختانه اصلاً آن کارها ممکن نيست ."
داکتراکرم عثمان نويسنده سرشناس افغانستان چرايي تمايل به آدم کشي را درفرمانروايان افغانستان اززاويه روانشناختي به تحليل گرفته ومي گويد:
" تاريخ افغانستان تاريخ دورتسلسل خشونتهاست؛ زنجيره ي جنايت وزنجنيره ي آدم کشي ومظلوم کشي . يعني چنان وضعيتي ازيک طرف تاريخيت معين خود را داشته است وازجانب ديگر محصول بغض وکين آدمهاي بسيارکوچک وخود نگربوده است ، که وقتي قدرت را به دست گرفته اند، دوبرابر وحشي شده اند، دوبرابرآدم کش شده اند – چون دست بازپيدا کرده اند، وبا هيچ چيز ديگري متسلي نمي شده اند جزآشاميدن خون هموطن ."
آقاي عزيزالرحمان رفيعي آژيرخطررا درجاي ديگري مي بيند :
" اقدامي که پارلمان افغانستان درمورد عفو جنايتکاران جنگي گذشته کرده است ؛ يک اقدام کاملاً غيرانساني ، غيراسلامي وغيراخلاقي است. بسياربهترمي بود که پارلمان به عوض آن طرح ؛ پيشنهاد ديگري را به به ميان مي کشيد که کساني که مرتکب جنايت شده اند، مي بايست رسماً ازمردم افغانستان معذرت بخواهندوخواهش بکنند که مردم افغانستان آنها را ببخشند. اين بهترين اقدامي بود که پارلمان افغانستان مي توانست انجام بدهد. منشورمعافيت سراسري که آنها به نام منشورمصالحه درافغانستان مطرح کردند؛ يک عمل غيرحقوقي است، غيراسلامي است وغيرانساني است."
وسرانجام کمسيون مستقل حقوق بشرافغانستان طي اعلاميه اي ازدولت افغانستان مي خواهد تا:
" به خاطر دريافت حقايق وتکريم واحترام به روح قربانيان ومتضررين دوران جنگ اقدامات عاجل وضروري را به منظورتطبيق برنامه عمل جمهوري اسلامي افغانستان براي صلح ، عدالت ومصالحه روي دست گيرد."