داستانهای "خیابان طولانی" از محمود فلکی روایت هستی پناهندگان ایرانی در سالهای نخست زندگی آنها در تبعید و مواجههشان با فضای جدید است. اسد سیف، منتقد ادبی، در ۴۵مین سالگرد انقلاب اسلامی نگاهی دارد به این مجموعه داستان.
تبلیغات
نخستین سالهای تبعید در بهت و هراس و امید میگذرند. ذهن تبعیدی در اشغال سرزمینیست که از آن تارانده شده است. از آن سرزمین که "وطن" نام دارد، جز خاطره چیزی با او نیست. یاد یاران، موقعیت اجتماعی از دست رفته و سرانجام پرسشهای بیپایان چرا و چگونگی شکست، آنی او را رها نمیکند. تبعیدی در هراس کشور را ترک گفته و در رسیدن به مکانی امن، حال امیدی را در ذهن میپرواند که با آن میکوشد زندگی را دگربار، و اینبار در سرزمینی دیگر آغاز کند.
در میان داستانهایی که در این موقعیت از نویسندگان تبعیدی نوشته شده است، بیشر آنها به زادبوم نظر دارند. باید چند سالی بگذرد تا انسان تبعیدی به خود آید و بپذیرد که زندگی دیگری را، اینبار در خارج از کشور، پیریزد. اگر بتوان بر این دوره "انطباق" نام نهاد، باید دورانی را در نظر آورد که تبعیدی میکوشد پدیدههای هستی "اینجا" را با "آنجا" مقایسه کند. دیدن و شنیدن هر آن چیزی او را ناخودآگاه به آنجا میکشاند تا این دو را در برابر هم قرار دهد. در همین قیاسهاست که با آشکار شدن تفاوتها، راه برای ادامه زندگی گشوده میشود.
در چند سال نخست، یعنی زمانی که کار و نان لازمترند، کمتر بتوان چیزی نوشت. با توجه به موقعیتهای نو برای نوشتن، آنگاه که نویسنده به سکونتگاه جدید برمیگردد، در نخستین آثار بیش از همه حوادث زادبومی به ذهن مینشینند. این حوادث گرچه جانکاه هستند، اما در این میان چه بسیار موارد کمدی در کنار تراژدی مینشیند.
تبعیدی؛ گمشدهای در تنهایی
"خیابان طولانی" مجموعه داستان محمود فلکی را میتوان به عنوان نمونهای از همین آثار مورد توجه قرار داد. داستانهای این مجموعه در واقع همان خیابان طولانیییست که پناهنده در آن گام گذاشته و هنوز آشکار نیست تا کجا آن را ادامه دهد. در خانههای همین خیابان است که پناهنده بیحوصله است، بیخواب است و نگاهش از "شیشه پنجره اتاق نمیتواند عبور کند". زخمهای کهنه، گاه و بیگاه، سرباز میکنند و «احساس میکنی از همان لحظه که ایران را ترک کردی، گُم شدی. اگر عکست را در همه روزنامههای جهان هم چاپ کنند، دیگر کسی نمیتواند پیدایت کند.» (داستان خیابان طولانی)
چنین موقعیتی میتواند برای عدهای کوتاه باشد، کسانی چند سال در آن میمانند و کسانی نیز توان رهایی از آن را در سراسر عمر ندارند: «چهارسال بود که در پی چیزی میگشت که نمیدانست چیست. انگار تکهای از وجودش گُم شده بود. یا آن را جا گذاشته بود. کجا؟ نمیدانست. به جایش خلأ روییده بود؛ به شکل یک حفره.». پناهندگان پنداری برای رسیدن به آرامش، نخست در آشفتگیهای ذهن، کودکیهایشان را در تبعید میکشند و پس آنگاه به جامعه بازمیگردند. (داستان عکس)
وجود پناهنده سراسر خاطره است و او سالها توان پشت سر گذاشتن آن را ندارد. در سکونتگاه جدید تا سالها هیچکس در جای خویش قرار ندارد. استاد دانشگاه راننده تاکسی میشود و کارمند دولت دلال. در این روند از زندگیست که باورها نیز رنگ میبازند: «در هر گذار و گریز تکهای از باورش را گُم میکرد. جای خالی تکههای کندهشده بهتدریج درهم گره میخوردند و مثل حفرهای حجم ذهنش را اشغال میکردند.». در چنین موقعیتهایی چه بسا وسوسه پایان دادن به زندگی به سراغ آدمها میآید. (داستان قرص)
پناهنده اگر آدمی سیاسی بوده باشد، هنوز یاد یاران با اوست، صدای گریه بیپایان مادرانی را میشنود که در مرگ فرزندان به سوگ نشستهاند. پدری را به یاد میآورد که دخترش را در زندان کشتهاند و به این علت که مبادا باکره به بهشت برود، پیش از اعدام مورد تجاوز قرار گرفته است و حال آن داماد یکشبه به خانهاش آمده است تا پدر را از ماجرا آگاه سازد. (داستان شیون)
کابوسهای بیپایان و امیدهای پیش رو
پناهنده پیامدهای انقلاب را همچون کابوسی روز و شب با خود حمل میکند. و همین کابوسهاست که آرامش را از او میرباید. هر خبری در اینجا ناخودآگاه او را با خود به ایران میکشاند.
