1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

از "فتوا" علیه رشدی تا تفاهم

FF/JT۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

چندی پیش، جدیدترین اثر سلمان رشدی، نویسنده‌ی بریتانیایی هندی تبار، با عنوان "زن مسحورکننده‌‌ی فلورانس" به آلمانی منتشر شد. این رمان که به نیم قرن تاریخ غرب و شرق می‌پردازد، بر نکات مشترک فرهنگی میان ملت‌ها تکیه دارد.

سلمان رشدی: نیاز اصلی انسان این است که خود و تاریخش را بازگو کند و به گوش دیگران برساند. کسی که نتواند داستان و تاریخش را تعریف کند، وجود ندارد.
سلمان رشدی: نیاز اصلی انسان این است که خود و تاریخش را بازگو کند و به گوش دیگران برساند. کسی که نتواند داستان و تاریخش را تعریف کند، وجود ندارد.عکس: picture-alliance / dpa

نه، سلمان رشدی دیگر مایل نیست از "فتوای ملاها" و بیست سالی که در بیم و هراس ترور شدن به‌سر برده، صحبت کند. او رمان جدیدی نوشته و ترجیح می‌دهد در مصاحبه‌ها تنها به آن بپردازد: "زن مسحورکننده‌‌ی فلورانس".

این رمان ۴۴۰ صفحه‌ای با سفر جوانی به نام نیکولو ورسپوچی، از غرب به شرق آغاز می‌شود و با سفر دیگری از شرق به غرب که از سوی شاهزاده‌ی زن زیبارویی صورت می‌گیرد، پایان می‌یابد. رشدی هنگام شرح این دو سفر، نیم قرن تاریخ کشورهای غربی و شرقی را بررسی می‌کند و فرهنگ سواحل آفریقا تا هند، شرق میانه تا ایتالیا و سرانجام آمریکا را در می‌نوردد.

تاریخ و نیاز انسانی

"زن مسحورکننده‌‌ی فلورانس"، پلی است بین خاور و باختر که برپایه‌ها‌ی دوستی، تفاهم، مدارا و ستایش از انسانیت استوار شده است. رشدی که خود در رشته‌ی تاریخ تحصیل کرده، انگیزه‌ی نگارش این رمان را چنین توضیح می‌دهد: «نیاز اصلی انسان این است که خود و تاریخش را بازگو کند و به گوش دیگران برساند. کسی که نتواند داستان و تاریخش را تعریف کند، وجود ندارد.»

رشدی ولی در رمان "زن مسحورکننده‌‌ی فلورانس"، تنها به بازگویی تاریخ و داستان خود و هند یا بریتانیا بسنده نکرده است، بلکه به داستان‌ها و تاریخ کشورهای متعددی نیز پرداخته است. البته علاقه‌ی ویژه‌ی او به "شاه اکبر"، یکی از سران هندی مغول، سبب شده است که مسافر جوان رمان، نیکولو ورسپوچی، ابتدا در پایتخت کشور پهناور او منزل گزیند و هر شب برای این مغول مهربان و انسان‌دوست، داستان‌های جذاب و پرکشش تعریف کند. شاه اکبر در قرن شانزدهم می‌زیسته است. رشدی در باره‌ی شخصیت او می‌گوید: «اکبر در زمان خودش، یک اندیشمند پیشرفته بود. بسیاری از افکار او برای من خیلی جالب بودند. به همین خاطر برایم خیلی ساده بود که درباره‌اش بنویسم.» رشدی از قول این اندیشمند مغول درباره‌ی "اجبارهای مذهبی" می‌نویسد: «این اجبارها، حق انسان‌ها را در مورد این که خود، ساختارهای اخلاقی خود را بسازد، پایمال کرده است.»

ماکیاولی جمهوری‌‌خواه

رشدی در رمان "زن مسحورکننده‌‌ی فلورانس"، شخصیت‌های تاریخی و واقعی‌ای چون ماکیاولی، بوتیچلی و مدیسی را در کنار شخصیت‌های افسانه‌ای چون دراکولا قرار می‌دهد و در داستان‌های بی‌پایان خود، به عشق و هوس و سکس و جنگ و خیانت می‌پردازد. او درباژگون کردن "شهرت" و ویژگی‌های قهرمانانش با دست باز عمل می‌کند؛ از جمله ماکیاولی، نویسنده‌ی معروف کتاب "شهریار" د ررمان او، متفکری نیست که از سر پایبندی به شعار "هدف، وسیله را توجیه می‌کند"، شیوه‌های زمامداری مستبدان را موجه جلوه می‌دهد، بلکه "جمهوری‌خواهی" است که اثرش، به ناحق، نه به عنوان تحلیل قدرت، بلکه به مثابه "دستورالعمل‌های کشورداری" خوانده شده است: «اصلاً ماکیاولی دلیلی نداشت که شهریار‌ها را دوست داشته باشد، آنان را تحسین کند یا به دفاع از کارهایشان بپردازد. مدیسی او را شکنجه کرد و بعد هم به تبعید فرستاد. پرسش اصلی‌ای که ماکیاولی مطرح کرد، این بود: "آیا یک حاکم می‌تواند منصف باشد؟" جواب او روشن بود؛ نه!"»

روی جلد رمان "زن مسحورکننده‌‌ی فلورانس"، از سلمان رشدیعکس: Rowohlt

رمان پیوندها، بدون گسست‌ها

"زن مسحورکننده‌‌ی فلورانس"، رمانی است که روی "پیوند" بین انسان‌ها بیش از "گسست‌ها" تکیه می‌کند. نکات مشترک فرهنگی میان ملت‌ها، زمینه‌ای است که تفاهم بین‌آنان را فراهم می‌سازد. پژوهش‌های طولانی رشدی در باره‌ی جوامع قرن شانزدهم نیز، گواه این مدعاست، مثلاً: «بین اروپا و هند که در آن زمان اصلاً با هم ارتباط نداشتند، نکات مشترک زیادی وجود داشت. از جمله، مکتب لذت‌گرایی‌ای که در دربار اکبر در آن سال‌ها حاکم بود، در شهرهای ایتالیا که دوران رنسانس را می‌گذراندند، هم وجود داشت. شکوفایی فرهنگی‌هم در هر دوی این کشورها حاکم بود. چون زمامداران آن دوره، هنرمندان و اندیشمندان وقت را دور خود جمع می‌کردند.»

ترجمه‌ی آلمانی "زن مسحورکننده‌‌ی فلورانس"، که چندی پیش به بازار آمد، در "انتشارات رولت" منتشر شده است.

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه