1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آرایش نیروهای سیاسی ایران، پس از نامزدی میرحسین موسوی

مصاحبه‌گر: بهرام محیی۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه

ورود میرحسین موسوی به صحنه‌ی انتخابات دوره‌ی دهم ریاست جمهوری، توجه محافل سیاسی ایران را به خود جلب کرده است. دویچه وله در این زمینه گفت‌وگویی داشته با مهدی خانبابا تهرانی، تحلیلگر سیاسی مقیم آلمان.

میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران و کاندیدای کنونی برای ریاست جمهوری
میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران و کاندیدای کنونی برای ریاست جمهوریعکس: ISNA

دویچه‌وله: آقای تهرانی، شما ورود میرحسین موسوی به صحنه‌ی انتخابات دوره‌ی دهم ریاست جمهوری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا فکر می‌کنید این کار در هماهنگی با نیروهای موسوم به اصلاح‌طلب انجام گرفته، یا وضعیت را برای آن‌ها سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌کند؟

مهدی خانبابا تهرانی: واقعیت این است که با سیاست‌های پوپولیستی که احمدی‌نژاد در این سال‌های آخر دنبال کرده و به هرحال زمینه برای نیروهای اصولگرا و شخص خودش فراهم آورده است، پیروزی هیچ یک از کاندیداها یا نامزدهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان تضمینی ندارد. به همین جهت است که فردی مثل عباس عبدی، الان نظرش این است که اجماع بر سر نامزدی میرحسین موسوی، کلید پیروزی اصلاح‌طلبان است. یعنی چه؟ یعنی این که اصلاح‌طلبان به تنهایی در مقابل جریان پوپولیستی و جریان اصولگرایان موفق نخواهند بود و از طرف دیگر خود آقای سلامتی هم که دبیرکل مجاهدین انقلاب اسلامی‌ست، معتقد است که نقطه ضعف اصلاح‌طلبان صرفنظر از عدم یکپارچگی کنونی‌شان، نداشتن رسانه‌ی قوی و فراگیر در این دوره‌ی انتخابات است که نقش بسیار مهمی دارد، و این را هم باز دولت احمدی‌نژاد و ولایت فقیه در دست دارند.

مهدی خانبابا تهرانی، تحلیل‌گر سیاسی مقیم آلمان

به هرحال من باورم براین است که علی‌رغم بی‌تفاوتی که در میان قشرهایی از مردم و گروه‌های سیاسی و سازمان‌های اپوزیسیون جمهوری اسلامی درباره‌ی این دوره از انتخابات دیده می‌شود و مسئله‌ی امتناع از مشارکت در انتخابات جمهوری اسلامی بعنوان انتخاباتی غیرآزاد و نوعی انتصابی بودن این انتخابات مطرح است، من فکرمی‌کنم این انتخابات برای نظام ولایت فقیه و حاکمیت جمهوری اسلامی به علت شرایط داخلی و خارجی، سرنوشت ساز و برای سرنوشت کل حاکمیت جمهوری اسلامی، یکی از مهم‌ترین انتخابات است، ولو این که غیرآزاد باشد.

به این دلیل است که افراد مختلفی در درون جمهوری اسلامی، از اصلاح‌طلبان گرفته تا برخی از افرادی که به جبهه ‌کارگزاران تعلق دارند و دیگران، به این فکر افتاده‌اند که فردی را که در دوران جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق بعنوان نخست وزیر از خود اسم خوبی بجای گذاشته و با سیاست اقتصاد جنگی‌اش نوعی رضایت را در بین قشرهای پایینی جامعه در آن زمان بوجود آورده است، او را به میدان بیاورند و همه‌ی نیروهای‌شان را یک کاسه بکنند برای پیشبرد کارزار انتخاباتی برای موسوی.

من فکر می‌کنم آمدن موسوی نشان از این دارد که مجموعه‌ی نیروهایی که در حقیقت دلهره‌ی فروپاشی نظام را دارند، یا بی‌اعتباری نظام را در چشم‌انداز می‌بینند، اجماع کرده‌اند بر سر آقای موسوی. این که موسوی می‌گوید من خواهان استقرار ارزش‌های امام هستم و غیره، این‌ها، مسئله‌ا‌ی‌است که می‌خواهد به عنوان کسی که زمانی نخست وزیر مورد اعتماد خمینی بوده، بقول معروف فرش را از زیر پای اصولگرایان بکشد.

