آوارگى دامن مردم اسراييل را نيز گرفته است
۱۳۸۵ مرداد ۵, پنجشنبهاييل نيز از ترس موشكهاى حزبالله راه جنوب را در پيش گرفتهاند.
جنگ تنها به نظاميان تعلق ندارد. مردم بىدفاع شهرها و روستاها نيز بناچار به اين مخمصه كشانده مىشوند. خاك لبنان بر اثر پرتاب بمبهاى اسراييل از هم مىشكافد و اسراييل نيز از موشكهاى حزبالله در امان نيست.
هر كه جنگ را تجربه كرده باشد، اين صدا را مىشناسد: آژير خطر و آن هم از نوع قرمز، معنى و مفهوم آن اين است كه حمله هوايى انجام خواهد شد. نائومى زن جوان ساكن شمال اسراييل هم صداى اين آژير و هم صداى انفجار موشكها را تجربه كرده است، مىگويد: وقتى موشك كاتيوشا به زمين اصابت مىكند، آنوقت صداى وحشتناكى مىآيد. بسيارى از خانهها ويران گشتهاند، زندگى كردن تحت اين شرايط خيلى سخت است.
خانهى نائومى در ۹ كيلومترى مرز لبنان قرار دارد، به همين خاطر او جنگ را با پوست و گوشت خود لمس كرده است. مىگويد: ما ۱۰ روز را در زيرزمين بوديم، فقط گاهگاهى كه آرام مىشد، مىتوانستيم از آن بيرون بياييم.
نائومى اينك همراه با خانوادهاش از خانه گريزان شده و در منزل اقوام و دوستان خود در تلآويو پايتخت اسراييل بسر مىبرد و مىگويد كه ”اينجا امن است“.
دليله و اوهات زوج اسراييلى كه بتازگى فرزند دومشان بدنيا آمده نيز تحمل موشكهاى حزبالله و صداى پرواز هواپيماهاى اسراييلى را ندارند. دليله مىگويد: اول صداى صفيرى شنيدم، فكر كردم شايد صداى آژير است، بعد شنيدم كه موشكى به زمين خورد و منفجر گشت.
زوج جوان، خانهى خود را كه در ۱۰ كيلومترى مرز لبنان واقع است، ترك كردند. اوهات مىگويد: اين جنگ است، يك روز از خواب بلند مىشوى و مىبينى كه بايد خانهات را ترك كنى، اما همهى اينها بىجهت نيست، دليلى دارد و دليلش اجراى عدالت است.
بسيارى از مردم اسراييل مانند اوهات فكر مىكنند، حتى اگر خودشان از جنگزدگان باشند و مجبور به تحمل عواقب جنگ.
دليله و اوهات بيشتر بخاطر فرزندانشان خانهشان را ترك كرده و فرار كردند. دليله: الان زمان تعطيلات است و بچهها مجبورند، بشنوند كه چگونه موشك در نزديكىشان منفجر مىشود يا اينكه بايد با ما تمام روز را در زيرزمين پناه بگيرند، اين براى آنها آسان نيست.
با وجود همهى اينها دليله و اوهات آرزو دارند، هر چه زودتر به خانه خودشان در نزديكى مرز برگردند. دليله: من مىخواهم براى هميشه در آنجا زندگى كنم، چرا كه آنجا را خيلى دوست دارم. هيچ جنگى نمىتواند باعث شود كه ما از آنجا دل بكنيم.
با وجود اين، آنها اينك مجبور شدهاند كه آنجا را ترك كنند و به خانهى والدينشان در مركز اسراييل پناه بياورند. آنها از اينجا اخبار جنگ را دنبال مىكنند: خانههاى ويران، پيشروى تانكها و انفجار بمبها. دليله و اوهات سعى مىكنند كه دخترشان از اين همه چيزى نفهمد، براى همين است كه اگر چه جنگ هرگز از ياد فلسطينيان، لبنانىها و اسراييلىها نخواهد رفت، براى اين دختر دو سال و نيمه اين دوران، بهترين دوران است، چرا كه فكر مىكند، آمده تعطيلات را كنار پدر بزرگ و مادر بزرگ خود بگذراند: اينجا من با بابابزرگ و مامانبزرگ بازى مىكنم، چقدر خوب است.