ادبیات به انسان میپردازد؛ از بودن و چگونه بودن انسان در جهان میگوید. ادبیات تبعید هم از هستی انسان تبعیدی میگوید. اسد سیف، پژوهشگر و منتقد ادبی، کوشیده گوشههایی از تأثیر انقلاب و تبعید را در چند اثر ادبی نشان دهد.
تبلیغات
حوادث تاریخی یا حتی طبیعی گاه چنان تأثیری ژرف بر هستی انسان میگذارند که ذهن چند نسل را تسخیر میکنند. جنگها و انقلابها همین نقش را دارند. دو جنگ جهانی، لشکرکشیهای ناپلئون، و در تاریخی کهنتر حمله اسکندر به شرق، یورش مغولها، و کشورگشاییهای عثمانیها، هر یک سالهای سال ذهن جامعه را در اختیار گرفتهاند.
انقلابها نیز در همین راستا نه تنها بر هستی اجتماعی انسانها، بلکه بر هنر و ادبیات نیز تأثیر میگذارند. از جنبش رنسانس تا انقلاب فرانسه، از جنبشهای آزادیخواهانه در ایتالیا و اسپانیا و کشورهای آمریکای لاتین گرفته تا انقلاب اکتبر در روسیه، هر یک به شکلی در هنر و ادبیات بازتاب داشتهاند.
تأثیری را که جنبش مشروطه میرفت بر ادبیات نوپای ایران بگذارد، بسیار سریع در استبداد حاکم خفه شد. انقلاب ۵۷ نیز در امید به دستیافتن به موقعیتی دیگر و بهتر برای نوزایی ادبیات و هنر دوام نیافت. با سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی، بازداشتها و توقیف کتابها و نشریات، سانسور از راه رسید و فصل گریز از کشور که از همان فردای انقلاب آغاز شده بود، گسترش یافت.
تبعید برای ما ایرانیان اینبار در موقعیتی دیگر صورت گرفت. جهان در تغییر و تحول خویش با شکل جدیدی از مهاجرت انسانها روبهرو بود. تبعیدی و مهاجر دیگر آن نبود که در تنهایی خویش با "غم غربت" بمیرد. جهان تبعید خود جهانی نو شده بود.
در سالهای نخست پس از انقلاب جمعیت تبعیدیان ایرانی در جهان اندک بود و انتظار میرفت عمر تبعید به درازا نکشد. حال اما میتوان با جمعی که شمار آن را حدود ۹ میلیون نفر تخمین میزنند، از "جمهوری تبعیدیان ایرانی" سخن گفت؛ جمعیتی که خارج از ایران در سراسر جهان سکونت دارند.
در واقع بخش گستردهای از ادبیات و هنر ایران، امروز در خارج از کشور تولید میشود. بر این فرآوردهها هر نامی که بگذاریم، بخشی جداییناپذیر از ادبیات و هنر ایران هستند.
ادبیات تبعید ایران عمری به درازای تاریخ نوین این کشور دارد. از انتشار "سیاحتنامه ابراهیمبیگ" اثر زینالعابدین مراغهای و آثار میرزا آقاخان کرمانی در استانبول، تا انتشار بوفکور هدایت در هند و دهها نشریه و اثر تبعیدی در مصر و ترکیه و پاکستان و آلمان، نشان از خفقانی دیرپا دارد که هنوز هم جانسختی میکند.
در بیش از چهار دهه گذشته ادبیات تبعید ایران دوران زایش، بالش و شکوفایی دردناک، اما گرانقدری را تجربه کرده است. این ادبیات گاه تن به تاریخ میزند، گاه روایتهاییست از هستی پارهپارهشده ما که در جستوجوی سامان یافتن و دستیابی به آرامش است. گاه از تنهایی انسان تبعیدی میگوید و گاه از ستمی که بر او و نسل او روا داشته شده است. شخصیتهای داستانی در ماجراها و موقعیتها و حوادث شکل میگیرند تا همگام و همراه تاریخ و جامعه، هستی انسان تبعیدی را بازآفرینی، روایت و گاه پیشگویی کنند.
تبعیدیان ایرانی انقلاب و شکست آن را تجربه کردهاند، هشت سال جنگ را پشتسر گذاشته، بازداشتها، شکنجهها، اعدامها را شاهد بودهاند. شکست در چند خیزشعمومی و یا صنفی ناکام، سرانجام جامعه را به جنبشهای اعتراضی "زن زندگی آزادی" رسانده است. در این سالهای سیاه جمهوری اسلامی همچنان کشته و از کشور تارانده، و مردم به امید رسیدن به آزادی دگربار به پا خاستهاند. بازتاب این حوادث را میتوان در ادبیات داستانی ما در تبعید نیز پی گرفت.
سالهای تبعید سالهای هویتیابی نیز هست؛ چیزی که در ادبیات داستانی ما برجسته است. بر این اساس تاریخ و جامعهشناسی در کنار روانشناسی در این آثار زبان داستان به خود گرفتهاند تا در ساختار و فرمی داستانی ذهنها را با پرسشهایی نو آشنا کند.
نخستین داستانهای تبعید نظر به انقلاب دارند؛ از خروش شکوهمند مردم نوشتهاند و شکست تلخ و زودرس آن؛ از سرکوب و خفقانی که بهار آزادی را به خزان نشاند، از موج بازداشتها و شکنجهها، از زندان و اعدام و سرانجام گریز از کشور. در این داستانها یاد دوستانی که دیگر نیستند، و خانوادههای داغداری که به غم نشستهاند، برجسته است.
نخستین داستانهای تبعید سراسر درد و رنج است. حسرت پیروزی و درد بیپایان شکست در برگ برگ داستانها موج میزند. این داستانها گاه روایت و یا گزارش هستند، گاه مقالهای میشوند سیاسی، اما در روند زمان زیباییشناسی به داستانها راه مییابد و دوران آرامتری برای بارآوری از راه میرسد.
شاید بتوان گفت که نخستین داستانهای تبعید ما در داخل کشور نوشته شدند: "فتحنامه مغان" از هوشنگ گلشیری و یا "مرگ در کاسه سر" از جواد مجابی میتوانند نمونههای آن باشند.
پس از آن زندان و بازداشت از راه میرسد. "مرآیی کافر است" نسیم خاکسار و یا "شاه سیاهپوشان" گلشیری در این راستا نوشته شدهاند. و بعد دوران گریز از راه میرسد. "پایان یک عمر" اثر داریوش کارگر به همین موقعیت میپردازد.
در رسیدن به مکانی امن، مرز نقشی بزرگ در داستانها دارد. "در آنکارا باران میبارد" اثر حسین دولتآبادی داستان گذر از مرز و رسیدن به ترکیه است.
همراه با خفقان و سرکوب، جنگ از راه میرسد. در برابر فجایع جنگ گاه صدایی از صلح بر تن داستانی ضدجنگ مینشیند که همچون "حفره" اثر قاضی ربیحاوی امکان انتشار نمییابد. در تبعید اما جنگ و حاصل آن دستمایهای میشود برای نوشتن داستان و خاطره. زکریا هاشمی در "چشم باز و گوش باز" از دیدهها و شنیدههای خود در چند ماه از حضور در جبهههای جنگ مینویسد. باید سالها از انتشار "زمین سوخته" و یا "تابستان ۶۲" بگذرد تا رمان ضدجنگ به شکل "عقرب روی پلههای راهآهن اندیمشک" اثر حسین مرتضائیان آبکنار منتشر شود.
ادبیات تبعید در گذر از برزخ، سرانجام به دوران باروری و شکوفایی میرسد. نویسنده تبعیدی به موقعیتی مناسب برای نوشتن دست مییابد، گذشته را دستمایه آثارش میکند، آن را با زندگی در تبعید در هم میآمیزد و آثاری میآفریند که به حتم جایگاهی در تاریخ ادبیات ایران دارند. بر این آثار زبان رسمی سانسور حاکم نیست، در زیر سایه سنت و استبداد نوشته نمیشوند، به زبانی بیپیرایه لایههای پنهان ذهن و هستی انسان ایرانی را با موضوعهایی چون زندان، مرز، گریز، مبارزه، بودن و یا نبودن در تبعید و چگونگی آن، در پیوند قرار میدهند.
در این داستانها تنها حادثه بازآفرینی نمیشود، کندوکاو ذهن نیز میدانی میشود در رویارویی سنت و مدرنیته. ساسان قهرمان در "گسل" انسان دیروز را در برابر انسان امروز قرار میدهد. اکبر سردوزامی در "برادرم جادوگر بود" به نقد فرهنگی میرود که همچنان جانسختی میکند. نسیم خاکسار در "بادنماها و شلاقها" به آدمیانی میپردازد که هنوز حوادث گذشته اشغالگر ذهنشان است. بهرام مرادی در "خودسر" به سالهای بعدتر میپردازد؛ به سالهایی که رژیم در آرامش بعد از سرکوب، به خارج از کشور و سرکوب مخالفان تبعیدی روی میآورد. شکوه میرزادگی در "بیگانهای در من" از فرزندانی مینویسد که در برابر والدین، همراه حکومت میشوند.
محمود فلکی، فهیمه فرسایی، رضا قاسمی، رضا دانشور، کوشیار پارسی، شهرنوش پارسی، محمود مسعودی، شهلا شفیق، مهشید امیرشاهی، محسن حسام، مهرنوش مزارعی، خسرو دوامی، ناصر شاهینپر، بهرام حیدری و دهها نویسنده تبعیدی در شمار نخستین نسل از نویسندگانی هستند که پس از انقلاب در خارج از کشور آثارشان منتشر شد. باید سالها میگذشت تا نویسندگان نسل جوانتر زیستن در تبعید را تجربه کنند و یا نسل دوم ایرانیان تبعیدی نوشتن به زبان کشور میزبان را آغاز کند.
جمهوری اسلامی همچون تمامی حکومتهای ایدئولوژیک کوشید تا از قلم اسلحهای بسازد در خدمت آرزوهای خویش. با هزینهای کلان، با نویسندگانی که پیرامون خویش گردآورده، به سرکوب، سانسور، تاراندن و حتی حذف فیزیکی نویسندگان مستقل روی آورد. کوشید هنر و ادبیات مستقل در داخل کشور نیز از فضای هنری و ادبی تبعید شود. "اسلامینویسان" پیرامون حکومت در این سالها جز تبلیغات چیزی ننوشتند. ادبیات تبعید اما در داخل و خارج از کشور کوشیده و میکوشد در رابطه با ادبیات جهان، بر شانه ادبیات معاصر ایران ببالد.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
عکس: رخدادهای دهه اول جمهوری اسلامی؛ از بهار ترور تا تابستان اعدام
حوادث دهه اول حکومت جمهوری اسلامی را نمیتوان در چند قاب عکس نشاند؛ سالهایی که با حوادثی خونین همراه بود. در این مجموعه عکس سعی شده است به رخدادهای سیاسی مهم و همچنین برخی موارد کمتر مطرح شده پرداخته شود.
عکس: Mehr
تشکیل دولت موقت
دولت موقت ایران ۱۶ بهمن ۵۷ به فرمان آیتالله خمینی توسط مهدی بازرگان و با حضور نیروهای ملی مذهبی و لیبرال تشکیل شد و تا ۱۳۵۸، به مدت ۲۷۵ روز بر سر کار بود. در این دولت احمدزاده، تاج، مبشری، اسلامی، میناچی، یزدی، یدالله سحابی، شریعتمداری، امیرانتظام، حاج سیدجوادی، فروهر، شکوهی، طاهری، اردلان، صباغیان، بنی اسدی ، محمدتقی ریاحی، حکیمی، ایزدی، رستگارپور ، معینفر و سامی حضور داشتند.
عکس: irdc.ir
رفراندوم تعیین نوع نظام
پس از پیروزی انقلاب، همهپرسی تعیین نوع حکومت در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران برگزار شد و بیش از ۹۸ درصد شرکت کنندگان در همهپرسی با دادن رای «آری»، با برقراری نظام جمهوری اسلامی موافقت کردند. تنها پرسش این رفراندوم "جمهوری اسلامی؛ آری یا نه بود". در آن زمان این شیوه رایگیری با انتقاداتی مواجه شد. برخی گروههای انقلابی این رفراندوم را تحریم کردند.
عکس: Kaleme.com
ترور هاشمی رفسنجانی
ترور نافرجام اکبر هاشمی رفسنجانی، ۴ خرداد ۵۸ روی داد. وی اگر چه از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما با کمک عفت مرعشی همسرش، از مرگ نجات یافت. این ترور توسط گروه فرقان صورت گرفت. قبل از هاشمی، مرتضی مطهری و تیمسار قرنی در آغاز سال ۵۸ توسط فرقان ترور شدند. در پی این ترور رجائی، بازرگان، طالقانی، امیرانتظام، خامنهای، صباغیان از جمله کسانی بودند که به دیدن وی در بیمارستان رفتند.
عکس: hashemirafsanjani.ir
درگذشت محمود طالقانی
آیتالله محمود علائی معروف به طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ درگذشت. وی از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی، از بنیادگذاران جبهه ملی دوم و نهضت آزادی ایران، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب ۵۷ بود. مرگ وی بر شرایط نیروهای میانهرو مذهبی حامی انقلاب ۵۷ تاثیرات منفی گذاشت.
عکس: irdc.ir
تصویب قانون اساسی
قبل از پیروزی انقلاب ۵۷، پیش نویس اولیه قانون اساسی توسط انقلابیون نزدیک به آیتالله خمینی در پاریس تهیه شد. ۱۲ مرداد ۵۸ انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی برگزار شد و اعضای منتخب از ۲۸ مرداد شروع به تدوین قانون اساسی کردند. پیشنویس اولیه کنار گذاشته شد و پیشنویسی تازه با توجه و تاکید بیشتر به اصول اسلامی تهیه شد. همهپرسی قانون اساسی در ۱۱ آذر برگزار شد و با رای اکثریت به تصویب نهایی رسید.
عکس: irdc.ir
اشغال سفارت آمریکا در تهران
تصرف سفارت آمریکا و گروگان گرفتن دیپلماتهایاین کشور در ایران روز ۱۳ آبان ۵۸ توسط جمعی از دانشجویان پیرو خط امام صورت گرفت. گروگانگیری که ۴۴۴ روز ادامه داشت، ۳۰ دی ۱۳۵۹ با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولتهای ایران و آمریکا و آزادی گروگانها پایان یافت. آیتالله خمینی در ابتدا از تصرف سفارت چندان حمایت نکرد، اما به سرعت نظرش را تغییر داد و آن را «انقلاب دوم ایران» نامید.
عکس: AP
استعفای دولت بازرگان و محاکمه امیرانتظام
بازرگان اشغال سفارت آمریکا را نقض قوانین بینالمللی خواند و خواستار آزادی فوری گروگانها شد. ۱۵ آبان ۵۸، دو روز پس از گروگانگیری دولت موقت استعفا داد که مورد پذیرش آیتالله خمینی قرار گرفت. عباس امیر انتظام، معاون نخستوزیر وقت پس از تسخیر سفارت در ۲۸ آذر ۵۸ به اتهام همکاری با سازمان جاسوسی سیا بازداشت شد؛ اتهامی که هیچگاه ثابت نشد. ولی از نزدیک به سی سال را در زندان سپری کرد.
عکس: irdc.ir
کودتای نوژه
پس از پیروزی انقلاب ۵۷، کودتای نوژه، توسط تنی چند از افسران ارتش ایران طرحریزی شد. این کودتا ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۹ فاش شد. فرماندهی کل کودتا به دست سپهبد سعید مهدیون (فرمانده سابق نیروی هوایی) بود. از اهداف کودتاگران کشتن روحالله خمینی و حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد بودند. گفته میشود کادرهای نظامی حزب توده، در فاش شدن این کودتا نقش داشتهاند. دهها نفر در پی شکست این کودتا اعدام شدند.
عکس: rouydadnews.org
عملیات "پنجه عقاب" یا عملیات طبس
در پی ناکامی دولت ایالات متحده آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگانهای آمریکایی در تهران، جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا دستور انجام یک عملیات نظامی را داد. عملیات نظامی نیروی دلتا برای آزادسازی آمریکاییهای گروگان گرفتهشده توسط دانشجویان پیرو خط امام در تهران بود. وقوع طوفان شن موجب برخورد هواپیمای سی۱۳۰ و یک بالگرد شد و ۸ تن از نظامیان آمریکایی در این حادثه کشته شدند.
عکس: artgame.ir
تهاجم نظامی عراق به ایران
جنگ عراق با ایران طولانیترین نبرد کلاسیک و دومین جنگ طولانی قرن بیستم پس از جنگ ویتنام بود. این جنگ ۳۱ شهریور ۵۹ با یورش نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور به خوزستان رسما آغاز شد. در مرداد ۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و بیش از ۱۱۰۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور، این جنگ ۸ ساله خاتمه یافت.
عکس: picture-alliance/Bildarchiv
انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاهها
انقلاب فرهنگی به مجموعهای از رویدادهای سالهای ۵۹ تا ۶۲ در ایران گفته میشود که در نهایت منجر به پاکسازی استادان و دانشجویانی مخالف حکومت ایران شد. شروع این اقدام با سخنان روحالله خمینی، در پیام نوروزی خود، در فروردین۵۹ بود: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید. اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.»
عکس: shahrvand
بنیصدر؛ از ریاست جمهوری تا فرار
ابوالحسن بنیصدر یک سال پس از انقلاب ۵۷، به عنوان نخستین رئیس جمهور ایران انتخاب شد. وی که از حمایت روحالله خمینی برخوردار بود با حزب جمهوری اسلامی اختلاف نظر عمیق پیدا کرد. وی در خرداد ۶۰، توسط مجلس شورای اسلامی تحت کنترل اعضای حزب جمهوری از مقام خویش عزل شد. بنیصدر از ایران خارج شد و در فرانسه به مخالفت خود با حکومت وقت ایران ادامه داد.
عکس: tarikhirani.ir
آغاز مبارزه نظامی مجاهدین با حکومت
تظاهرات ۳۰ خرداد ۶۰ همزمان با عزل بنیصدر رئیسجمهور وقت، توسط سازمان مجاهدین خلق سازماندهی شد. چند روز پیش از ۳۰ خرداد، اسدالله لاجوردی دستور بازداشت مسعود رجوی و موسی خیابانی را صادر کرده بود. در همان روز نیز این سازمان با انتشار بیانیهای ورود به فاز مبارزه مسلحانه با حکومت را اعلام کرد. گفته میشود تنها در درگیریهای تهران حدود ۵۰ نفر کشته و ۲۰۰ نفر مجروح بر جای گذاشت.
عکس: irancima
انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی
انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر سال ۶۰ منجر به کشتهشدن هفتاد و پنج نفر از اعضای این حزب شد. گفته میشود این عملیات توسط محمدرضا کلاهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق انجام شده و وی هماکنون در خارج از ایران زندگی مخفی دارد. در این انفجار محمد بهشتی و تعداد قابل توجهی از نمایندگان مجلس به همراه وزرا و معاونان دولت کشته شدند. این اتفاق را میتوان پایان حیات سیاسی حزب جمهوری اسلامی دانست.
عکس: Aftabnews.ir
ترور رئیس جمهور و نخست وزیر
هشتم شهریور ۶۰ انفجاری در دفتر نخست وزیری رخ داد که در اثر آن محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیسجمهور نخست وزیر وقت٬ عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری و هوشنگ وحید دستجردی، رییس شهربانی کشته شدند.
