«اورهان پاموک» یا جستجوی خویش در آیینهی رمان
۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه
از رویای نقاش شدن تا واقعیت نویسندگی
اورهان پاموک در سال ۱۹۵۲ در خانوادهای بزرگ و مرفه در استانبول زاده شد. پدربزرگش یکی از نخستین کارخانهداران ترکیه بود. پس از گذراندن دورهی مقدماتی در مدرسهی انگلیسیزبان «روبرت کالج» در زادگاهش استانبول، در دانشگاه همین شهر، همچون پدر و پدربزرگش، به تحصیل در رشتهی معماری پرداخت. سپس رشتهاش را تغییر داد و به تحصیل روزنامهنگاری پرداخت؛ رشتهای که هیچگاه در آن شاغل نشد.
اورهان پاموک، گذشته از اقامت در نیویورک میان سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸، استانبول را برای مدتی طولانی ترک نکرده است. او که از ۷ سالگی رویای نقاششدن را در سر داشت،
در ۲۵ سالگی و تحت تاثیر ادبیات مدرن اروپا تصمیم گرفت که زندگی خود را بهتمامی وقف ادبیات کند. این آرزو به تحقق پیوست و پاموک به یکی از درخشانترین نویسندگان نسل جدید ترکیه تبدیل شد، تا آنجا که با دریافت جایزهی نوبل ادبیات به شهرتی جهانی رسید.
رمان همچون وسیلهای برای جستجوی «هویت»
اورهان پاموک، از زمان انتشار نخستین رماناش «جودت بیگ و پسرانش» در سال ۱۹۸۲، به مدت ۸ سال تقریبا ناشناخته ماند و بیآنکه بتواند از راه نوشتن درآمدی داشته باشد، در خانهی تابستانی مادری در کنار دریای مرمر، خود را یکسره وقف نوشتن کرد.
بر سر ارزش ادبی آثار اورهان پاموک توافقنظر وجود ندارد. برخی منتقدان شاهکار او را رمان «کتاب سیاه» (منتشر شده در سال ۱۹۹۰) میدانند. این اثر پاموک یکی از پرفروشترین کتابهای ترکیه شد و راه را برای شهرت جهانی نویسنده باز کرد.
«کتاب سیاه» بر یک داستان جنایی استوار است، اما از نگاه منتقدان، در عین حال فرهنگ و تاریخ سرزمینی بر پرتگاه آشفتگی و پریشانی را روایت میکند. وکیلی اهل استانبول در جریان جستجوی همسر خود، که بههمراه برادر ناتنیاش بیهیچگونه ردپایی مفقود شده، چنان در پاورقیهای برادرتاتنی همسرش، که روزنامهنگار بوده، غرق میشود که در نهایت به خود او استحاله مییابد. جستجو از پی دو گمشده، به جستجوی شخصیت اصلی رمان در پی خویش بدل میشود.
دقیقا به این خاطر که بیش از پیش از پاموک انتظار نوشتن در گسترهی سیاست میرود، به گفتهی خودش، قرار است «برف» (منتشر شده در سال ۲۰۰۲) تنها رمان سیاسی او باقی بماند؛ رمانی که موضوعهای بنیادگرایی و مسئلهی حجاب در آن، صفت «سیاسی» را برای نویسندهاش به ارمغان آوردهاند. پاموک خود این تعبیر را «سوءتفاهم» میداند.
در «استانبول» (منتشر شده در سال ۲۰۰۳) نیز، پاموک تاریخ یک شهر را با داستان خانوادهی خود پیوند میدهد. هر دو داستان در اینجا، از زوال حکایت میکنند. به همین دلیل نیز «حوزون» (حزن)، جایگاه ویژهای در کتاب و در زندگی ِ نه فقط پاموک مییابد. «حوزون» اندوهی فردی نیست، بلکه احساسیست که در روح جمعی استانبول موج میزند. پاموک، درباره پسزمینههای «حوزون» میگوید: «در اینجا، در این احساس جمعی، موضوع بر سر یک ضایعه است. موضوع بر سر زوال امپراتوری عثمانیست. موضوع بر سر فروشد قدرت و قلمرو آنزمان است. موضوع بر سر احساس و دریافت ایستادن و زیستن بر مرز مغربزمین است. در سویهی دیگر مرز، کشورهای پرقدرت هستند، و در اینسوی مرز ما هستیم که اینچنین فقیر ایستادهایم». ماخولیا همچون ابری تیره بر تمامی «استانبول» سایه افکنده است.
اورهان پاموک در زبان فارسی
از دیگر رمانهای پاموک میتوان به «قلعهی سفید» (منتشرشده در سال ۱۹۸۵)، «زندگی نو» (منتشرشده در سال ۱۹۹۴)، «سرخ نام من است» (منتشرشده در سال ۱۹۹۸) و واپسین رمانش «موزهی معصومیت» (منتشرشده در سال ۲۰۰۸ در آلمان توسط انتشارات هانزر) اشاره کرد.
از میان آثار پاموک، تاکنون رمانهای «قلعهی سفید» و «زندگی نو» به ترجمهی ارسلان فصیحی از ترکی استانبولی و توسط نشر ققنوس در ایران منتشر شدهاند. ارسلان فصیحی همچنین رمانهای «سرخ نام من است» و «برف» را به فارسی ترجمه کرده است، اما گویا این آثار تاکنون نتوانستهاند از سد سانسور در ایران عبور کنند.
تلفیق صنایع مدرن ادبی با سنت شرقی روایت
«روزی کتابی خواندم و زندگیام تغییر کرد». رمان «زندگی جدید» پاموک بدینگونه آغاز میشود. کلمه و کتاب و تخیل حسرتهای پاموک هستند. بدین اعتبار او واقعا نویسندهای سیاسی نیست و نمیخواهد هم به این عنوان نگریسته شود. پاموک، در نقطه مقابل برتولت برشت، برای نویسنده رسالتی قائل نیست. ترجیح او این است که در برج عاج نویسندگی، که آن را امری فراسیاسی میداند، بنشیند.
طیف رنگارنگی از منشور رمانهای پاموک گذر میکند. تاریخ گذشتهی عثمانی و ترکیهی معاصر بر گرد موضوع محوری بحران «هویت» میان فرهنگهای شرق و غرب میچرخند. سنت به فراموشی سپرده شدهی عرفانی، که پاموک تازه از ۳۵ سالگی به آن پرداخته است، نقشی بس مهم در آثار نویسنده ایفا میکند. از همین زمان است که آمیزشی از طنز سیاه، نگاهی ژرف، تصاویری عمیق و حسی بر زمینهی تلفیقی از عناصر جنایی و رمانتیک (آنگونه که یوآخیم زارتوریوس در نطق اعطای جایزهی صلح ناشران آلمان به پاموک گفت) بههمراه تکیه بر سنت غنی روایی شعر عرفانی به آثار او راه مییابند. از نظر داوران جایزهی صلح، کمتر نویسندهی معاصری تا به این حد در جستجوی ریشههای تاریخی شرق در غرب و رد پای غرب در شرق بوده است.
اما پاموک خود را تنها نویسنده و معمار کلمهها میداند؛ نویسندهای که تکلیفی موقت را انجام میدهد: «من تلاش کردهام تا شایستهی عنوانهایی که به من مبنی بر سازندهی پل میان شرق و غرب و تلاشگر برای فهم متقابل یکدیگر دادهاند باشم. اما این کار من نیست. کار واقعی من نیست. با وجود اینکه کار من نیست، آن را انجام میدهم و به پرسشهایی که در این زمینه مطرحاند پاسخ میگویم، زیرا نمیخواهم میان شرق و غرب، میان اسلام و اروپا مناقشهای وجود داشته باشد. نمیخواهم، زیرا به هر دو تعلق دارم».
بسیاری از منتقدان، اورهان پاموک را با نویسندگانی چون خورخه لوییس بورخس، ایتالو کالوینو و گابریل گارسیا مارکز مقایسه میکند. اما هستند کسانی هم که پاموک را شایستهی ستایش نمیدانند و اعطای جایزهی نوبل به او را نیز تصمیمی سیاسی برای تسریع همگرایی ترکیه با اروپا و نوعی بندهنوازی ارزیابی میکنند. دیگرانی هم هستند که دلیل اعطای این جایزه به او را در اعلام مواضع سیاسی جنجالبرانگیزش جستجو میکنند.
سازشناپذیر در دفاع از ارزشهای دمکراتیک
«در ترکیه ۳۰ هزار کرد به قتل رسیدهاند و یک میلیون ارمنی قتلعام شدهاند. هیچکس در این باره حرف نمیزند. پس من این کار را میکنم». این جملههایی است از اورهان پاموک؛ نویسندهای که به همان نسبت با موضعگیری صریح سیاسی خویشاوند است که با فرصتطلبی بیگانه. چنین سخنانی برای نویسنده پیامدهای سنگینی بههمراه آورد. از یکسو به اتهام «اهانت به ترکیّت» به دادگاه کشیده شد و از سوی دیگر ملیگراهای تندرو ترک بارها او را تهدید به مرگ کردند.
