رمان "خودسر" نوشته بهرام مرادی داستان زایش و رشد قشری در حاکمیت جمهوری اسلامی است که انگلوار در تداوم فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی آن نقش دارد. اسد سیف، منتقد ادبی، در ۴۵مین سالگرد انقلاب ۵۷ نگاهی دارد به این رمان.
تبلیغات
"خودسر" داستان انقلابیست شکستخورده؛ داستانی که در حذف مخالفان جان میگیرد و در همین حذفها نیز به پایانی بیانجام میرسد.
"خودسر" داستان کسانیست که در حکومت نوپا رخت اسلام بر تن کرده، میکوشند شریانهای اقتصادی و اجتماعی جامعه را در دست بگیرند؛ داستان به "تیپوتاپ زدن کرگدنها" و "چرب کردن سبیلها و شکستن شاخها"؛ داستان زندگی انگلی کسانیست که صاحب قدرت شدهاند و میکوشند در باندبازیهای خویش رقیبان را از هستی اجتماعی حذف کنند؛ داستان برنتافتن قانون و خودسری در تبهکاریها.
"خودسر" داستان اسلامیست که در سیاستبازیها قصد کشورگشایی دارد. در حذف دگراندیشان و مخالفان، دامهای خویش را در خارج از کشور نیز میگستراند تا بکشد همه آنانی را که سودای مقابله با جمهوری اسلامی در سر دارند. داستان حذف است؛ حذف مخالفان و "غیرخودی"ها در حکومتی سراسر امنیتی.
آشنایی با بازار
جوانی شانزدهساله که هنوز مدرسه را به پایان نرسانده، پس از انقلاب در پناه پدر کار خویش را در بازار با فروش وسایل خانگی آغاز میکند. در فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی وارد باندهای آشکار و پنهان حکومتی میشود. در کشمکشهای باندهایی که نبض اقتصاد جامعه را در دست دارند، کارش رونق میگیرد. هوش و ذوق بهکار میبندد و در گامهای ترقی، خود صاحب دم و دستگاه و باند میشود. در همین کشمکشهاست که کارش به زندان کشیده شده و اموالش مصادره میشود.
راوی رمان همین نوجوانیست که الفبای زندگی را در بازار آموخته، به زبان بازاریان سخن میگوید و جز سود و زیان چیزی در سر ندارد. سکس، پول و قدرت سه واژهای هستند که میتوان هستی او را در آنها بازیافت. در زنان جز لذت تن چیزی نمییابد. فهم آن را نیز ندارد تا بیش از این دریابد. در رابطه با زنان بیشتر به استفاده ابزاری از آنان فکر میکند.
باندهای حکومتی نیز از زنان در همین راستا استفاده میکنند. همین باندها از همان روزهای انقلاب، با ریختن آب توبه بر سر صدها کارگر جنسی، از آنان انقلابیهای دوآتشه ساختهاند. استفاده از زن به عنوان ابزار، سنتیست دیرین در باندهای مافیایی در جهان. باندهای حکومتی ایران نیز از همین روش استفاده کردند؛ روشی که بعدها با عنوان "پرستو" آشکار شد. راوی نیز همیشه پرستویی در کنار خویش داشته است. همین احساس باعث شده تا به هر زنی مشکوک باشد.
راوی به کمک پدر و حاجآقا ملکیان که دوست پدر است و هر دو فعال اقتصادی بازار، از زندان آزاد میشود. حاجآقا ملکیان که زندگیاش یادآور زندگی حبیبالله عسگراولادی است و همچون او به عنوان یک تاجر بازاری چند سالی در زمان شاه زندانی بوده و سپس توبه کرده و بخشیده شده و پس از انقلاب مدتی وزیر بازرگانی بوده، به راوی توصیه میکند مدتی کشور را ترک گوید تا اطلاعات گذشتهاش پاک شوند. در واقع دستگاه قضایی از ترس افشای نقشهای پشتپرده مقامهای حکومتی میپذیرد که او به شرط سکوت از زندان آزاد و موقتاً به خارج از کشور، برای انجام کارهایی دیگر، بگریزد.
اعزام به خارج از کشور
راوی با همین پیشنهاد با نام جعلی مسعود مسعود در سال ۱۹۹۱ وارد برلین میشود و در شمار خبرچینان حکومت، اندکاندک شبکهای را بنیان میگذارد که هم در ترورهای رژیم در خارج از کشور، از جمله عملیات ترور رستوران میکونوس دست دارد و هم در تماسهای علنی و مخفی با شرکتها و باندهای مافیای جهان برای تهیه و ارسال انواع وسایل و ابزاری که جمهوری اسلامی احتیاج دارد، فعال است.
رمان در ۶۶ فصل کوتاه و بلند روایت میشود. آغاز آن فروشگاه لوازم خانگی پدر راویست؛ جایی که چشموگوش او به جهان پیرامون باز میشود، پول و قدرت را میشناسد و در زیرزمیناش با تن زن آشنا میشود. آخرین فصل رمان در مایورکا میگذرد. راوی به اتفاق پوپک، دختری ایرانی که به مصلحت، همسر اوست و دوستش سروش، که این اواخر به او مشکوک شده است، به این جزیره سفر میکنند و این زمانیست که راوی احساس میکند خطری جدی تهدیدش میکند و امکان این نیز وجود دارد که توسط باندهای اعزامی حکومت کشته شده و یا به دست پلیس آلمان بازداشت شود.
سفر به مایورکا همزمان است با توفانی که این جزیره را درنوردیده است. آب تا طبقه سوم هتل دهطبقه آنان بالا آمده است. در چنین موقعیتی ذهن تیز راوی توطئهچینی آغاز میکند و در این توطئههاست که سروش و پوپک و چند تن دیگر که در هتل با آنها آشنا شده بودند، از جمله سباستیان که فلوتمینوازد و برای اجرای چند کنسرت به مایورکا آمده است، میمیرند. مسعود مسعود در آخرین ساعات حضور خویش در این جزیره، در فرار از توفانی که هر آن بر ابعاد آن افزوده میشود، موفق میشود لباس سباستیان را بر تن کند و با پاسپورت او به نام مارسل والریان سوار هواپیمایی شود که قرار است در نجات جان توریستهای آلمانی آنها را به برلین برساند.
"خودسر" یادآور "حاجیبابای اصفهانی" اثر جیمز موریه است. حاجیبابا نیز در سراسر این رمان در حال گریز است. گاه اسیر و دربند است و گاه در خدمت شاه در دربار. "خودسر" نیز همچون حاجیبابا به طنز و هجو از فساد حکومتیان و نیرنگ سیاستمداران و ریای دینی میگوید که ابزاریست برای قدرت. در هر دو رمان اخلاق و احوال و فرهنگ حاکم بر ایرانیان در فساد جاری بیمحابا روایت شده است.
سیمایی دیگر از رژیم
"خودسر" سراسر حادثه است. صدها حادثه در ۳۰۰ صفحه رمان رخ میدهند تا در ارتباط با هم، در ساختاری خوش در کنار هم بنشینند و رمانی را بسازند که "خودسر" نام دارد. میگویند برای جذابیت فیلم در هر چند دقیقه باید حادثهای رخ دهد. معیار این زمان تا چند سال پیش هشت دقیقه بود. امروز اما کوتاهتر شده است. "خودسر" نیز پنداری از همین روش بهره برده است. در هر چند صفحه از آن حادثهای اتفاق میافتد که خواننده را ناخودآگاه مشتاق خواندن ادامه داستان میکند. این حجم از حادثه در کمتر رمانی ایرانی دیده میشود.
"خودسر" سراسر در زد و بندهای پشتپرده اتفاق میافتد: سیمایی دیگر از جمهوری اسلامی که ملموس، ولی پنهان است. نویسنده ما را به پشت ماجراها میبرد تا پردهها را کنار زند و آن واقعیتی را به خواننده نشان دهد که در ظاهر دیده نمیشود. مرادی در بیشتر آثارش همین شیوه را به کار میگیرد. پشت حوادث روزمره پنداری برای او جذابیت بیشتری دارد. او در همین بازبینیهاست که کشفهای خویش را با خواننده در میان میگذارد. پرسشهای اساسی زندگی را دگربار در برابر خواننده قرار میدهد. پنداری میخواهد به او یادآور شود که باید تکلیف خویش را با جهانی که از آن عقب ماندهایم، هرچه زودتر روشن کند.
"خودسر" به شکست انقلاب ۵۷ که در واقع شکست انسان ایرانی بود، نظر دارد. این شکست بنیاد در ناآگاهی ما از جامعهای سراسر تضاد داشت. ذهن و ذهنیت مذهبی به شکلی گذشتهگرایی را تقویت میکرد و همین ذهنیت باعث شده بود که برای پرسشهای پیچیده هستی پاسخهایی ساده و از پیش مهیا داشته باشیم.
در همین راستاست که این رمان را میتوان همچون بوف کور هدایت گامی در روشنگری محسوب کرد. نویسنده میکوشد با نگاهی نو به سنت و نمودهای آن در هستی ما بنگرد. او شکی ندارد که آنگاه میتوان چیزی را تغییر داد که پیشتر بتوان واقعیت آن را همهجانبه دید. برخورد او با شخصیتهای رمان نیز در این راستاست. از نگاه تکبعدی به آنها میپرهیزد و رفتار و گفتارشان را سیاه و سفید نمیبیند.
"خودسر" همچون دیگر داستانهای بهرام مرادی زبانی طنزآمیز دارد. طنز او با توجه به فرم و ساختاری ویژه، به کار او اصالت میبخشد. این زبان طنز را میتوان در آثار چخوف و یا بهرام صادقی و صادق هدایت نیز یافت. در بازگویی تراژدی زندگی نیز میتوان از زبان طنز استفاده کرد؛ کاری که میلان کوندرا و سلمان رشدی در آن استادند. مرادی نیز به زبان طنز از زندگی ایرانیان در تبعید مینویسد.
زبان و فرهنگ "خودسر"
زبان در "خودسر" خود مقولهایست قابل بحث. شخصیتها چنان از زبان لمپنی و زبان بازار استفاده میکنند که احساس میشود نویسنده مدتها بر آن کار کرده است. او به خوبی سیاست حاکم را با همین زبان و در اصطلاحهای این قشر بازسازی کرده است. اگر راوی در تعریف جهان پیرامون و درباره زن، زندگی، هنر و ادبیات، تبعید و قانونهای اجتماعی، از هر زبان دیگری استفاده میکرد، موجب سقوط رمان میشد. من خواننده گاه از سخنان او، به ویژه در رابطه با زنان، برمیآشوبم، ولی واقعیت همین است. از چنین آدمی نباید زبانی دیگر انتظار داشت. وقاحت یک رژیم را تنها با همین واژگان میتوان در چنین رمانی بازگفت.
اگرچه زبان لمپنی در فرهنگ شفاهی ما کاربرد بسیار دارد و زیاد شنیده میشود، اما در کتابت، این زبان همیشه نقطهچین شده است. بهرام مرادی در "خودسر" تابوشکنی میکند و آن را به شکلی وسیع و بجا استفاده میکند. پنداری روایت جز به این شکل، چیزی کم میداشت. احساس، نگاه و حس شخصیتهای "خودسر" را تنها در زبان خودشان میشد بازگفت.
"خودسر" کسیست که از قانون خودش پیروی میکند و سرسپرده هیچ قانونی نیست. سیاست خودسری در ایران را شاید بتوان با همان "آتشبهاختیار"ی مترادف دانست که خامنهای از پیروان خویش برای سرکوب معترضان انتظار داشت. خودسری در این جامعه تنها پدیدهای سیاسی و یا اقتصادی نیست؛ ریشههایی عمیق دارد که باید گذشته آن را در این فرهنگ جستوجو کرد. خودسر را که بشناسیم، وقاحتش را در شخصیتهایی میبینیم که در این رمان سر بر آوردهاند.
در "خودسر" قدرت در برابر حذف قرار میگیرد. برای دستیابی به قدرت باید توان حذف رقیبان را داشت. استفاده از لمپنها در حفظ قدرت بنیان در تاریخ ما دارد. باید کشت، به زندان انداخت، اموال مصادره کرد، از کشور تاراند تا قدرت به کنترل در آید. انسانها در این میان به مهرههایی تبدیل میشوند که اگر نقش خویش را اجرا نکنند، از گردونه هستی کنار گذاشته خواهند شد. مجریان را نمیبینیم، نظام کنترل را اما شاهدیم. راوی نیز در این رمان مهرهای است که هر جا از پس اجرای نقشش بر نیاید، حذف میشود. در چنین نظامی از انسانها یا مطیع ساخته میشود یا جانی.
"خودسر" داستان انقلاب است؛ بخشی از تاریخ ماست که به داستان در آمده است. "خودسر" آغاز و پایانی ناپیدا دارد. داستان هم که تمام شود، ادامهاش را میتوان در ذهن خواننده و جامعه پی گرفت.
رمان "خودسر" نخستینبار در سال ۲۰۱۸ توسط نویسنده و سپس در سال ۲۰۱۹ توسط نشر مهری در لندن منتشر شده است.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
عکس: رخدادهای دهه اول جمهوری اسلامی؛ از بهار ترور تا تابستان اعدام
حوادث دهه اول حکومت جمهوری اسلامی را نمیتوان در چند قاب عکس نشاند؛ سالهایی که با حوادثی خونین همراه بود. در این مجموعه عکس سعی شده است به رخدادهای سیاسی مهم و همچنین برخی موارد کمتر مطرح شده پرداخته شود.
عکس: Mehr
تشکیل دولت موقت
دولت موقت ایران ۱۶ بهمن ۵۷ به فرمان آیتالله خمینی توسط مهدی بازرگان و با حضور نیروهای ملی مذهبی و لیبرال تشکیل شد و تا ۱۳۵۸، به مدت ۲۷۵ روز بر سر کار بود. در این دولت احمدزاده، تاج، مبشری، اسلامی، میناچی، یزدی، یدالله سحابی، شریعتمداری، امیرانتظام، حاج سیدجوادی، فروهر، شکوهی، طاهری، اردلان، صباغیان، بنی اسدی ، محمدتقی ریاحی، حکیمی، ایزدی، رستگارپور ، معینفر و سامی حضور داشتند.
عکس: irdc.ir
رفراندوم تعیین نوع نظام
پس از پیروزی انقلاب، همهپرسی تعیین نوع حکومت در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران برگزار شد و بیش از ۹۸ درصد شرکت کنندگان در همهپرسی با دادن رای «آری»، با برقراری نظام جمهوری اسلامی موافقت کردند. تنها پرسش این رفراندوم "جمهوری اسلامی؛ آری یا نه بود". در آن زمان این شیوه رایگیری با انتقاداتی مواجه شد. برخی گروههای انقلابی این رفراندوم را تحریم کردند.
عکس: Kaleme.com
ترور هاشمی رفسنجانی
ترور نافرجام اکبر هاشمی رفسنجانی، ۴ خرداد ۵۸ روی داد. وی اگر چه از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما با کمک عفت مرعشی همسرش، از مرگ نجات یافت. این ترور توسط گروه فرقان صورت گرفت. قبل از هاشمی، مرتضی مطهری و تیمسار قرنی در آغاز سال ۵۸ توسط فرقان ترور شدند. در پی این ترور رجائی، بازرگان، طالقانی، امیرانتظام، خامنهای، صباغیان از جمله کسانی بودند که به دیدن وی در بیمارستان رفتند.
عکس: hashemirafsanjani.ir
درگذشت محمود طالقانی
آیتالله محمود علائی معروف به طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ درگذشت. وی از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی، از بنیادگذاران جبهه ملی دوم و نهضت آزادی ایران، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب ۵۷ بود. مرگ وی بر شرایط نیروهای میانهرو مذهبی حامی انقلاب ۵۷ تاثیرات منفی گذاشت.
عکس: irdc.ir
تصویب قانون اساسی
قبل از پیروزی انقلاب ۵۷، پیش نویس اولیه قانون اساسی توسط انقلابیون نزدیک به آیتالله خمینی در پاریس تهیه شد. ۱۲ مرداد ۵۸ انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی برگزار شد و اعضای منتخب از ۲۸ مرداد شروع به تدوین قانون اساسی کردند. پیشنویس اولیه کنار گذاشته شد و پیشنویسی تازه با توجه و تاکید بیشتر به اصول اسلامی تهیه شد. همهپرسی قانون اساسی در ۱۱ آذر برگزار شد و با رای اکثریت به تصویب نهایی رسید.
عکس: irdc.ir
اشغال سفارت آمریکا در تهران
تصرف سفارت آمریکا و گروگان گرفتن دیپلماتهایاین کشور در ایران روز ۱۳ آبان ۵۸ توسط جمعی از دانشجویان پیرو خط امام صورت گرفت. گروگانگیری که ۴۴۴ روز ادامه داشت، ۳۰ دی ۱۳۵۹ با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولتهای ایران و آمریکا و آزادی گروگانها پایان یافت. آیتالله خمینی در ابتدا از تصرف سفارت چندان حمایت نکرد، اما به سرعت نظرش را تغییر داد و آن را «انقلاب دوم ایران» نامید.
