از خوشباشی خیام تا گلبانگ آزادی؛ ۷۵سالگی محمدرضا شجریان
۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سهشنبههمکار دویچهوله اسکندر آبادی به مناسبت هفتاد وپنجمین زادروز محمدرضا شجریان با دکتر محمود خوشنام، ناقد مطرح موسیقی ایرانی، گفتگو کرده است.
درود بر شما آقای خوشنام، ناقد موسیقی. نقاد موسیقی باید بگویم که با چندین برگه و کاغذ و مداد و خودکار اینجا تشریف آوردهاید تا بهعنوان شادباش هفتادوپنجمین سالروز تولد آقای شجریان، در استودیو دویچه وله گفتوگویی باهم داشته باشیم.
سلام میکنم آقای آبادی.
آقای خوشنام، شما تحصیلکرده مشهد هستید؛ آقای شجریان قبل از اینکه ایرانگیر و اروپاگیر و اینها بشود، مشهدگیر هم شده بود؟
راستش اینجا مسئله سن مطرح میشود، آقای آبادی. برای اینکه فکر میکنم شجریان در سالهایی که من در مشهد به تحصیل دبیرستانی مشغول بودم، هنوز در حیطه آواز نیامده بود. چون جوانتر از بنده است و جوانتر هم بود آن زمان. این است که من زیاد چیزی در موردش در مشهد نمیشنیدم.
ولی به تهران که آمدم و سفر مشهد تمام شد، در تهران جزو اولین نامهایی بود که من بهعنوان هنرمند برجسته با آن روبرو شدم. حتی من... چون شاید ندانید که من از ۱۹ سالگی در مجله "موسیقی ایران" قلم میزدم و از همان موقع با دوستان هنرمندمان آشنا شدم که از جمله آقای شجریان بود که آن موقع نام خودش را سیاوش بیدگانی نهاده بود.
بله، و ایشان آواز چند تا از "گلهای رنگارنگ" را هم خوانده.
بله. در آغاز هم وارد رادیو شد و از رادیو به وزارت فرهنگ و هنر، هنرهای زیبای کشور آن زمان، راه پیدا کرد. در آنجا خواننده ثابت گروه فرهنگ و هنر شده بود. گروهی که پایور داشت و رهبری میکرد و بعد به صورت سازهای ملی درآمد.
من این را به خاطر این میگویم که آقای شجریان حتی یک شعر عماد خراسانی را خوانده که میگوید "یرگه عشق مو و تو دره بالا مگره، ذره ذره دره عشقت تو دلم جا مگره". نمیدانم حالا کی تارش را زده، خود عماد یا اینکه کسی دیگر. شجریان حتی این آواز و این ترانه را خوانده و خیلی هم قشنگ خوانده. ولی این هیچ وقت جزو کارهای شجریانی نبود. به خاطر این فکر کردم که شما اطلاع داشته باشید. ولی داشتید میگفتید که سیاوش بیدگانی تا اینکه رسید به...
در فرهنگ و هنر بیشتر با گروه سازهای ملی کار میکرد. بعد جشن هنر که مطرح شد، در واقع وضعیت عوض شد. البته گلها هم یک فاز دیگری از زندگی آقای شجریان است. او خودش میگوید که صدای من را یکبار آقای داود پیرنیا شنید و همان لحظه خواست که من بلافاصله وارد گروه موسیقی رادیو بشوم. ورود او به رادیو هم به این ترتیب خیلی ساده و آسان بود. علت هم این است که از نظر محتوا و فرم کارش جوری بود که همه را مجاب میکرد که در آینده نزدیک هنرمند بزرگی خواهد شد.
البته سوال کوتاهی هم من دارم که کسانی مثل ایرج یا آقای قوامی به خاطر محذورات در خدمت نظام نام هنری برای خودشان انتخاب کرده بودند، نام مستعار. آقای شجریان که فکر نمیکنم از این محذورات داشت. شما اطلاع دارید که چرا اسمش را سیاوش بیدگانی گذاشته بود.
خودش میگفت، بهخاطر معتقدات مذهبی خانواده، اینجوری است که میخواستم پدرم را ناراحت نکنم که موافق این کارها نبود و فقط من را برای قرآنخوانی در مساجد تشویق میکرد. او میگفت اسم خودم را برای مدتی تعویض کردم تا بعد که اسمم شهرتی پیدا کرد و از حالت ظن و گمان و بدگمان مطرببازی درآمد، بعد دیگر اسم اصلی خودم را بهکار بردم.
