آنجا که ورزش به خدمت دیکتاتورها درمیآید
۱۳۹۱ خرداد ۲۶, جمعهبهرهبرداری تبلیغاتی از ورزش موضوع تازهای نیست. رژیمهای خودکامه همیشه خواستهاند خود را مشوق و دوستدار ورزش نشان دهند.
به ویژه سازوکار مسابقات ورزشی در دوران مدرن، از جشنهای پرشکوه تا ورزشگاههای مدرن و مجلل، هیاهوی جماعت انبوه ورزشدوستان و قهرمانان آنان، فرصت مناسبی برای دولتمردان عوامفریب است تا در نقش زمامداران خیرخواه بر فراز جمعیت قرار گیرند، نظام خود را بیعیب نشان دهند و خودنمایی خود را ارضا کنند.
بسیاری از کارشناسان از دیرباز این پدیده را مطالعه کردهاند. ونسل میشالسکی، سرپرست دفتر آلمانی سازمان غیردولتی "دیدبان حقوق بشر"، عقیده دارد: «زمامداران خودکامه از مسابقات بزرگ ورزشی حیثیت و مشروعیت کسب میکنند. در زمانی که در کشور نابسامانی اقتصادی و بحران سیاسی حکومت میکند، آنها با برگزاری مسابقات پرشکوه به ملت خود و دیگران نشان میدهند: اوضاع ما خیلی هم بد نیست!»
در دوران برگزاری مسابقات که قهرمانان رشتههای گوناگون ورزشی از سراسر جهان به کشور سرازیر میشوند، رژیم به مخالفان خود میگوید: ببینید، همه ما را قبول دارند! به گفتهی آقای میشالسکی: «به مردم ورزش میدهند و در عوض شهامت اعتراض را از آنها میگیرند.»
جشنهای پرشکوه روی اجساد قربانیان
در دوران بحران سیاسی، رژیمهای خودکامه نه تنها علاقه خود به ورزش را از دست نمیدهند، بلکه تلاش میکنند از ورزش برای سرپوش گذاشتن بر نابسامانیها بهره گیرند؛ به ویژه مردم از یاد ببرند که افراد بیشماری در کشور زیر چرخ سرکوب و اختناق قربانی شدهاند. در دوران معاصر بارها شاهد چنین وضعی بودهایم:
مسابقات المپیک ۱۹۸۸ در سئول، مسابقات جهانی فوتبال سال ۱۹۷۸ در آرژانتین و مسابقات المپیک در شهر مکزیکو، تنها کوتاه مدتی پس از سرکوب خونین جنبش دانشجویی به دست نظامیان حاکم بر مکزیک.
در تاریخ آلمان نیز میتوان مسابقات المپیک برلین سال ۱۹۳۶ را یکی از مراحل مهم قدرتگیری رژیم ناسیونال سوسیالیستی در این کشور دانست. پیروان تبهکار و متعصب آدولف هیتلر از مسابقات ورزشی برای تحریف اذهان از واقعیت "رایش سوم" بهرهبرداری کردند. در شرایطی که رژیم خود را برای شریرانهترین جنایتها آماده میکرد، دستگاه تبلیغاتی افکار عمومی را با به راه انداختن جنجال و هیاهو به سوی ورزش میکشاند.
حکومت کنونی در اوکراین نیز بیتردید به بهرهبرداری تبلیغاتی از مسابقات ورزشی جام اروپا میاندیشد، هرچند نباید این نکته را از یاد برد که این مسابقات در زمان زمامداری ویکتور یوشچنکو و یولیا تیموشنکو برنامهریزی شد، یعنی زمانی که کشور در راستای پیوستن به اتحادیه اروپا حرکت میکرد.
برای اعلام تصمیمات مهم ورزشی معیارهای روشنی وجود دارد، اما در تعیین محل برگزاری مسابقات مهم همواره از اعمال نفوذ و به کار افتادن حربههای ناسالم و فشارهای ناموجه صحبت میشود.
سرنوشت حقوق بشر
رویدادی نادر نیست که مسابقات ورزشی گهگاه توسط دولتهایی برگزار میشوند که کمترین اعتقادی به حقوق بشر ندارند. نهادهای مهم ورزشی مانند "کمیته بینالمللی المپیک" و انجمن "فیفا" این موضوع را همواره چنین توجیه میکنند که برگزاری مسابقات میتواند رژیمهای خودکامه را به گونهای غیرمستقیم زیر فشار قرار دهد و آنها را به راه احترام به حقوق بشر بکشاند. دست کم در دوران برگزاری مسابقات توجه رسانههای جمعی به موارد نقض حقوق بشر جلب میشود.
برای نمونه در زمان برگزاری مسابقات المپیک در چین، نیروهای مخالف دولت در مواردی توانستند توجه رسانههای جمعی را به خواستههای خود جلب کنند، و به خاطر حضور گستردهی رسانههای بینالمللی، دولت جمهوری خلق نتوانست به سادگی آنها را خاموش کند. امروزه در اوکراین نیز وضع مشابهی دیده میشود. هرچند نمیتوان نتیجه گرفت که بازتاب گستردهی اعتراضات، لزوما به تقویت دموکراسی میانجامد.
در مورد کره جنوبی میتوان از آزمونی مثبت سخن گفت. از زمان اعلام مسابقات سئول در سال ۱۹۸۱ تا موقع برگزاری مسابقات، روند دموکراسی در کشور پیشرفتی محسوس داشت. توجه عمومی جهانیان به کشوری که قصد داشت مسابقات را برگزار کند، بیتردید تأثیر مهمی بر این روند باقی گذاشت.
اما در بیشتر موارد، از جمله در المپیک ۱۹۳۶ در برلین، مسابقات جام جهانی فوتبال سال ۱۹۷۸ در آرژانتین و المپیک ۲۰۰۸ در چین، دستاورد سیاسی قابل محسوسی وجود نداشته است. پس از خاتمه مسابقات، گزارشگران نیز با دوربینهای خود به کشورهای خود برمیگردند.
اما این نیز واقعیتی انکارناپذیر است که در دنیای امروز که گروههای هرچه بیشتری به گستردهترین ارتباطات مجهز هستند، رژیمهای خودکامه دیگر به سهولت گذشته قادر نیستند از برنامههای ورزشی برای اهداف خود بهرهبرداری کنند.