عکس: AP
استعفای دولت بازرگان و محاکمه امیرانتظام
بازرگان اشغال سفارت آمریکا را نقض قوانین بینالمللی خواند و خواستار آزادی فوری گروگانها شد. ۱۵ آبان ۵۸، دو روز پس از گروگانگیری دولت موقت استعفا داد که مورد پذیرش آیتالله خمینی قرار گرفت. عباس امیر انتظام، معاون نخستوزیر وقت پس از تسخیر سفارت در ۲۸ آذر ۵۸ به اتهام همکاری با سازمان جاسوسی سیا بازداشت شد؛ اتهامی که هیچگاه ثابت نشد. ولی از نزدیک به سی سال را در زندان سپری کرد.
عکس: irdc.ir
کودتای نوژه
پس از پیروزی انقلاب ۵۷، کودتای نوژه، توسط تنی چند از افسران ارتش ایران طرحریزی شد. این کودتا ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۹ فاش شد. فرماندهی کل کودتا به دست سپهبد سعید مهدیون (فرمانده سابق نیروی هوایی) بود. از اهداف کودتاگران کشتن روحالله خمینی و حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد بودند. گفته میشود کادرهای نظامی حزب توده، در فاش شدن این کودتا نقش داشتهاند. دهها نفر در پی شکست این کودتا اعدام شدند.
عکس: rouydadnews.org
عملیات "پنجه عقاب" یا عملیات طبس
در پی ناکامی دولت ایالات متحده آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگانهای آمریکایی در تهران، جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا دستور انجام یک عملیات نظامی را داد. عملیات نظامی نیروی دلتا برای آزادسازی آمریکاییهای گروگان گرفتهشده توسط دانشجویان پیرو خط امام در تهران بود. وقوع طوفان شن موجب برخورد هواپیمای سی۱۳۰ و یک بالگرد شد و ۸ تن از نظامیان آمریکایی در این حادثه کشته شدند.
عکس: artgame.ir
تهاجم نظامی عراق به ایران
جنگ عراق با ایران طولانیترین نبرد کلاسیک و دومین جنگ طولانی قرن بیستم پس از جنگ ویتنام بود. این جنگ ۳۱ شهریور ۵۹ با یورش نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور به خوزستان رسما آغاز شد. در مرداد ۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و بیش از ۱۱۰۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور، این جنگ ۸ ساله خاتمه یافت.
عکس: picture-alliance/Bildarchiv
انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاهها
انقلاب فرهنگی به مجموعهای از رویدادهای سالهای ۵۹ تا ۶۲ در ایران گفته میشود که در نهایت منجر به پاکسازی استادان و دانشجویانی مخالف حکومت ایران شد. شروع این اقدام با سخنان روحالله خمینی، در پیام نوروزی خود، در فروردین۵۹ بود: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید. اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.»
عکس: shahrvand
بنیصدر؛ از ریاست جمهوری تا فرار
ابوالحسن بنیصدر یک سال پس از انقلاب ۵۷، به عنوان نخستین رئیس جمهور ایران انتخاب شد. وی که از حمایت روحالله خمینی برخوردار بود با حزب جمهوری اسلامی اختلاف نظر عمیق پیدا کرد. وی در خرداد ۶۰، توسط مجلس شورای اسلامی تحت کنترل اعضای حزب جمهوری از مقام خویش عزل شد. بنیصدر از ایران خارج شد و در فرانسه به مخالفت خود با حکومت وقت ایران ادامه داد.
عکس: tarikhirani.ir
آغاز مبارزه نظامی مجاهدین با حکومت
تظاهرات ۳۰ خرداد ۶۰ همزمان با عزل بنیصدر رئیسجمهور وقت، توسط سازمان مجاهدین خلق سازماندهی شد. چند روز پیش از ۳۰ خرداد، اسدالله لاجوردی دستور بازداشت مسعود رجوی و موسی خیابانی را صادر کرده بود. در همان روز نیز این سازمان با انتشار بیانیهای ورود به فاز مبارزه مسلحانه با حکومت را اعلام کرد. گفته میشود تنها در درگیریهای تهران حدود ۵۰ نفر کشته و ۲۰۰ نفر مجروح بر جای گذاشت.
عکس: irancima
انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی
انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر سال ۶۰ منجر به کشتهشدن هفتاد و پنج نفر از اعضای این حزب شد. گفته میشود این عملیات توسط محمدرضا کلاهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق انجام شده و وی هماکنون در خارج از ایران زندگی مخفی دارد. در این انفجار محمد بهشتی و تعداد قابل توجهی از نمایندگان مجلس به همراه وزرا و معاونان دولت کشته شدند. این اتفاق را میتوان پایان حیات سیاسی حزب جمهوری اسلامی دانست.