عکس: aftab.ir
رسوایی مک فارلین
ماجرای ایرانکنترا (ایران گیت) به معامله تسلیحاتی ایران با آمریکا و اسرائیل از مرداد ۶۴ تا اسفند ۶۵ باز میگردد. این معامله در ازای کمک ایران به آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان صورت گرفت. افشای این معامله و سفر یک هیات آمریکایی و اسرائیلی به سرپرستی مکفارلین به تهران در داخل ایران جنجال زیادی ایجاد کرد. گفته میشود سید مهدی هاشمی به وسیله روزنامه الشراع لبنان این ماجرا را فاش کرده بود.
عکس: hashemirafsanjani.ir
اعدام مهدی هاشمی
سید مهدی هاشمی از اعضای اولیه و موسسان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از نزدیکان آیتالله منتظری در ایران در ششم مهر ۶۶ اعدام شد. در ماجرای مک فارلین، او بود که برای اولین بار این ماجرا را در روزنامه لبنانی الشراع فاش کرد. وی مدتی بعد دستگیر شد و به اتهام قتل آیتالله شمسآبادی (که در زمان شاه به این اتهام محاکمه و پس از انقلاب از زندان آزاد شده بود) و چند نفر دیگر مجدداً محاکمه و اعدام شد.
عکس: tarikhirani.ir
اعدامهای تابستان ۶۷
در تابستان ۶٧ عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی در ایران در ماههای مرداد و شهریور اعدام شدند. اکثر اعدامشدگان از هواداران و یا اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین اعضای گروههای چپ بودند. تعداد قربانیان این واقعه بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر نقل شده است. گفته میشود بیشتر اعدامشدگان به صورت مخفیانه و ناشناس در گورستان خاوران به خاک سپرده شدند.
عکس: Iran-emrooz.net
عزل آیتالله منتظری
آیتالله منتظری از مراجع تقلید شیعه، از سال ۶۴ تا ۶۸ قائممقام آیتالله خمینی بود. از جمله دلایل برکناری وی اعتراض به اعدامهای سال ۶۷ و شکنجه در زندانهای ایران و نیز اعدام مهدی هاشمی بود. اختلاف نظر جدی وی با روحالله خمینی و اطرافیان وی، در نهایت منجر به برکناری و منزوی کردن او شد.
عکس: Montazeri.org
پذیرش قطعنامه ۵۹۷
قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در ۲۹ تیر ۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یکسال و هفت روز در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد و روحالله خمینی پذیرش آن را به «نوشیدن جام زهر» تعبیر کرد. با این حال عراق به حملات خود ادامه داد تا آنکه نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۶۷ پایان یافت.
عکس: Mehr
مرگ آیتالله خمینی
علت اصلی مرگ روحالله خمینی «ایست قلبی» اعلام شد، اما گفته میشود که او در یکماهه آخر حیات به سرطان معده مبتلا شده بود و در جریان دومین شیمیدرمانی دچار سکته قلبی شد. او در ۱۳ خرداد سال ۶۸، در سن ۸۷ سالگی درگذشت. مراسم تشییع وی دارای رکورد گینس بزرگترین تشییع جنازه جهان است که بنا بر گزارشهای حکومتی ۱۰ میلیون نفر در آن شرکت کردند.
عکس: rouydadnews.org
انتخاب علی خامنهای به رهبری
پس از درگذشت روحالله خمینی ، مجلس خبرگان رهبری در ۱۴ خرداد ۶۸ و پیش از تدفین وی در جلسهای فوقالعاده علی خامنهای را به عنوان رهبر انتخاب کرد. در ابتدا قرار بود رهبری شورایی شود ولی این موضوع مورد اجماع واقع نشد. هاشمی رفسنجانی در انتخاب خامنهای نقش عمدهای داشت. منتقدان انتخاب خامنهای میگفتند که وی شرط مرجعیت مطابق با قانون اساسی برای رهبری را ندارد.