اعتراض اصلاحطلبان ايران به اهانت عليه پيامبر اسلام
۱۳۸۴ بهمن ۲۰, پنجشنبهانتشار كاريكاتورهاى اهانتآميز نسبت به پيامبر اسلام از سوى يك روزنامهى دانماركى موجى از اعتراضات گستردهى مردمان جهان اسلام را برانگيخت، تا جايى كه كار به آتشزدن سفارتخانههاى دانمارك و نروژ و تخريب و حمله به نمايندگىهاى اتريش و آلمان نيز انجاميد. در اين زمينه نظر آقاى دكتر حبيبالله پيمان، از شخصيتهاى ملى مذهبى در ايران پرسيديم كه او اين وضعيت را چگونه مىبيند:
”در واقع یک چیز روشن است و آن اینکه در مفهوم آزادی، حتا، در چارچوب نظریههای غربی، محدود میشود به آزادیها و حقوق شهروندان. این افراد آزادند، تا آنجایی که حقوق و آزادی دیگران مورد تجاوز قرار نگیرد. خوب، اگر ما بخواهیم به این موضوع دقت کنیم، پس محدود نمیشود به مسئلهی مالکیت یا جان اشخاص و یا فقط حقوق سیاسی، حتا اگر شما به سلامت جسمی، فیزیکی یا روانی دیگران آسیب بزنید در واقع نوعی تهدید و نقض حقوق فردی میشود. حالا اهانت نسبت به ارزشهایی که هر قوم، گروه، ملت یا جامعهای به آن پایبند است، اگر این پیشبینی بشود که نوعی ایذا و آزار نسبت به آن جامعه تلقی میشود یا منجر میشود، طبیعتا این تجاوز به حقوق آن افراد هست. در هیچ فرهنگی اهانت به عقاید را بعنوان آزادی اجازه نمیدهند. نقد اندیشهها غیر از اهانت است. اگر این روزنامهنگار یا هر روزنامهنگاری عقاید مسلمانان را نقد بکند، چنانچه از ابتدای پیدایش اسلام تا امروز این نقدها به صریحترین و شدیدترین شکلی در جوامع اسلامی هم صورت میگرفته و بندرت به واکنشی تند از جانب متدینین منجر میشده است. به عقیدهی من این دفاعی که بعضیها کردند، خود روزنامهنگاران و یا دیگران، که این در چارچوب دفاع از آزادی بیان یا در چارچوب بیان احساس فرد نیست،. احساسات غیر از بیان عقیده است. ممکن است که فردی نسبت به فرد دیگر احساس کینه و خصومت کند، حال بهر دلیلی، اما آيا حق دارد این نفرت و کینهاش را بنوعی نشان بدهد که آن فرد مقابل آزار ببیند؟ مسلما نه!”
ولى اينكه چه بايد كرد، آقاى پيمان آن را در گفتگو و نزديكى تمدنها مىداند، يعنى روندى كه چندى پيش كمابيش مىرفت كه موفقيتهايى كسب كند، ولى امروز خطر اوجگيرى «برخورد تمدنها» را به چشم مىتوان ديد. و اين همان چيزى است كه نظريهپردازان آمريكايى بدان باور دارند.
دكتر پيمان: ”من خودم شخصا هیچ نوع خشونتی، مثل حمله به سفارتخانه یا آتش زدن، را تایید نمیکنم، ولی ابراز نفرت نسبت به توهین را در یک تظاهرات مسالمتآمیز امری طبیعی و حق این جامعه میدانم. منتها این خشونتهایی که گوشه و کنار رخ میدهد باید توجه کنیم که یک زمینههایی از پیش ایجاد شده که دیگر بسادگی قابل پیشگیری نیست. این زمینه به قبل از این ماجرا هم برمیگردد. بطور کلی همه میدانیم که مدتهاست جهان اسلام، چه از دورهی استعمار و چه از آن زمان به اینطرف، در معرض برخورد تهاجمهای استعماری بود و آنهم در دورهی كه خودش دچار رکود و عقبماندگی بود و نتوانسته از خودش دفاع بکند. اينها بیش از آنچه علت را در درون ببینند ، همه را طبیعتا در تهاجم استعماری دیدند که البته هردو عامل موثر بوده است، يعنی هم ضعف و انحطاط درونی جوامع مسلمان، هم توسعهطلبی آن کشورها، باهم آمیخته شد و یک چنین شبههای را در کشورهای مسلمان ایجاد کرد و آنها را مورد تحقیر قرار داده و طبیعتا یک خشم درونی از طول این دههی اخیر حداقل ایجاد شده است. بعد از جنبشهای استقلالطلبی که اینها سعی کردند روی پای خودشان بایستند، در دورهی اخیر به حوادث اگر نگاه کنید، بازهم آنچه در عراق، افغانستان و برخی نقاط دیگر و شمال افریقا اتفاق افتاد بر این زخم کهنه نمک پاشید و آن را تازهتر و خونچکان کرد. البته از آنطرف هم میبینیم که جنبشهای استقلال طلبی، حال چه ناسیونالیستی بود چه آزادیخواهی ، به نتیجه نرسید، طبیعتا در واکنش به اين امر، یک جنبشهایی مذهبی برای احیای آن استقلال و سربلندی دیرین ایجاد شد که البته بنوعی با افراطیگری و رادیکالیزم خاصی همراه شده است. اینها یک واقعیتیست که ایجاد شده و این جز با یک ارتباط مسالمتآمیز بین همین تمدنها نمیتواند حل بشود.”