پس شما فکر می‌کنید اگر نیروهای طرفدار اصلاحات در جمهوری اسلامی، بر سر نامزد مشترکی به توافق برسند، شانس پیروزی‌شان بالا خواهد رفت؟

واقعیت این است که اگر اصلاح‌طلبان به این صورت موجود به میدان بیایند، یعنی یکطرف آقای کروبی و یکطرف آقای خاتمی باشد و افراد دیگری، حالا آقای موسوی هم بیاید، من فکر نمی‌کنم این جبهه شانسی در مقابل حرکت اصولگرایان داشته باشد. زیرا یک زمینه‌ی دیگری هم در جامعه پیدا شده است که می‌گویند خب ما آقای خاتمی را هم هشت سال آزمایش کردیم. ایشان قدرت تصمیم‌گیری و قدرت بیان خواسته‌های مشخص مردم ایران و جامعه‌ی ایران را ندارد. من بیشتر باورم براین است که جریان احمدی‌نژاد توانسته است در این فاصله‌ی چهارساله با سیاست‌هایی که در داخل و خارج اجرا کرده، یکی بیان این که ما حاضریم با آمریکا مذاکره بکنیم، از سوی دیگر دادن یارانه‌ها به نیروهای تهیدست و غیره، توانسته نیروهای حاشیه‌ی ‌جامعه را جذب بکند. بعلاوه تا آنجا که من اطلاع پیدا کردم، بسیاری هم هستند که می‌گویند شاید احمدی‌نژاد اگر بماند، به قوه‌ی نیروی نظامی و نهادهایی که در شرایط کنونی در دست دولت هستند و پشتیبانی خامنه‌ای بتواند برخی از مسایل جامعه ایران را از جمله و اصولا پیش از همه مسئله‌ی مناسبات ایران و آمریکا را حل بکند. من فکر می‌کنم آمدن آقای موسوی جدی‌ست، به دلیل این که نیروهای دیگر هیچ کدام به تنهایی در مقابل نیروهای اصولگرا شانس ندارند.

حال با توجه به تناسب نیروهایی که در صحنه سیاسی ایران ترسیم کردید، به باور شما، پیروزی کدام جناح در انتخابات ریاست جمهوری، شانس تحول در سیاست خارجی ایران را افزایش می‌دهد؟

من فکر می‌کنم ایران ما در حقیقت در یک کلاف سردرگمی گیر کرده است. مسئله‌ی سیاست داخلی و خارجی تا حدود زیادی به‌هم ربط پیدا کرده است. اگر این را در نظر بگیریم که عدم تحرک قابل ملاحظه‌ی سیاست خارجی جمهوری اسلامی در روبه‌روشدن با خواسته‌های جامعه جهانی از یکطرف، و دوگویه‌‌های رهبری جمهوری اسلامی در مقابل پیشنهاد مذاکره‌ی آمریکا و ایران و اضافه کردن افاضات روزانه‌ی آقای خامنه‌ای، بخصوص در کنفرانس فلسطین در تهران مبنی بر این که اوباما هم ادامه‌دهنده‌ی کژرا‌هه‌ی بوش است، اینها به نظر من نمی‌تواند جامعه جهانی را برای یک سیاست دوستانه با ایران جذب کند. زیرا اگر درنظر بگیریم، در همین چند روز گذشته آقای اوباما برخی از تحر‌یم‌های ایران را تمدید کرد که در دوره‌ی کلینتون تصویب شده بود.

مشکلات ایران یکی دوتا نیست. برای حل مشکلات ایران نخست باید رای عمومی مردم را واقعا محترم شمرد و بعد با جهان امروز به مذاکره نشست. اما من باورم بیشتر براین است که نیروهای جمهوری اسلامی در حالت رقابت‌های جناحی با همدیگر هستند، در حالی که در مسایلی که به منافع ملی کشور مربوط است، باید رقابت‌ها کنار نهاده بشود، بخاطر مصالح اصلی جامعه و منافع ملی ایران اجماع بین‌شان بوجود بیاید. این اجماع را من فکر می‌کنم در شرایط کنونی نیروی اصلاح‌طلب و برخی از نیروهایی مثل کارگزاران و مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگران در وجود آقای موسوی می‌بینند. زیرا آقای موسوی در دوره‌ی نخست‌وزیری در دوران جنگ هشت ساله هم در مقابل آقای خامنه‌ای و برخی خواسته‌ها و نظریات غیرقابل قبول آقای خامنه‌ای ایستادگی کرد، به طوری که آقای خمینی در زمان خودش از دولت موسوی پشتیبانی کرد. و این در حافظه‌ی جامعه هست.

من باورم بیشتر براین است که اجماع کنونی برای آقای موسوی ـ ولو اینکه بنام خط امام و ادامه‌ی "اندیشه‌های امام" باشد ـ این است که کسی را بیاورند که از اعتبار گذشته در رابطه با آقای خمینی، در رابطه با جنگ و تهیدستان برخوردار است و بتواند آنوقت در حرکت با اصلاح‌طلبان و نیروهای دیگری که مقابل نیروهای ماجراجو هستند ـ مثل برخی از جناح‌های سپاه و آقای احمدی‌نژاد ـ بتوانند سیاست جدیدی را برای حل مسایل جامعه ایران به پیش ببرند.

من فکر می‌کنم در وجود نامزدی آقای موسوی، یک نوع چشم‌درچشمی با ولی فقیه هم هست، این را هم فراموش نکنیم. چون نیروهای دیگر در داخل جامعه ایران علنا نمی‌گویند ما مخالف نظام و حاکمیت ولایت مطلقه‌ی فقیه هستیم، اما با این سبک کارها و با این شیوه‌ها در حقیقت دارند صفی را درست می‌کنند تا از قوت و قدرت ولایت مطلقه‌ی فقیه بتوانند با یک رییس جمهور مقتدرتر و مستقل‌تر بکاهند.

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه