1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

یوگسلاویا ۱۹۱۸؛ تولد یک کشور مرده

۱۳۹۷ آذر ۱۱, یکشنبه

دقیقا صد سال پیش، صربها، کروات ها و سلوان‌ها اعلام اتحاد کردند و کشوری را تشکیل دادند. این کشور یازده سال بعد "یوگسلاویا" نامیده شد. تقریبا هفتاد سال بعد این کشور دوباره از هم فروپاشید.

Ausstellung Milorad Kovačević "Es war einmal einer Jugoslawien"
عکس: Milomir Kovačević Strašni

یک نسل است که دیگر یوگسلاویا وجود ندارد اما نام این کشور هنوز معنای قابل توجهی را برای بسیاری از مردم تداعی می کند؛ نه فقط برای کسانی که در این کشور به دنیا آمده اند و بزرگ شده اند بلکه برای بسیاری از اروپایی ها که رخصتی های خود را در سواحل این کشور سپری کرده اند، یا به قله های رشته کوه آلپ رفته اند یا در رستورانت هایی غذا خورده اند که توسط کارگران یوگسلاویایی که از ۱۹۶۰ در آلمان کار کرده اند، ساخته شده اند.

اما بیش از همه، امروزه مردم یوگسلاویا را به خاطر جنگ داخلی مخربش در دهه ۱۹۹۰ به یاد می آورند. عواقب جنگ خونین داخلی به تجزیه کشوری منجر شد که اوایل قرن بیست با اتحاد گروه های مختلف قومی به وجود آمده بود.

تاسیس کشور یوگسلاویا در روز نخست ماه دسمبر سال ۱۹۱۸ نیز نتیجه جنگ بود. در پایان جنگ جهانی اول، نظام شاهنشاهی اتریش – مجارستان سرنگون شد و بخش های زیادی از اروپا تغییر شکل یافت. این زمان فرصت مناسبی برای تحقق یک رؤیای قدیمی بود.

پیتر اول از سال ۱۹۰۳ تا ۱۹۱۸ شاه صربستان بودعکس: picture alliance/Heritage Images

تاسیس بر خرابه های جنگ

در قرن ۱۹ میلادی، روشنفکران به ویژه در کرواتیا "جنبش ایلیریان" را پیش می بردند. این جنبش بر اساس یک افسانه استوار بود که یوگسلاوها (سلاوهای جنوبی) همه از نسل ایلیریان های کهن هستند و بنابراین طبیعتا باید با همدیگر در یک کشور زندگی کنند. در سال ۱۹۱۷، نمایندگان سلاوهای جنوبی از امپراتوری اتریش و مجارستان به شمول صرب ها، کروات ها، سلوان ها، و نمایندگان کشور صربستان که پیش تر در سال ۱۸۳۵ تاسیس شده بود، در جزیره یونانی کورفو با یکدیگر دیدار کردند. این افراد روی تاسیس یک کشور جدید توافق کردند.

ماری جنین کالیک، تاریخدان می گوید که "قطعنامه کورفو" یک نقص اساسی داشت. او توضیح می دهد: «این بیانیه نشاندهنده نام ها، نشان ها و مذاهب صرب های ارتدوکس بود و سلوان ها و کروات های کاتولیک نیز باید در آن به یک اندازه به رسمیت شناخته می شدند؛ اما این که این مسئله چگونه باید در قانون اساسی گنجانده می شد و در سطح سیاسی عملی می گردید، پرسشی بی پاسخ بود».

این کشیدگی از همان اول به چشم می خورد چرا که صرب ها خواهان یک دولت مرکزگرا بودند اما کروات ها و سلوان ها به سیستم فدرال علاقه داشتند.

زندان ملت ها؟

به همین دلیل است که از دهه ۱۹۹۰ مدام، به ویژه از سوی کروات ها گفته شده است که یوگسلاویا همانند امپراتوری اتریش – مجارستان و امپراتوری عثمانی "زندان ملت ها" بود زیرا کروات ها و سلوان ها توسط صرب ها سرکوب می شدند.

با آن حال، برخی از مورخان نظر مخالفی دارند. اولف برونباور، تاریخدان از دانشگاه رگنسبورگ می گوید: «نظام شاهی یوگسلاویا از هیچ ساخته نشده بود. نخبه های سیاسی صرب، کروات و سلوان بودند که بنا به دلایل مختلف، به کشور واحد علاقه داشتند و به آن باورمند بودند».