عکس: Aftabnews.ir
ترور رئیس جمهور و نخست وزیر
هشتم شهریور ۶۰ انفجاری در دفتر نخست وزیری رخ داد که در اثر آن محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیسجمهور نخست وزیر وقت٬ عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری و هوشنگ وحید دستجردی، رییس شهربانی کشته شدند.
عکس: aftab.ir
رسوایی مک فارلین
ماجرای ایرانکنترا (ایران گیت) به معامله تسلیحاتی ایران با آمریکا و اسرائیل از مرداد ۶۴ تا اسفند ۶۵ باز میگردد. این معامله در ازای کمک ایران به آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان صورت گرفت. افشای این معامله و سفر یک هیات آمریکایی و اسرائیلی به سرپرستی مکفارلین به تهران در داخل ایران جنجال زیادی ایجاد کرد. گفته میشود سید مهدی هاشمی به وسیله روزنامه الشراع لبنان این ماجرا را فاش کرده بود.
عکس: hashemirafsanjani.ir
اعدام مهدی هاشمی
سید مهدی هاشمی از اعضای اولیه و موسسان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از نزدیکان آیتالله منتظری در ایران در ششم مهر ۶۶ اعدام شد. در ماجرای مک فارلین، او بود که برای اولین بار این ماجرا را در روزنامه لبنانی الشراع فاش کرد. وی مدتی بعد دستگیر شد و به اتهام قتل آیتالله شمسآبادی (که در زمان شاه به این اتهام محاکمه و پس از انقلاب از زندان آزاد شده بود) و چند نفر دیگر مجدداً محاکمه و اعدام شد.
عکس: tarikhirani.ir
اعدامهای تابستان ۶۷
در تابستان ۶٧ عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی در ایران در ماههای مرداد و شهریور اعدام شدند. اکثر اعدامشدگان از هواداران و یا اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین اعضای گروههای چپ بودند. تعداد قربانیان این واقعه بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر نقل شده است. گفته میشود بیشتر اعدامشدگان به صورت مخفیانه و ناشناس در گورستان خاوران به خاک سپرده شدند.
عکس: Iran-emrooz.net
عزل آیتالله منتظری
آیتالله منتظری از مراجع تقلید شیعه، از سال ۶۴ تا ۶۸ قائممقام آیتالله خمینی بود. از جمله دلایل برکناری وی اعتراض به اعدامهای سال ۶۷ و شکنجه در زندانهای ایران و نیز اعدام مهدی هاشمی بود. اختلاف نظر جدی وی با روحالله خمینی و اطرافیان وی، در نهایت منجر به برکناری و منزوی کردن او شد.
عکس: Montazeri.org
پذیرش قطعنامه ۵۹۷
قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در ۲۹ تیر ۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یکسال و هفت روز در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد و روحالله خمینی پذیرش آن را به «نوشیدن جام زهر» تعبیر کرد. با این حال عراق به حملات خود ادامه داد تا آنکه نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۶۷ پایان یافت.
عکس: Mehr
مرگ آیتالله خمینی
علت اصلی مرگ روحالله خمینی «ایست قلبی» اعلام شد، اما گفته میشود که او در یکماهه آخر حیات به سرطان معده مبتلا شده بود و در جریان دومین شیمیدرمانی دچار سکته قلبی شد. او در ۱۳ خرداد سال ۶۸، در سن ۸۷ سالگی درگذشت. مراسم تشییع وی دارای رکورد گینس بزرگترین تشییع جنازه جهان است که بنا بر گزارشهای حکومتی ۱۰ میلیون نفر در آن شرکت کردند.
عکس: rouydadnews.org
انتخاب علی خامنهای به رهبری
پس از درگذشت روحالله خمینی ، مجلس خبرگان رهبری در ۱۴ خرداد ۶۸ و پیش از تدفین وی در جلسهای فوقالعاده علی خامنهای را به عنوان رهبر انتخاب کرد. در ابتدا قرار بود رهبری شورایی شود ولی این موضوع مورد اجماع واقع نشد. هاشمی رفسنجانی در انتخاب خامنهای نقش عمدهای داشت. منتقدان انتخاب خامنهای میگفتند که وی شرط مرجعیت مطابق با قانون اساسی برای رهبری را ندارد.