مقامها و شخصيتهاى سياسى و فرهنگى در كشورهاى غربى در رسانههاى گروهى اشاره بدين دارند كه غرب نيز براى خود ارزشهايى دارد كه در جاى خود مقدس است و آن حقوق شهروندان و حقوق و آزادىهاى انسانى است و اين ارزشها بارها بويژه از سوى نيروهاى اسلامى افراطى پايمال شده و بدان بكلى بىاعتنا هستند.
دكتر پيمان: ”مسایل دینی، یک تفاوت جدی با برخی از ارزشهای سیاسی ـ اجتماعی دارد. ماهیتا نمیشود هردو را هم تراز قرار داد. نمیخواهم بگویم به لحاظ فلسفی و منطقی، ولی به لحاظ واقعی و روانشناسی، ارزشهای دینی در همهجا در ساختار روانی، اجتماعی افراد و جوامع تاثیری دارد که هر نوع تجاوز و تهدید و واکنشهایش با آن ارزشها و اعتقادات سیاسی و اجتماعی تا حد زیادی متفاوت است و این هم ربطی به اسلام به تنهایی ندارد. شما گروههایی را که ممکن است در برابر این نوع اهانتها واکنشهای خشن نشان بدهند در میان پیروان همهی ادیان میبینید. در میان هندوها که به مسالمتجویی معروفاند بازهم گروههای فوقالعاده افراطی و خشن وجود دارند که در دهههای اخیر برای دفاع از هویت مذهبیشان همهنوع خشونت نشان دادهاند. در میان مسیحیان بشدت وجود داشته، در میان یهودیان همینقدر که هویتشان مورد تهدید قرار گرفته، به نظر خودشان، لااقل پنجاه سال است که در واکنش به اینکه ما موجودیت و هویت دینی و قومیمان در خطر است، پیوسته خشونت میکنند. یعنی هر جریانی که نوعی مورد تهدید قرار بگیرد، تهدید موجودیت و یا هویت فرهنگی و دینیاش، دفاع میکند و در این دفاع هم خشونت بیشتری نشان میدهد. در جامعه مسلمان اتفاقا اگر تاریخی نگاه کنیم، واکنشهای خشونت در برابر تهدیدات، در مقایسه با جوامع مسیحی، یهودی، بسیار کمتر بوده است. حالا متاسفانه آنها نادیده گرفته میشود و اینها بزرگ جلوه میکند، بعلت اینکه کنترل رسانهها و تسلط فرهنگی همه با غرب است و جامعه مسلمان به دلیل عقبماندگی فرهنگی و گرفتاریهای زیادشان و ضعفهایی که دارند قادر به دفاع درستی از خودشان، متاسفانه، نیستند و در این دفاع هم بعضا اعمال خشونت میکنند. حالا در ارزشهای غربی اگر کسی انتقاد داشته باشد، فرق دارد با اهانت. من فکر میکنم ما بطور سیستماتیک جایی لااقل ندیدیم که گروههای سیاسی مذهبی حتا اگر بر ارزشهای غربی انتقاد داشته باشند، با اهانت و خشونت رفتار کنند.
دكتر پيمان بخش عمدهی خشونتهای موجود در خاورميانه را "واكنشی" میداند كه عمدتاً از سوی جريانهای تندرو و افراطی اعمال میشود كه در اقليتاند در حالی كه اكثريت در جوامع مسلمان با جريانات خردورز و آزاديخواه است. اما وقتی جوامع غربی در گفتگو با جوامع مسلمان زبان خشونت را بکار میبرند، موجب چيرگی جرايات افراطی و انزوای جريانات خردورز در كشورهای مسلمان میشوند.دكتر پيمان: خشونتهایی هم که ما مشاهده میکنیم در یک دههی اخیر عمدتا واکنشی بوده در برابر خشونتهایی که ابتدا آغاز شده است. حالا فرض کنید، همانطور که اشاره کردم، در خاورمیانه آنچه اتفاق افتاد بهرحال برای این مردم به نوعی حضور و تجاوز به سرزمینی بوده که توسط کشورهایی مثل آمریکا صورت گرفته و با مداخلهی خشونتبار خودشان خواستهاند، حالا به اعتبار اینها ارزشهایی را پیاده کنند و به اعتقاد آنها منافعی را در اختیار بگیرند. از این بابت من میگویم گفتوگو در هرحال لازم است، چون در سالهای اخیر گفتوگوهایی بین جوامع مذهبی مسیحی، یهودی، مسلمان جریان داشت که بسیار هم مثبت بوده است و در میان جامعههای مسلمان جریانات نواندیش و آزادیخواه فوقالعاده قوی و گسترده هستند، منتها در شرایطی که دوران جنگ و نفرت است، همیشه در هر دو سو اقلیتهای افراطی رشد میکنند و اکثریت مداراگر و خردورز، متاسفانه منزوی میشوند. الان یک چنین وضعی ایجاد شده است. این را باید جوامع غربی هم بداند که در گفتوگو با جوامع مسلمان و ملتهای مسلمان اگر زبان خشونت را بکار ببرند، خودبخود محرک غلبه و چیرگی جریانات افراطی و تندرویی میشوند که از لحاظ کمی در اقلیتاند و اکثریت جریان آزادیخواه و خردورز را در حاشیه و سایه قرار میدهند. برعکس، اگر اینها رفتارشان با احترام متقابل و با مسالمت همراه باشد، این جریانات افراطی هستند که منزوی میشوند و جریانات آزادیخواه و مبتنی بر خردورزی و مداراگری رشد میکنند.”
داود خدابخش