آغاز دور سرنوشت ساز انتخابات رياست جمهورى
۱۳۸۴ تیر ۲, پنجشنبهتهى دست سخن ميگويند.
در طى روزهاى گذشته طرفداران رفسنجانی و احمدینژاد همهی توان خود را به کار گرفتند تا روز جمعه بیشترین آراء نصیب کاندیداهایشان شود. در میدانهای ونک، انقلاب، ولیعصر و چند میدان دیگر جمعیتی که از ساعت شش بعدازظهر گردآمده و هر ساعت بر تعدادشان افزوده میشد به پخش عکس، اعلامیه، اوراق تبلیغاتی و بحث با عابران و کسانی که دورشان جمع میشدند مشغول بودند. گرچه این دعوتها از سوی هواداران رفسنجانی انجام شده بود طرفداران احمدینژاد نیز که در دور اول انتخابات کمتر از این شیوهها استفاده میکردند، در این میدانها جمع شده و با حرارت به دفاع از کاندیدای خود و تشریح برتریهای او نسبت به رفسنجانی میپرداختند.
طرفداران شهردار تهران با مناسبت و بیمناسبت بر سادگی کاندیدای خود تاکید داشتند و مانند روزهای اول انقلاب ساده زیستن او را به عنوان «فضیلتی» بزرگ به رخ طرفداران رفسنجانی میکشیدند. آرایی که احمدینژاد در دور اول به دست آورد، گذشته از اعمال نفوذها، بیانگر این واقعیت است که برخلاف تصور رایج هنوز مردم به چیزهایی اهمیت میدهند که ظاهرا برای ادارهی یک کشور از امور تعیین کننده محسوب نمیشوند.
اما فساد، رشوهخواری و رانتخواری که چنان ابعاد گستردهای یافته که بعضا دیگر پنهانش هم نمیکنند، در کنار شهرت رفسنجانی و افراد خانوادهاش به مالاندوزی، ساده زیستن و «نان و ماست» خوردن شهردار تهران او را برای بسیاری از مردم جذاب میکند. در این میان هواداران احمدینژاد کوشش بسیاری در شبیهسازی او با رجایی دارند که به سادگی مشهور بود. این عمل با مخالفت و اعتراض همسر رجایی روبرو شد که در بیانیهای اعلام کرده، شخصیت رجایی «در سطح وسیع و به شکلهای گوناگون با آقای احمدینژاد شبیهشازی شده و مورد سوء استفاده انتخاباتی قرار گرفته است و این خود عین بیعدالتی و ظلم است.»
همسر رجایی تاکید میکند که احمدینژاد «هیچ سنخیتی و نسبتی با شهید رجایی ندارد، خانواده شهید رجایی او را نمیشناسد و با احمدینژاد هیچ ارتباطی ندارد.» با این همه و به رغم این اعتراض هواداران احمدینژاد عصر چهارشنبه نیز اعلامیهها و کارتپستالهایی پخش میکردند که عکس او را در کنار عکس رجایی نشان میداد.
دفاع برخی از شخصیتهای سیاسی از رفسنجانی چندان اعتمادبرانگیز نیست. مصطفی معین پس از اعلام نتایج دور اول انتخابات در بیانیهای ضمن انتقاد از دخالتهای «سازماندهی شده برخی نهادهای نظامی و حمایت شورای نظارت» برای مخدوش کردن رای مردم و هشدار نسبت به «خطر فاشیسم و از میان رفتن نقش مردم» اعلام کرد که «در مرحله دوم شرکت نخواهم کرد» اما اکنون پس از گذشت سه روز از هاشمی رفسنجانی حمایت کرده و طرفدارانش را نیز به رای دادن به او تشویق میکند.
واقعیت این است که رفتار معین و تغییر موضع در مورد مسئلهای به این مهمی در عرض چند روز، بار دیگر نشان میدهد که او نه سیاستمداری ورزیده و دوراندیش که در بهترین حالت معلمی «خوشطینت» است. به هر حال جای تردید دارد که چنین حامیانی بتوانند رای لازم را به نفع رفسنجانی جلب کنند. گذشته از این نتایج دور اول نشان داد رایای که در نهایت کاندیدایی را بر مسند ریاست جمهوری مینشاند، گذشته از آرای سازماندهی شده، به میزان وسیعی رای مردم فقیر و روستانشینانی است که طرفداران اصلاحات به آنها بیتوجه بودهاند و بسیاری از شعارهای اصلی اصلاحطلبان با زندگی و مشکلات آنها ارتباط مستقیم ندارد.
هواداران اصلاحات و طرفداران رفسنجانی در روزهای گذشته با برجسته کردن خطر استبداد و اختناق سعی در جلب اراء جوانان و پشتیبانی روشنفکران داشتهاند. روزنامه شرق که پایگاه اصلی مطبوعاتی هواداران رفسنجانی است در هفتههای گذشته اقدامات بسیاری را جهت جلب همکاری نویسندگان و روشنفکران تدارک دیده که بعضا موفقیت آمیز نیز بوده است.
طرفداران «هاشمی ۲۰۰۵» از هر امکانی برای تبلیغ استفاده میکنند. اما در این راه به اعمالی دست میزنند که سوال برانگیز است و نشان از نگرانی عمیق آنها نسبت به توفیق کاندیای مورد نظرشان دارد. چنین است که در یکی از اعلامیههایی که روز چهارشنبه و در تجمعهای میدانهای تهران پخش میشد در کنار اعلام پشتیبانیهای صاحبنامان نتایج نظرسنجیای منتشر شده که نشان میدهد ۴۸ در صد مردم به احمدینژاد و تنها ۳۶ درصد آنها به رفسنجانی رای خواهند داد. طرفداران رفسنجانی با این عمل میخواهند به مردم نشان دهند که «خطر در کمین است».
دفتر رفسنجانی از برخی شخصیتها دعوت کرده تا به دیدار او بروند تا عکس و شرح دیدارشان در روزنامهها و اطلاعیههای تبلیغاتی درج شود. یکی از این دعوت شدگان بابک تختی است. اما او که نویسنده و ناشر، و همسرش منیرو روانیپور نیز از نویسندگان مطرح معاصر است در این دیدار به عنوان فرزند «غلامرضا تختی» به دیدار رفسنجانی رفته و عکس و تفصیل دیدارش نیز عمدتا در روزنامههای ورزشی به چاپ رسیده است.
روشنفکران ایران در موقعیت بسیار دشواری قرار گرفتهاند. رفسنجانی همانگونه که در میان مردم، در میان روشنفکران نیز چهرهی محبوبی نیست. او در نهایت به عنوان سیاستمداری مقتدر و مردی که بدون انتخابات نیز بسیاری از اهرمهای قدرت را در اختیار دارد شناخته است. روشنفکران با خاطرات و تجربههای تلخی که از دوران زمامداری رفسنجانی در خاطر دارند اکنون نه تنها باید به نفع او به پای صندوقهای رای بروند بلکه با جدیت میکوشند که دیگران را نیز متقاعد کنند برای پیروزی این گزینهی بد، در مقابل نمونهی بدتری که پیشاپیش خبر از اعمال محدودیتهایی شدیدتر را میدهد، بیانیه نیز صادر کنند.
بسیاری از روشنفکران و اهل قلم نگرانند که در هر حال بازندهی اصلی این انتخابات باشند؛ برخی از آنها معتقدند در صورت پیروزی رفسنجانی دهان بسیاری از آنها و راه انتقادشان از عملکرد انحصارطلبانهای که دور از انتظار نیست برای مدتی بسته خواهد بود، و با برنده شدن احمدینژاد نیز تکرار تاریکترین دوران این جمهوری بسیار محتمل مینماید. ضمن این که اعتبار خدشهدار شدهی ر