جشن هنر شیراز که فرمودید، اولین اجرا فکر میکنم همان اجرایی بود که با آقای لطفی و گروه ایشان داشت، که در دستگاه نوا بود و ترانهاش "گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره روبهرو" بود.
شعر قرةالعین است.
بله. از آن موقع دیگر محمدرضا شجریان شد. فرازهای هنری دیگر کارهای آقای شجریان را شما خودتان بهعنوان ناقد موسیقی چه میدانید؟
اجازه بدهید مهمتریناش را از آخرین فراز شروع بکنیم. من ۱۴ سال پیش یعنی در سال ۱۹۸۰مطلبی نوشتم که در یکی از روزنامههای چاپ اروپا منتشر شد. در آنجا بهعنوان نه تنها آوازخوان به سراغ آقای شجریان رفتم. یعنی به نظر من تنها آوازخوانی ایشان نیست که این همه منزلت و ارج برایشان ایجاد کرده.
بیشتر خود آوازخوان است که با همهی درد و غم مردم خودش را نزدیک نشان میدهد و بعد سعی میکند یار و غمخوار مردم باشد. و این منزلت اجتماعی برایش بهوجود آورد که در واقع تکمیلکننده شهرت هنریاش بود، کمالیافتگی هنریاش بود.
اتفاقا سئوال دیگر من هم همین بود. حالا شما پیشدستی کردید. میخواستم ببینم که آیا محبوبیت ایشان فقط هنریست یا اینکه اجتماعی هم هست؟
بله، آن زمان فیلمی ساخته بودند با عنوان "آوازخوان نه آواز". تیترش این بود. یعنی در واقع خود آواز مطرح نیست، آوازخوان مطرح است. من تیتر را کمی غلیظتر کردم، نه تنها آوازخوان. یعنی تنها آوازخوان بودن هم مطرح نیست، آوازخوان مردمی بودن مطرح است و خود این فراز هم که میدانید دو دوره تکمیلی داشت. اولین بار آن "بیداد" معروف مشکاتیان آمد...
در سال ۱۳۶۴.
بله. بعد غزلی که شجریان انتخاب کرده بود همراه با بیداد همایون از مشکاتیان اجرا میشد...
"یاری اندر کس...
"یاری اندر کس نمیبینیم" که مهمتریناش این بود که "آب حیوان تیرهگون شد، خضر فرخپی کجاست، خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد". بعد "شهریاران بود و خاک مهربانان این دیار، مهربانی کی سرآمد شهر یاران را" یا "شهریاران را چه شد". یک بازی لفظی هم اینجا بین "شهریاران" و "شهر یاران" مطرح بود که زیرکی و کیاست شجریان را نشان میداد.
بحثاش فکر میکنم به مجلس هم رسید، بله؟
حتی در مجلس به همدیگر پریدند و دعوا و سروصدای بزرگی بهپا شد که چرا این به همین راحتی در واقع جامعه امروز ایران را با این شعر تصویر کرده.
ولی شجریان از راهی که در پیش گرفته بود منصرف نشد. همچنان ادامه داد و روز به روز در متنهای ترانهای یا متنهای آوازیاش آنچه را میخواست میگنجاند، بدون اینکه کسی بتواند مزاحمش بشود. البته خود حاکمیت در اثر همین رفتارهای شجریان کمی براق شد. براق شد و رفتارش را زیر نظر قرار داد که ببیند چه میکند.
فاز بعدیاش سفر به اروپا بود. فکر میکنم سال ۲۰۱۳ یا ۲۰۱۲ بود که یک تور اروپایی مفصل داشت. در آنجا خیلی آزادانهتر رفتار میکرد. مثلا با یکی از چهرههای دگراندیش خارج از کشور از نزدیک ملاقات داشت، برایشان برنامه اجرا کرد و با تلویزیون بی بی سی مصاحبه کرد. حاکمیت هم که خیال میکند دشمن واقعیاش بی بی سی است.
اینها همه سبب شد که وقتی به ایران بازگشت یک پرونده قطوری برایش ساختند و فحش و فضیحت هم کردند که البته لایق همان کسانیست که این فحشها را ادا میکنند. در واقع به یک هنرمند برجسته کمالیافته بامنزلت اجتماعی این جور توهین میکردند.