در میان همین دردها و رنجهای زندگیست که در انطباق با جهان نو، گاه زندگی خود به طنز مینشیند. پنداری زندگی دارد با آدم شوخی میکند. شاید هم «زندگی –خود- شوخی بزرگی است؛ اما گاه عناصر و پارههای جدی نیز در آن یافت میشود». و همین طنز تلخ زندگی است که «انسان را در ابتذال و حماقتش به ریشخند میگیرد».
در داستان "خانه صلح" شاعری پناهنده به کشور آلمان، پس از مدتها اینجا و آنجا شدن، سرانجام به همراه همسر، در شهرکی کنار رود راین اسکان مییابند. غرق زیبایی طبیعت، در آرامشی لذتبخش به همراه همسر روزگار میگذرانند تا روزی که نامهای به دستشان میرسد. دور و بر آشنایی که آلمانی بداند، نمیشناسند. به کمک واژهنامه درمییابند که نامه از اداره کار آمده و به راوی کاری در Friedhof پیشنهاد شده است. این مکان کجا میتواند باشد؟
راوی حدس میزند که این واژه واژهای مرکب است. پس به دنبال دو واژه Fried و Hof در دیکشنری میرود. حدس او درست است. هر دو واژه را مییابد؛ اولی به معنای صلح و دومی به معنای حیاط است. پس به این نتیجه میرسد که باید در حیاط صلح کار کند. پیش خود فکر میکند که آنان فهمیدهاند او شاعر است و به همین علت کاری باب ذوقاش به او پیشنهاد کردهاند.
راوی روز موعود لباسی شیک به تن میکند، به خود عطر و ادکلن میزند و به اداره کار میرود. از او استقبال میشود یا فکر میکند از او استقبال شده است. مسئول مربوطه با خوشرویی دعوتنامهاش را میگیرد، نامهای دیگر مینویسد و به او میدهد تا خود را به محل کار، یعنی "حیاط صلح"، معرفی کند.
راوی پس از چند ساعت دور خود چرخیدن، سرانجام مکان را مییابد. همانطور که حدس میزد، باغی سرسبز و پُر از گل است که هر جای آن صلیبی به چشم میخورد. او البته وجود صلیبها را به مسیحی بودن اهالی نسبت میدهد و خود را به مسئول باغ معرفی میکند. نگاه مسئول اما پرسشبرانگیز است. با بیحوصلگی او را به دنبال خویش به سوی اتاقکی میبرد. از آنجا بیلی با یک جارو بیرون میآورد و به دست راوی میدهد. راوی متعجب به او نگاه میکند. نمیداند با بیل و جارو چه باید بکند. مسئول میگوید: کار. و ادای جارو کشیدن را درمیآورد. راوی تازه میفهمد که به کجا آمده و کارش چیست. Friedhof همان قبرستان است که راوی به غلط "حیاط صلح" ترجمه کرده بود. کارش نیز در اینجا این است که قبرستان را جارو بزند.
نویسنده در این داستان نمیکوشد تا داستانی بسازد و طنزی بیافریند. او از طنز جاری در زندگی چیزی انتخاب میکند. آنچه میگوید بسیار ملموس است. همان زندگیست که بسیاری از راندهشدگان از ایران در کشورها و شهرهای مختلف تجربه کردهاند. و این همان طنز تلخ زندگیست که خود در پیشگفتار کتاب میگوید. آن زمان که پیش میآید، شاید موجب فرسایش اعصاب شود، ولی در زمانی دیگر خنده بر لب مینشاند.
زندگی پناهنده تا رسیدن به آرامش باید "خیابان طولانی" را پشت سر بگذارد و گام به جهانی نو بگذارد؛ ببیند، بیاموزد و جهانی دیگر را تجربه کند.
