انريكه ايگلسياس، ستارهاى خود ساخته
۱۳۸۷ خرداد ۱۷, جمعهاین استثنا از جنس اسپانيايى است. داستان از اين قرار است كه انريكه وقتى براى اولين بار پشت ميكروفن رفت هيچ كس نمى دانست كه اين جوان جذاب و مو مشكى با خالى كوچك در صورتش، پسر خوليو ايگلسياس، خواننده معروف اسپانيايى است، به خصوص از اين جهت كه پسر اوايل براى اينكه سايه پدرروى سرش سنگينى نكند، اسم "انريكه مارتينز" را براى خودش انتخاب كرده بود.
انريكه ميگل ايگلسياس پريسلر (Enrique Miguel Iglesias Preysler) در سال ۱۹۷۵ در مادريد به دنيا آمد. سه ساله بود كه والدينش، خوليو و ايزابل پريسلر، كه يك مانكن و خبرنگار فيليپينى بود، از هم جدا شدند. يک سال بعد از اين جدايى، خوليو مادريد را ترک كرد و ساكن ميامى آمريكا شد.
انريكه تا سن هشت سالگى به همراه خواهر و برادرش مشترى دائم خط مادريد، ميامى بود تا زمانى كه پدر بزرگش به دست افراد ناشناسى ربوده شد. هر چند كه پدر بزرگ دست آخر به سلامت نجات پيدا كرد اما همين آدمربايى موجب شد تا مادرشان آنها را براى امنيت بيشتر نزد پدر به آمريكا بفرستد. اين نقل مكان باعث شد تا انريكه عملاً در سه فرهنگ مختلف اروپايى، آمريكايى و هيسپنيک بزرگ شود كه همين امر بعدها هم در موسيقى او رد پاى خود را به جاى گذاشت.
شروع موفق
اولين قدمهاى انريكه براى پا جاى پاى پدر گذاشتن در زمان نوجوانى شروع شد، نوشتن ترانه و بعد هم قرار گرفتن پشت ميكروفن، البته بدون اينكه والدينش بويى از اين جريان ببرند. بعد از گذراندن يک سال در رشته بازرگانى در دانشگاه ميامى، انريكه ديگر متقاعد شد تا به حرف دلش گوش بسپارد و به دنبال موسيقى برود.
نيمه اول دهه ۹۰ پر بود از اجراهاى فراوان در استوديوهاى مختلف براى تهيهكنندگان موسيقى، البته نه با اسم واقعى بلكه با اسم مستعار انريكه مارتينز كه در واقع تركيبى بود از نام اصلى خودش و نام خانوادگى کسی که بعدها مدير برنامههاى او شد. انريكه با همين اسم ساختگی به فعاليت ادامه داد تا اینکه موفق شد قراردادی با يک کمپانی کوچک به نام "فونو ویزا" امضا کند. بعد از آن بود که راهی تورنتو شد تا به دور از هر هیاهو و جنجالی اولین آلبوم جدی خودش را آن هم با نام واقعیاش ضبط کند. حاصل کار بعد از پنج ماه، در قالب يک آلبوم به نام انریکه ایگلسیاس که شامل ده ترانه به زبان اسپانيايى بود، در سال ۱۹۹۵ به بازار آمد.
نتیجه باورنکردنی بود، در عرض سه ماه بیش از یک میلیون نسخه از سی دی به فروش رفت و اولین ترانه آلبوم با نام Se te ne vai به سرعت در بازار موسیقی کشورهای اسپانیاییزبان، تبدیل به ترانه روز آن زمان شد.