به گفته برونباور، در حالی که صربستان خود را پیروز جنگ جهانی اول می دانست؛ جنگی که در آن با خونریزی زیاد در پی استقلال یک کشور جدید مشترک بود، کروات ها و سلوان ها هم می خواستند تا خود را از سیطره امپراتوری اتریش – مجارستان بیرون کنند و در کشوری زندگی کنند که حق برابر در آن داشته باشند.

برونباور می گوید: «در سال ۱۹۱۸، سلوان ها و کروات ها در واقع چانس دیگری جز یوگسلاویا نداشتند. کشور مستقل (کرواسیا یا سلوانیا) داشتن هم زیاد مورد علاقه نبود. خیلی ها خواهان ایجاد یوگسلاویا بودند».

انقلابی کمونیست، یوزیپ بروز تیتو در جمع چریک ها در زمان جنگ جهانی دوم. تیتو بعدا رئیس جمهور مادام العمر یوگسلاویا شدعکس: picture-alliance/dpa/Tanjug

اختلاف نظر در جمع نخبگان

احتمالا دقیقا به همین دلیل بود که کشور یوگسلاویا به دلیل تنش های داخلی از هم نپاشید. اما در عوض، این کشور در سال ۱۹۴۱ توسط نیروی بیرونی، یعنی آلمانی ها و ایتالیایی ها تسخیر و تخریب شد. در سال ۱۹۴۳، یوگسلاویای دوم در نتیجه جنگ با اشغالگران ایجاد گردید. اما این کشور سلاوهای جنوبی بار دیگر با مشکلی که در آغاز با آن مواجه بود، روبرو شد به ویژه پس از مرگ موسس و رئیس جمهور مادام العمر آن یوزیپ بروس دیتو (۱۸۹۲ تا ۱۹۸۰).

باوجود اختلافات اجتماعی و اقتصادی بین شمال (سلوانیا و کرواسیا) و جنوب (صربستان، مقدونیه و کوزوو)، کالیک تاریخدان معتقد است که نخبه های این فدراسیون سوسیالیستی نمی خواستند تا منافع ویژه خود را نسبت به کشور واحد از دست بدهند. او توضیح می دهد: «توافق نظری که نخبگان در سال های ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ به آن رسیده بودند، به لحاظ سیاسی سرنوشت ساز بود. این توافق که سبب ایجاد کشور واحد شد، در دهه ۱۹۸۰ از بین رفت».

هانس گراندیتس، تاریخدان از دانشگاه هومبولت برلین می گوید نفرتی که چندین قرن بین مردمان یوگسلاویا بود و گفته می شود دلیل جنگ داخلی و تجزیه در دهه ۱۹۹۰ بود، کم کم نمایان شد. گراندیتس توضیح می دهد: «تحقیقات نشان می دهند که تا آغاز دهه ۱۹۹۰، خصومت بین افراد مختلف، به استثنای رابطه بین صربها و آلبانیایی ها، چندان عمیق نبود. این خصومت ها وقتی شدت گرفت که جنگ در سال ۱۹۹۱ شروع شد».

مرگ یک کشور

شکاف بین گروه های قومی سلاو جنوبی در جنگ داخلی بین سلوانیا، کرواسیا، بوسنیا هرزگوینا، کوزوو و صربستان از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹ نمایان تر شد. برونباور، تاریخدان می گوید که "ایده یوگسلاویا مرده است". او توضیح می دهد: «بهتر است که حالا این موضوعات مطرح نشوند زیرا به لحاظ اقتصادی و سیاسی همه چیز همکاری نزدیک بین کشورهای پسا یوگسلاویا را نشان می دهد. هنوز هم مشترکات زیادی بین این کشورها وجود دارد، هرچند که ناسیونالیست ها آن را کتمان کنند». او می گوید که به همین دلیل است که هیچ برنامه سیاسی واقعی به منظور ادغام منطقوی وجود ندارد. تنها چیزی که اکنون کشورهای منطقه را که حالا "بالقان غربی" نامیده می شوند، با هم متحد می سازد، میل آنها به پیوستن به اتحادیه اروپا است.

نیناد کرایتسر / ع. ح.

عبور از قسمت بیشتر در این زمینه
عبور از قسمت گزارش روز دویچه وله

گزارش روز دویچه وله

عبور از قسمت مطالب بیشتر از دویچه وله