همین تازگیها چیزهایی گفتند که البته پاسخهایی هم علاقمندان آقای شجریان دادند...
حتی تا وطنفروش پیش رفتند آقای آبادی.
بله و به هر حال به این میرسیم که منزلت اجتماعی اوست که اضافه میشود به...
کمالیافتگیاش.
به کمالیافتگی هنری. حالا من میخواستم از شما بهعنوان ناقد موسیقی بپرسم - که البته باید گفت موسیقی یک مقداری هم سلیقهای است - شما خودتان از چه چیزهای هنر محمدرضا شجریان، از آواز آقای شجریان خوشتان میآید؟
شجریان دو بخش کار دارد. یک بخش کارهاییست که همه کار آن را خودش انجام داده. بعضی را نه، با همکاری هنرمندان دیگر کار کرده. این بخش دوم خیلی کارهای بهتریست و نشان میدهد که همه کارها را یک تنه و یک نفس انجام دادن، کار درستی نیست. بهخصوص آهنگسازی آقای شجریان در کل موفق نبوده. در حالیکه وقتی آهنگ دیگران را تفسیر میکند، آن متن و موسیقی خیلی اهمیت پیدا میکند.
بله، بهخصوص کارهایی که با آقای مشکاتیان انجام داده از "بیداد" و از کار "نوا مرکبخوانی" که داشتند...
با مشکاتیان کار کرده، با خرم کار کرده، دیگر... باز هستند کسانی، با علیزاده کار کرده. من یکبار با ایشان صحبت کردم. ایشان گفت که من... یک جنبه خودخواهانهای گفت که ما این طوری رفتار میکنیم و به هر کسی هم مربوط نیست. بعد یکخرده توضیح بیشتری که دیگران خواستند، گفت من آهنگی را که میخوانم دلم میخواهد خودم تمام زیر و زبرش را جستجو کرده باشم که چه هست و چه نیست و به این ترتیب نمیتوانم بدهم دست هنرمند دیگری که با این آهنگ من سر و سری نداشته، رابطهای نداشته؛ که البته این حرف درستی نیست.
همهی خوانندگان برجسته با آهنگسازان برجسته هم کار کردهاند و این دو برجستگی وقتی با همدیگر توام شود یک شاهکار هنری بهوجود میآورد. بههرحال تمام ترانههایی که خوانده از نظر مقبولیت عام یا عمومیت مردمی آنهاییست که دیگران ساختهاند. مثل "همراه شو عزیز" از آقای مشکاتیان، بعد "قاصدک"...
ساخته مشکاتیان. آن هم جزو کارهای بسیار خوب ایشان است. اصولا پرویز مشکاتیان خیلی با آقای شجریان جفت و جور بود و کارهایی که با همدیگر کردند اگر که...
و بعد سازگاریش به همین دلایل با هنرمندان دیگر کم بود. نتیجتا این میشد که گروه منسجمی پیدا نمیکرد. مدتی گرفتار گروه بودند. هی گروهها را عوض کردند، مدیرش را عوض کردند، نوازندهها را عوض کردند، ولی فایده نکرد. به این نتیجه رسیدند که باید با همدیگر دست به دست هم بدهند و این کار را بکنند. آقای شجریان به روش قبلیاش رجعت کرد.
و کارهایی با مجید درخشانی و آقای علیزاده کرده که آنها هم جزو کارهای خوب ایشان است. پس میرسیم به آخر مطلب. شما خودتان چیز دیگری داشتید که بخواهید اضافه بکنید؟
من فقط صمیمانه توصیهای دارم برای آقای شجریان، در عین اینکه شادباش میگویم سالگرد تولد ایشان را. توصیهای دارم که همین روش را، روشی که بالاخره پس از مدتها کنکاش و تلاش جستوجو کرده و بهتر یافته از روشهای دیگر، همین را ادامه بدهد و از حاکمیت هم هراسی نداشته باشد، کما اینکه ندارد. خودش به من گفته که "چکار میکنند؟ هیچ کاری نمیتوانند با من بکنند. من حرفهای آخرم را زدهام".
سپاس از شما که وقتتان را به ما دادید. و در آخر من هم شادباش میگویم هفتاوپنجمین سالگرد تولد آقای شجریان را و امیدوارم که ایشان همین طور که تا بهحال با این سن و سال خوب میخوانند، همین طور خوبتر و خوشتر بخوانند.