جايزه گرمى در دستان انريكه
دیگر همه پسر خولیو را می شناختند، پسری که در چهرهاش میشد همان جذابیت مردانه و گیرایی گرم به ارث برده از پدر را دید. با دومین آلبوم به نام Vivir که سه سال بعد از آلبوم اول، يعنى در سال ۱۹۹۸ به بازار آمد، و همچنين فروش بالاى آن، انریکه ثابت كرد كه تنها به واسطه نام خانوادگياش به محبوبيت نرسيده است، بلكه اين صدا و ترانههاى اوست كه به دل هوادارانش مىنشيند. فروش بيش از پنج ميليون سى دى فقط در هفته اول انتشارهم مهر تاييدى بود بر اين ادعا.
آلبوم دوم كه همانند آلبوم اول به زبان اسپانيايى بود، توانست راه خودش را در بازار موسيقى آمريكا هم باز كند. ديگر زمان آن فرا رسيده بود كه انريكه روانه اولين تور دور دنياى خودش شود، تورى كه هماسم خود آلبوم بود و در ۱۳كشور از آمريكاى جنوبى گرفته تا آسيا و اروپاى جنوبى برگزار شد.
هنوز موفقيتهاى آن سال تكميل نشده بود. بردن جايزه گرمى براى بهترين اجراى پاپ لاتين در همان ابتداى كار انصافاً دلگرمى خوبى براى انريكه جوان به شمار مىرفت. دلگرمىاى كه آنقدر قوى بود كه درهمان سال انريكه سومين آلبوم خودش را به نام Cosas Del Amor بيرون داد. انتشار ترانه Bailamos از همين آلبوم در فيلم "غرب وحشى وحشى" نقطه اوج كارنامه كارى انريكه بود.
Bailamos در واقع اولين ترانهاى بود كه انريكه به زبان انگليسى مىخواند و آنچنان به مذاق طرفدارانش خوش آمد كه مستقيم در مكان اول چارت موسيقى آمريكا جاى گرفت و نام انريكه را در كشورهاى اروپايى مثل آلمان و انگلستان هم بر سر زبانها انداخت.
اولين ترانهها به زبان انگليسى
كمكم قرارداد انريكه با شركت "فونو ويزا" رو به پايان بود و خيلى از شركتهاى ديگر منتظر اشاره كوچكى از سوى اين خواننده جوان و موفق بودند تا پاى امضاى قرارداد با آنها بنشيند. اما مهمترين چيز براى انريكه همچنان خواندن به زبان اسپانيايى بود، زيرا كه او به هيچ عنوان نمىخواست تنها به زبان انگليسى ترانههايش را اجرا كند.
با تمام اين اوصاف، سال ۱۹۹۹ اولين آلبوم انگليسى زبان انريكه به بازار آمد. آلبومى با ۱۴ ترانه كه هماسم خود خواننده بود: انريكه. روى جلد اين آلبوم تصوير چهره انريكه ديده مىشد كه تىشرت ساده طوسىرنگى به تن داشت. اين تصوير ساده و انتخاب اسم انريكه براى آلبوم، انگار نويد انريكه جديدى را مىداد كه قدم به دنياى موسيقى انگليسى زبان گذاشته است.
البته بازهم اين باعث نشد تا او از زبان اسپانيايى دل بكند و چند ترانه از ترانههاى همان آلبوم را به اين زبان بازخوانى كرد.
آلبوم انريكه تماماً موفقيت به همراه داشت، هم از لحاظ تجارى و هم هنرى. در اين آلبوم انريكه ترانهاى را به نام "kiss forever this Could I have " به همراه ويتنى هيوستن اجرا كرد كه در واقع به نوعى از لحاظ اجرا منحصر به فرد بود، زيرا اين دو خواننده بدون اينكه همديگر را ديده باشند اين ترانه را ضبط كردند، انريكه در لس آنجلس و ويتنى هيوستن در هامبورگ!
با انتشار اين آلبوم انريكه بيش از پيش مشهور شد. با اين حال شهرت چيزى است كه به گفته خودش هچگاه او را تحت تاثير قرار نداده، هرچند كه با آن بزرگ شده است. در هر حال داشتن پدرى به نام خوليو ايگلسياس باعث مىشود تا دور و بر شما هميشه چند خبرنگار پرسه بزنند!
