آیا «باند بادر ماینهوف» برندهی اسکار است؟
۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعهفیلم سینمایی "موگادیشو"، با تولید شبکهی اول آلمان (ARD)، در پایان سال گذشتهی میلادی توجه بسیاری از کارشناسان سینما را بهخود برانگیخت. کارگردان این فیلم، رولاند سوسو ریشتر و فیلمنامهنویس آن، موریس فیلیپ رمی بود. فیلم ماجرای ربودن هواپیمای مسافربری لوفتهانزا و بیش از هر چیز گروگانهای آن را در سال ۱۹۷۷ به تصویر میکشد.
بههمین دلیل این فیلم از سایر آثاری که تاکنون در این زمینه ساخته شده، متمایزاست. فیلمهای پیشین دربارهی این موضوع با بکارگیری بازیگران مشهور بیشتر بهتروریستهای میپرداختند و نه به قربانیان این حادثه.
موضوعی برخاسته از جامعهی آلمان
اغلب در انتقاد از سینمای آلمان گفته میشود که بهحد کافی به واقعیت سیاسی و اجتماعی نمیپردازد. اما این نقد دربارهی موضوع تروریسم صادق نیست. در اوج دوران ترورهای دههی هفتاد، کارگردانان فیلمهای مدرن آلمانی برای بازسازی این واقعه، تنها گسستهای اجتماعی و فعالیتهای تروریستی باند بادر- مینهوف را دنبال میکردند.
فیلم چند-اپیوزدی «آلمان در خزان» با همکاری کارگردانانی چون، فاسبیندر، اشلوندورف، کلوگه، رایتس و دیگران، تفسیری توجهبرانگیز از رسانهی سینما بود که به سویههای گوناگون ترور در آلمان میپرداخت. فیلمهایی مانند «خانهی اصلی»، «عصر سربی» و «آبروی از دست رفتهی کاتارینا بلوم» نمایندهی سینمایی متعهد از نسلی سیاستگرا در میان کارگردانان آلمانی بودند.
حذف قربانیان جنایت
جنایتکاران یا همان تروریستها اغلب در محور توجه فیلمسازان پیشین بودهاند. نشان دادن سکوت پس از شلیک گلوله، سازمان امنیت داخلی و سایر مسائل در فیلمهای سالهای اخیر، از این موضوع مستثنا نیستند. فیلم پرهزینهی دیگری به کارگردانی برند آیشینگر و اولی ادل، بیشتر بر زندگینامهی اعضای این باند تروریستی، یعنی اولریکه ماینهوف، آندرهآس بادر و گودرون انسلین متمرکز میشود. بعد طنزآمیز و کنایی موضوع آن است که ماجرای زندگی تروریستها بر قربانیان اولویت یافته است.
فیلم "کاردی در سر" یک استثنا بود
راینهارد هاوف، که در سال ۱۹۸۶ دادگاه گروه ار. آ. اف را در قالب فیلمی بازسازی کرده بود، ۸ سال پیش از آن در فیلمی دیگر با نام "کاردی در سر" که داستان مردی را شرح میدهد که بیگناه در دام اشتباهات بازجویی پروندهی ترورها میافتد. هوفمان، دانشمند مظنون به ترور که برونو گانتس نقش او را ایفا میکند، در اثر شلیک پلیس، قدرت سخن گفتن و حافظهی خود را از دست میدهد و صورت "کاردی در سر" را تداعی میکند.
این فیلم رنج فردی و بازگشت دشوار او را به زندگی عادی روایت میکند. پتر اشنایدر، در فیلمنامهی خود از سو قصد به رودی دوچکه، رهبر جنبش دانشجویی دههی ۶۰ الهام گرفته بود. این فیلم از معدود فیلمهایی است که به موضوع قربانیان ترورهای سالیان پاییزی آلمان میپردازد.
«باند بادرماینهوف» موضوع جدل
هنگامی که فیلم بادرماینهوف، که برند آیشینگر تولید آن را بر عهده داشته است، در پایان سپتامبر سال ۲۰۰۸ اکران شد، بحثهای شدیدی دربارهی کیفیت این فیلم درگرفت. پس از چند نقد پیشزمینهای مثبت، این فیلم در تندباد انتقادها قرار گرفت.
منتقدان بر این باور بودند که این فیلم از مایهی کافی برخوردار نیست و بیشتر تصویرها، صحنهها و جلوههای ویژهی فیلم یکدیگر را از میان برمیدارند و از بین میبرند.
ستارههای سینمایی مانند مارتینا گدک و موریتس بلایبتروی در این فیلم بهندرت توانسته بودند شخصیتهای فیلم را پوشش میدهند. روزنامهنگاری این فیلم را یک پورنو یا "عریاننمایی تاریخی" نامیده بود. انتقادها حاکی از آن بود که این فیلم بهسویهی رایج جنایتکاران در رویداد تاریخی باند پیشگفته اکتفا کرده است و در آن سرگذشت تروریستها نمایش داده میشود. کشتهشدگان در این ماجرا همچنان در حاشیه مانده بودند. بستگان قربانیان حتا سعی داشتند با ابزارهای حقوقی و قانونی علیه این فیلم اقدام کنند.
با وجود این مشکلات فیلم «باند بادرماینهوف» شانس دریافت جایزهی اسکار را دارد. آمریکاییها در اعطای این جایزه به امر دیگری نظر دارند: آنها عاشق بازسازی و نمایش تاریخ در قالب فیلمهای پرهیجان هستند. گذشته از این، بسیاری از ستارگان سینمای آلمان در این فیلم حضور دارند که این برتری، فیلم را پرفروش نیز کرده است.
گروه تروریستی آ.ار.اف
فراکسیون ارتش سرخ، یا گروه آ. آر. اف، از اتحادیهی چپهای افراطی آلمان تشکیل میشد. این گروه با شعار مبارزهی مسلحانه، در سال ۱۹۷۰ براساس الگوی جنگهای چریکی آمریکای جنوبی علیه امپریالیسم شکل گرفت و در ۳۴ مورد ترور دست داشت. در سال ۱۹۹۸ این گروه انحلال خود را اعلام کرد.