مجموعه داستان "خیابان طولانی" را نخستین بار نشر باران در سال ۱۹۹۱ منتشر کرد.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
عکس: رخدادهای دهه اول جمهوری اسلامی؛ از بهار ترور تا تابستان اعدام
حوادث دهه اول حکومت جمهوری اسلامی را نمیتوان در چند قاب عکس نشاند؛ سالهایی که با حوادثی خونین همراه بود. در این مجموعه عکس سعی شده است به رخدادهای سیاسی مهم و همچنین برخی موارد کمتر مطرح شده پرداخته شود.
عکس: Mehr
تشکیل دولت موقت
دولت موقت ایران ۱۶ بهمن ۵۷ به فرمان آیتالله خمینی توسط مهدی بازرگان و با حضور نیروهای ملی مذهبی و لیبرال تشکیل شد و تا ۱۳۵۸، به مدت ۲۷۵ روز بر سر کار بود. در این دولت احمدزاده، تاج، مبشری، اسلامی، میناچی، یزدی، یدالله سحابی، شریعتمداری، امیرانتظام، حاج سیدجوادی، فروهر، شکوهی، طاهری، اردلان، صباغیان، بنی اسدی ، محمدتقی ریاحی، حکیمی، ایزدی، رستگارپور ، معینفر و سامی حضور داشتند.
عکس: irdc.ir
رفراندوم تعیین نوع نظام
پس از پیروزی انقلاب، همهپرسی تعیین نوع حکومت در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران برگزار شد و بیش از ۹۸ درصد شرکت کنندگان در همهپرسی با دادن رای «آری»، با برقراری نظام جمهوری اسلامی موافقت کردند. تنها پرسش این رفراندوم "جمهوری اسلامی؛ آری یا نه بود". در آن زمان این شیوه رایگیری با انتقاداتی مواجه شد. برخی گروههای انقلابی این رفراندوم را تحریم کردند.
عکس: Kaleme.com
ترور هاشمی رفسنجانی
ترور نافرجام اکبر هاشمی رفسنجانی، ۴ خرداد ۵۸ روی داد. وی اگر چه از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما با کمک عفت مرعشی همسرش، از مرگ نجات یافت. این ترور توسط گروه فرقان صورت گرفت. قبل از هاشمی، مرتضی مطهری و تیمسار قرنی در آغاز سال ۵۸ توسط فرقان ترور شدند. در پی این ترور رجائی، بازرگان، طالقانی، امیرانتظام، خامنهای، صباغیان از جمله کسانی بودند که به دیدن وی در بیمارستان رفتند.
عکس: hashemirafsanjani.ir
درگذشت محمود طالقانی
آیتالله محمود علائی معروف به طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ درگذشت. وی از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی، از بنیادگذاران جبهه ملی دوم و نهضت آزادی ایران، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب ۵۷ بود. مرگ وی بر شرایط نیروهای میانهرو مذهبی حامی انقلاب ۵۷ تاثیرات منفی گذاشت.
عکس: irdc.ir
تصویب قانون اساسی
قبل از پیروزی انقلاب ۵۷، پیش نویس اولیه قانون اساسی توسط انقلابیون نزدیک به آیتالله خمینی در پاریس تهیه شد. ۱۲ مرداد ۵۸ انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی برگزار شد و اعضای منتخب از ۲۸ مرداد شروع به تدوین قانون اساسی کردند. پیشنویس اولیه کنار گذاشته شد و پیشنویسی تازه با توجه و تاکید بیشتر به اصول اسلامی تهیه شد. همهپرسی قانون اساسی در ۱۱ آذر برگزار شد و با رای اکثریت به تصویب نهایی رسید.
عکس: irdc.ir
اشغال سفارت آمریکا در تهران
تصرف سفارت آمریکا و گروگان گرفتن دیپلماتهایاین کشور در ایران روز ۱۳ آبان ۵۸ توسط جمعی از دانشجویان پیرو خط امام صورت گرفت. گروگانگیری که ۴۴۴ روز ادامه داشت، ۳۰ دی ۱۳۵۹ با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولتهای ایران و آمریکا و آزادی گروگانها پایان یافت. آیتالله خمینی در ابتدا از تصرف سفارت چندان حمایت نکرد، اما به سرعت نظرش را تغییر داد و آن را «انقلاب دوم ایران» نامید.
عکس: AP
استعفای دولت بازرگان و محاکمه امیرانتظام
بازرگان اشغال سفارت آمریکا را نقض قوانین بینالمللی خواند و خواستار آزادی فوری گروگانها شد. ۱۵ آبان ۵۸، دو روز پس از گروگانگیری دولت موقت استعفا داد که مورد پذیرش آیتالله خمینی قرار گرفت. عباس امیر انتظام، معاون نخستوزیر وقت پس از تسخیر سفارت در ۲۸ آذر ۵۸ به اتهام همکاری با سازمان جاسوسی سیا بازداشت شد؛ اتهامی که هیچگاه ثابت نشد. ولی از نزدیک به سی سال را در زندان سپری کرد.
عکس: irdc.ir
کودتای نوژه
پس از پیروزی انقلاب ۵۷، کودتای نوژه، توسط تنی چند از افسران ارتش ایران طرحریزی شد. این کودتا ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۹ فاش شد. فرماندهی کل کودتا به دست سپهبد سعید مهدیون (فرمانده سابق نیروی هوایی) بود. از اهداف کودتاگران کشتن روحالله خمینی و حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد بودند. گفته میشود کادرهای نظامی حزب توده، در فاش شدن این کودتا نقش داشتهاند. دهها نفر در پی شکست این کودتا اعدام شدند.
عکس: rouydadnews.org
عملیات "پنجه عقاب" یا عملیات طبس
در پی ناکامی دولت ایالات متحده آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگانهای آمریکایی در تهران، جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا دستور انجام یک عملیات نظامی را داد. عملیات نظامی نیروی دلتا برای آزادسازی آمریکاییهای گروگان گرفتهشده توسط دانشجویان پیرو خط امام در تهران بود. وقوع طوفان شن موجب برخورد هواپیمای سی۱۳۰ و یک بالگرد شد و ۸ تن از نظامیان آمریکایی در این حادثه کشته شدند.
عکس: artgame.ir
تهاجم نظامی عراق به ایران
جنگ عراق با ایران طولانیترین نبرد کلاسیک و دومین جنگ طولانی قرن بیستم پس از جنگ ویتنام بود. این جنگ ۳۱ شهریور ۵۹ با یورش نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور به خوزستان رسما آغاز شد. در مرداد ۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و بیش از ۱۱۰۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور، این جنگ ۸ ساله خاتمه یافت.
عکس: picture-alliance/Bildarchiv
انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاهها
انقلاب فرهنگی به مجموعهای از رویدادهای سالهای ۵۹ تا ۶۲ در ایران گفته میشود که در نهایت منجر به پاکسازی استادان و دانشجویانی مخالف حکومت ایران شد. شروع این اقدام با سخنان روحالله خمینی، در پیام نوروزی خود، در فروردین۵۹ بود: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید. اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.»
عکس: shahrvand
بنیصدر؛ از ریاست جمهوری تا فرار
ابوالحسن بنیصدر یک سال پس از انقلاب ۵۷، به عنوان نخستین رئیس جمهور ایران انتخاب شد. وی که از حمایت روحالله خمینی برخوردار بود با حزب جمهوری اسلامی اختلاف نظر عمیق پیدا کرد. وی در خرداد ۶۰، توسط مجلس شورای اسلامی تحت کنترل اعضای حزب جمهوری از مقام خویش عزل شد. بنیصدر از ایران خارج شد و در فرانسه به مخالفت خود با حکومت وقت ایران ادامه داد.
عکس: tarikhirani.ir
آغاز مبارزه نظامی مجاهدین با حکومت
تظاهرات ۳۰ خرداد ۶۰ همزمان با عزل بنیصدر رئیسجمهور وقت، توسط سازمان مجاهدین خلق سازماندهی شد. چند روز پیش از ۳۰ خرداد، اسدالله لاجوردی دستور بازداشت مسعود رجوی و موسی خیابانی را صادر کرده بود. در همان روز نیز این سازمان با انتشار بیانیهای ورود به فاز مبارزه مسلحانه با حکومت را اعلام کرد. گفته میشود تنها در درگیریهای تهران حدود ۵۰ نفر کشته و ۲۰۰ نفر مجروح بر جای گذاشت.
عکس: irancima
انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی
انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر سال ۶۰ منجر به کشتهشدن هفتاد و پنج نفر از اعضای این حزب شد. گفته میشود این عملیات توسط محمدرضا کلاهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق انجام شده و وی هماکنون در خارج از ایران زندگی مخفی دارد. در این انفجار محمد بهشتی و تعداد قابل توجهی از نمایندگان مجلس به همراه وزرا و معاونان دولت کشته شدند. این اتفاق را میتوان پایان حیات سیاسی حزب جمهوری اسلامی دانست.
عکس: Aftabnews.ir
ترور رئیس جمهور و نخست وزیر
هشتم شهریور ۶۰ انفجاری در دفتر نخست وزیری رخ داد که در اثر آن محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیسجمهور نخست وزیر وقت٬ عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری و هوشنگ وحید دستجردی، رییس شهربانی کشته شدند.
عکس: aftab.ir
رسوایی مک فارلین
ماجرای ایرانکنترا (ایران گیت) به معامله تسلیحاتی ایران با آمریکا و اسرائیل از مرداد ۶۴ تا اسفند ۶۵ باز میگردد. این معامله در ازای کمک ایران به آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان صورت گرفت. افشای این معامله و سفر یک هیات آمریکایی و اسرائیلی به سرپرستی مکفارلین به تهران در داخل ایران جنجال زیادی ایجاد کرد. گفته میشود سید مهدی هاشمی به وسیله روزنامه الشراع لبنان این ماجرا را فاش کرده بود.
عکس: hashemirafsanjani.ir
اعدام مهدی هاشمی
سید مهدی هاشمی از اعضای اولیه و موسسان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از نزدیکان آیتالله منتظری در ایران در ششم مهر ۶۶ اعدام شد. در ماجرای مک فارلین، او بود که برای اولین بار این ماجرا را در روزنامه لبنانی الشراع فاش کرد. وی مدتی بعد دستگیر شد و به اتهام قتل آیتالله شمسآبادی (که در زمان شاه به این اتهام محاکمه و پس از انقلاب از زندان آزاد شده بود) و چند نفر دیگر مجدداً محاکمه و اعدام شد.
عکس: tarikhirani.ir
اعدامهای تابستان ۶۷
در تابستان ۶٧ عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی در ایران در ماههای مرداد و شهریور اعدام شدند. اکثر اعدامشدگان از هواداران و یا اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین اعضای گروههای چپ بودند. تعداد قربانیان این واقعه بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر نقل شده است. گفته میشود بیشتر اعدامشدگان به صورت مخفیانه و ناشناس در گورستان خاوران به خاک سپرده شدند.
عکس: Iran-emrooz.net
عزل آیتالله منتظری
آیتالله منتظری از مراجع تقلید شیعه، از سال ۶۴ تا ۶۸ قائممقام آیتالله خمینی بود. از جمله دلایل برکناری وی اعتراض به اعدامهای سال ۶۷ و شکنجه در زندانهای ایران و نیز اعدام مهدی هاشمی بود. اختلاف نظر جدی وی با روحالله خمینی و اطرافیان وی، در نهایت منجر به برکناری و منزوی کردن او شد.
عکس: Montazeri.org
پذیرش قطعنامه ۵۹۷
قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در ۲۹ تیر ۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یکسال و هفت روز در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد و روحالله خمینی پذیرش آن را به «نوشیدن جام زهر» تعبیر کرد. با این حال عراق به حملات خود ادامه داد تا آنکه نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۶۷ پایان یافت.
عکس: Mehr
مرگ آیتالله خمینی
علت اصلی مرگ روحالله خمینی «ایست قلبی» اعلام شد، اما گفته میشود که او در یکماهه آخر حیات به سرطان معده مبتلا شده بود و در جریان دومین شیمیدرمانی دچار سکته قلبی شد. او در ۱۳ خرداد سال ۶۸، در سن ۸۷ سالگی درگذشت. مراسم تشییع وی دارای رکورد گینس بزرگترین تشییع جنازه جهان است که بنا بر گزارشهای حکومتی ۱۰ میلیون نفر در آن شرکت کردند.
عکس: rouydadnews.org
انتخاب علی خامنهای به رهبری
پس از درگذشت روحالله خمینی ، مجلس خبرگان رهبری در ۱۴ خرداد ۶۸ و پیش از تدفین وی در جلسهای فوقالعاده علی خامنهای را به عنوان رهبر انتخاب کرد. در ابتدا قرار بود رهبری شورایی شود ولی این موضوع مورد اجماع واقع نشد. هاشمی رفسنجانی در انتخاب خامنهای نقش عمدهای داشت. منتقدان انتخاب خامنهای میگفتند که وی شرط مرجعیت مطابق با قانون اساسی برای رهبری را ندارد.