با ترانه دوم همين آلبوم به نام Be with you، انريكه براى بار دوم، رده اول چارت موسيقى آمريكا را به خودش اختصاص داد.
روند موفقيتهاى انريكه همچنان و با هر آلبومى كه منتشر مىكرد ادامه داشت. او به خوبى توانسته بود خودش را از زير بار اسم پدر بيرون بكشد و به تنهايى جاى خود را در بين خوانندههاى مطرح و موفق روز تثبيت كند. هرچند كه به گفته خودش بعد از اينكه جايزه گرمى را برد همه از مقايسه كردن او با پدرش دست كشيدند و به جاى آن، انريكه را به چشم رقيبى براى خوليو ديدند. اين برداشت از نظر پسر كاملا بىمعنا بود، چونكه در هر حال مهمتر ازهمه اينها در نظر انريكه خود موسيقى است.
تجربههاى جديد
Escape، نام آلبوم بعدى انريكه بود كه در سال ۲۰۰۱ به بازار آمد. اينبار انريكه هوادارانش را با ملوديهايى كه كمى رنگ و بوى راک داشت غافلگير كرد و نشان داد كه نمىتوان او را تنها به چشم يک نماينده موسيقى سبک لاتين در نظر گرفت، بلكه آهنگها و سبک موسيقى او به خوبى قد و قواره يک خواننده جهانى پاپ را دارد. تکخال اين آلبوم ترانه Hero بود، جايى كه انريكه با سوز و گداز خاص صدايش مىخواند: "عزيزم من مىتونم قهرمان تو بشم، مىتونم غم رو كنار بذارم، هميشه در كنارت باقى مىمونم. تو مىتونى نفس من رو بند بيارى"
جديدترين آلبوم انريكه Insomniac نام دارد كه به معناى كسى است كه از بىخوابى رنج مىبرد. ظاهراً خود انريكه هم سر تهيه اين آلبوم حسابى بىخوابى كشيده، زيرا اين آلبوم بعد از شش ماه كار استوديويى بدون وقفه در سال ۲۰۰۷ به بازار آمد و تهيهكنندههاى مختلفى هم براى هر كدام از ترانههاى اين آلبوم با انريكه همكارى داشتند. يكى از ترانههاى اين آلبوم Do you know نام دارد كه به آن "ترانه پينگپنگ" هم مىگويند. دليل اين نامگذارى هم به خاطر شروع خاص و منحصر به فرد اين آهنگ است، صداى ضربههاى توپ پينگ پنگ روى ميز!
البته انريكه به جز دنياى موسيقى سركى هم به دنياى فيلم و سينما يا بهتر است بگوييم هاليوود كشيده است. سال ۲۰۰۲ او در فيلم "روزى روزگارى در مكزيكو" به همراه آنتونيو باندراس، سلما هايک و جانى دپ روى پرده سينما ظاهر شد.
تجربه كردن دنياهاى ديگر ظاهراً به مذاق انريكه حسابى خوش مىآيد، حالا اين دنيا مىتواند زمين سبز و پرهيجان فوتبال هم باشد. البته قرار نيست كه اين خواننده جوان را در لباس بازيكنهاى فوتبال ببينيم، چون انريكه هر چهقدر هم خوش صدا باشد و خوشتيپ با اين حال در پاس كارى يا پنالتى زدن قطعاً به پاى بازیكنان تازهنفس و پر انگيزهاى كه از ماهها قبل خودشان را براى بازیهاى جام ملتهاى اروپا آماده كردهاند، نخواهد رسيد. در عوض او با ترانه Can you hear me كه ترانه رسمى يوفا براى بازيهاى امسال به شمار مىآيد، در روز۲۹ ژوئن، زمان اختتاميه بازيها در وين روى زمين چمن قدم مىگذارد.