1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«ابتکار عمل همچنان در دست جنبش سبز است» • مصاحبه

۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

گروهی از حامیان جنبش سبز، با اشاره به موفقیت دولت در انحصاری کردن مراسم سالروز انقلاب، طرح‌های بلندپروازنه و رهنمودهای غیرعملی از خارج را به نقد کشیده‌اند. آنها رهبران جنبش را، تنها موسوی، کروبی و خاتمی می‌دانند.

عکس: AP

برخی حامیان جنبش سبز، ناکامی معترضان در به دست گرفتن فضای میدان آزادی در ۲۲ بهمن را به گردن نسخه‌های نادرستی انداخته‌اند که چهره‌های خارج از کشور برای این مراسم پیچیدند. آنها می‌گویند که خارج‌نشینان با وجود سفارش مهندس موسوی به حفظ هویت واقعی افراد، سبزها را به جذب در سایر راهپیمایان فراخواندند و به این ترتیب فرصت بزرگنمایی مراسم فرمایشی را به رسانه‌های دولتی دادند.

دکتر حمید دباشی، رییس دانشکده مطالعات خاورمیانه و آسیا و استاد دانشگاه کلمبیای نیویورک، در گفت‌وگو با دویچه‌وله تاکید می‌کند که بزرگترین ویژگی جنبش سبز، پلورالیسم آن است. وی اینجایی و آنجایی کردن در این جنبش را تنگ‌نظری می‌نامد.


دویچه‌وله: بعد از راهپیمایی ۲۲ بهمن که جنبش سبز نتوانست نمایشی درخور از حضور خود در میدان آزادی بدهد، برخی محافل نزدیک به جنبش سبز، خارج کشور‌ی‌ها را به ایجاد سردرگمی و انشقاق در جنبش متهم می‌کنند. شما چه می‌گویید؟

حمید دباشی: این اتهام درست نیست، زیرا اصلا اتفاقی که در ۲۲ بهمن افتاد، شکست محسوب نمی‌شود. مردم ما در هشت ماه گذشته بسیار هوشمندانه نوع مبارزه را تعیین کرده‌اند و آگاهانه به حریم خشونت پا نمی‌گذارند. خیلی طبیعی است که وقتی میدان آزادی را تبدیل به پادگان نظامی می‌کنند، آنها به آنجا نروند. از طرف دیگر، من ماهیت جنبش سبز را پلورالیستی می‌بینیم. خود آقای موسوی می‌گوید هر ایرانی یک ستاد و یک رسانه است. من هم فرقی بین داخل و خارج به این معنا قائل نیستم.

پروفسور حمید دباشیعکس: Internet

حرکتی که آغاز شده، مانند یک رودخانه است. جنبش جریان دارد و من اتفاق روز ۲۲ بهمن را در روندی می‌سنجم که از ۲۳ خرداد شروع شده و همچنان ادامه دارد. پس فردا در چهارشنبه سوری، نوروز، یک مسابقه فوتبال و غیره اتفاقات دیگری می‌افتد.

ولی چرا گروهی به سرعت دم از شکست می‌زنند و برای ترمیم این ناکامی، اعلام می‌کنند که پس از این، آقایان موسوی و کروبی و خاتمی را رهبران خود محسوب می‌کنند و کاری به سایرین به طور منفرد یا گروهی ندارند؟

ما باید تعریف رهبری یا رهبری نمادین را گسترش دهیم. جنبش سبز، جنبشی برانداز نیست که نیاز به یک رهبری کلاسیک داشته باشد. این‌سه نفر که نام بردید، قطعا از نمادهای مشخص جنبش هستند، اما خانم عبادی هم بطور مثال از جمله همین نمادهاست و گفتن این، انشقاق در رهبری نیست، زیرا جنبش سبز، ماهیت و ذاتی انقلابی ندارد که نیاز به رهبری کلاسیک و کاریزماتیک مانند آقای خمینی داشته باشد.

این را هم بگویم که گاهی منظور دوستان ما از داخل کشور، تنها تهران است. یعنی اگر کسی از خرم‌آباد هم چیزی بگوید، حمل به انشقاق می‌شود. البته شکی نیست که بدنه اصلی جنبش سبز در داخل ایران و بخصوص تهران قرار دارد. میلیون‌ها ایرانی هم عقیده دارند که برنده انتخابات دهم، آقای موسوی است. شکی نیست که آقای موسوی نماد این جنبش است اما رهبر آن نیست. آقایان کروبی و خاتمی هم نمادهای دیگر هستند.

ماهیت جنبش سبز، مسبوق به اصلاح‌طلبی است و شکی نیست که اصلاح‌طلبی، مقدمه‌ای برای بیان نارضایتی‌ها بوده است. اما همین نارضایتی‌ها، دو سال پس از روی کار آمدن آقای خاتمی در ۱۸ تیر، توسط خود آقای خاتمی محکوم شد. الان جنبش سبز، از آقای موسوی و خانم رهنورد، چهره‌های دیگری ساخته است. تغییرات کمی که در ۳۰ سال گذشته در ایران رخ داده، تغییراتی کیفی در جنبش سبز را موجب شده‌اند. استنباط من از جنبش سبز خیلی گسترده‌تر است و من نمی‌توانم آن را محدود به سه نفر کنم.

ظاهرا دلیل ملامت خارج از کشور‌ی‌ها، اینست که چرا بخشی از آنها تاکتیک "اسب تروا" را توصیه کردند. گروهی گفته بودند که معترضان، خود را در ۲۲ بهمن به صورت هواداران دولت درآوردند و سربزنگاه، شعارها و نمادهای خود را رو کنند.

من مخالفم. استعاره اسب تروا به این معنا بود که ما هموطنان خود را که دولت احمدی‌نژاد با هزار کلک جمع کرده، دشمن خود بپنداریم. در حالی‌که آنها هم ایرانی و مدافع آزادی و حقوق مدنی هستند. اگر دولت دهم آنها را ملعبه خود کرده، معنایش این نیست که از کره ماه آمده‌اند، یا برعکس، جنبش سبز از کره ماه آمده است.

عکس: Iran Emrooz

باید استنباط وسیع‌تری از جنبش سبز داشت. جنبش سبز مغایرتی با منافع ملی ما، تمامیت ارضی و تحریم اقتصادی و حمله نظامی ندارد. ما باید مراقب باشیم با این استعاره‌ها، بخش عمده‌ای از هموطنان خود را که بازیچه ترفندهای جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند، دشمن فرض نکنیم.

در حالی‌که یکی از دستاوردهای اعتراض‌های اخیر، همکاری و همفکری و عمل جمعی بوده، این خط کشی‌ها خودش یک نوع عقب‌گرد و تظاهری از انحصارطلبی نیست؟

من بازهم تکرار می‌کنم که ۲۲ بهمن شکست نیست و در نتیجه نباید دنبال مقصر آن گشت. مبارزه ادامه دارد و ابتکار عمل همچنان دست جنبش سبز هست. همه حق دارند از این یا آن حمایت کنند. مهم‌ترین دستاورد این جنبش، تفکر تکثرگرا، احترام به آرای دیگران، شکل گرفتن حوزه عمومی و اعتقاد به خرد جمعی است. من نه با کسانی که از این سه نفر حمایت کنند، مخالفتی دارم و نه معتقدم این موضع، باید حجتی باشد برای بقیه که چنین فکر نمی‌کنند.

در عین حال به نظر می‌رسد خطاب این سرزنش‌ها، به محافل خاصی از اصلاح‌‌طلبان و نواندیشان دینی باشد که به خارج آمده‌اند. مثلا اصطلاح " اتاق فکر" که آقای مهاجرانی به‌کار برد، با مخالفتی شدید مواجه شد. از قرار این اشاره‌ها مربوط به گروه‌های سکولار و عرفی یا اپوزیسیون کلاسیک خارج از کشور نیست.

من اساسا به این تضادهای کاذب اعتقاد ندارم. کسی که می‌گوید من روشنفکر دینی هستم، خودبخود در تعریف دین قرار می‌گیرد. مهم این است که جنبش سبز منطق روایی خود را دارد و در حال تولید متفکران خود است. خیلی‌ها ممکن است به عادت‌های مالوف مقوله‌ی روشنفکر سکولار و دینی بیفتند و به بی‌راهه بروند. ما باید بدانیم که در این جنبش هیچکس حق نیابت و خلافت و ولایت ندارد. البته حق دمکراتیک هر کس هست که هرچه می‌خواهد بگوید اما نباید داعیه نمایندگی دیگران را داشته باشد.

ما ملتی هستیم که دست‌کم ۲۰۰ سال تاریخ مبارزه برای حقوق مدنی و خردجمعی در تاریخ مدرن داریم. ما باید اعتماد کنیم که از دل این تاریخ، تفکرات جدید بیرون بیاید. این خط‌‌کشی بین سکولار و روشنفکر دینی محصول جامعه استبدادزده ۳۰ سال گذشته ایران است.

پس از تصفیه‌های دانشگاهی و انقلاب فرهنگی‌، تعداد زیادی از کشور خارج شدند، عده‌ای در زندان‌ها کشته شدند. عده‌ای حذف و منزوی شدند. اگر ما بخواهیم دم این مسائل را بلافاصله به اصلاحات و آقای خاتمی وصل کنیم، اصل موضوع را که مخدوش شدن ساحت چند صدایی ماست، فراموش کرده‌ایم. من فکر می‌کنم که جنبش سبز، اعاده و بازگشت فرهنگ جهان شهری ماست. ما باید این تضادهای کاذب را رها کنیم و اجازه دهیم روشنفکران، به یمن مردمی که در خیابان‌ها هستند، چیزها بیاموزند. من معتقدم که مقوله شهروند بسیار مهم تر و اولی‌تر از مقوله روشنفکر است. الان ۳۰ سال است که ما درگیر سندرم استکهلم در مسائل فرهنگی هستیم. یعنی کل فرهنگ چند صدایی‌ما در سی‌سال گذشته به گروگان گرفته شده‌است. باید این جنبه در جنبش سبز را دید و تقویت کرد.

مصاحبه‌گر: مهیندخت مصباح

تحریریه: بهمن مهرداد

پرش از قسمت در همین زمینه