تهدیدها چنان جدی بودند که پاموک حتا برای قدم زدن در شهر محبوبش استانبول، نیازمند همراهی محافظان وابسته به نیروهای امنیتی ترکیه بود. ملیگراها، دوست پاموک «هرانت دینک» روزنامهنگار ترک ارمنیتبار را به قتل رساندند و سپس در برابر دوربین فیلمبرداری، خود او را علنا تهدید کردند: «اورهان پاموک، عاقل باش»!
حساسیت پاموک در مقابل سانسور چنان است که برای گریختن از آن و اعلام بیپردهی نظراتش برنامههای زندهی تلویزیونی را انتخاب میکند. انتقاد تند پاموک از سیاست دولت ترکیه در قبال کردها و پافشاری او بر حقیقت «نسلکشی» ارمنیها در دوران عثمانی باعث شد که اعطای معتبرترین جایزهی فرهنگی ترکیه به او لغو شود.
در عین انتقادهای سرسختانه از دولت ترکیه، پاموک مدافع پیگیر عضویت کشورش در اتحادیهی اروپاست. او میخواهد که ترکیه در سایهی دمکراسی اروپایی جایی برای تنفسی آزادتر بیابد.
پاموک همچنین طرح آمریکا در «مبارزه با تروریسم» را به تمامی نمیپذیرد و بر آن است که تنها لعن ترور و مبارزهی کور با آن کافی نیست. از نظر نویسندهی ترک، بررسی نقش سیاست جهانی آمریکا و نقد گستردهی آن نیز در این میان ضروری است. پاموک معتقد است که غرب تصوری از روح تحقیرشدهی شرق ندارد. از نظر او، مشکل اصلی فهم موقعیت روحی تحقیرشدگان، فقیران و آن همواره «گناهکاران»ی است که در جهان غرب زندگی نمیکنند.
اورهان پاموک در جریان محاکمهی یاشار کمال، نویسندهی کرد ترکیه، به پشتیبانی از او برخاست و نیز نخستین نویسندهی ساکن کشورهای اسلامی بود که از سلمان رشدی، نویسندهی رمان «آیههای شیطانی»، در مقابل فتوای مرگ او از سوی آیتالله خمینی، حمایت کرد.
پله پله تا شهرت جهانی
آثار اورهان پاموک (آنگونه که خود در یکی از آخرین مصاحبههایش میگوید) به ۵۸ زبان دنیا ترجمه شدهاند و جایزههای بسیاری را برای او به ارمغان آوردهاند. نخستین رمان او «جودت بیگ و پسرانش» در سال ۱۹۷۹ برندهی جایزهی موسسهی انتشاراتی «ملیت» در ترکیه شد. همین رمان در سال ۱۹۸۳ جایزهی «اورهان کمال» را نیز به خود اختصاص داد.
در سال ۲۰۰۳، رمان دیگر او «سرخ نام من است» برندهی جایزهی بینالمللی «ایمپک» شد. سال ۲۰۰۵ جایزهی صلح ناشران آلمان به او تعلق گرفت؛ همان سالی که جایزهی معتبر «ریکاردا هوخ» را نیز در آلمان دریافت کرد. این همه، در کنار دریافت جایزهی نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۶، برای اورهان پاموک شهرتی جهانی را بههمراه آورد و باعث شد که هر سخنی از نویسنده، بخصوص در عرصههای سیاسی، به عنوان اصلی روزنامهها و موضوع بحث رسانهها بدل شود.
مخمصهی نویسنده
اکنون اورهان پاموک قرار است باز هم در مقام سخنور ظاهر شود (چیزی که از آن گریزان است) و با سخنرانی خود نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت را افتتاح کند. باز هم نویسنده در برابر دوراهی سیاست و ادبیات قرار گرفته است. گوشها میخواهند از سیاست بشنوند، اما قلب نویسنده در گرو هنر کلمههاست. او برای خود چارهای نمیبیند جز آنکه دوباره تسلیم گوشهای مشتاق شود. اما در این میان، او، که دیگر از ترس جان به زندگی در کنار محافظاناش عادت کرده و حتا با آنها دوست شده است، خود را هر چه بیشتر از اظهار نظر مستقیم سیاسی کنار میکشد.
با این همه، ناروشن است که آیا باز هم نویسندهی عصیانگر ترک با سخنرانی خود جنجالی دیگر برخواهد انگیخت یا اینکه چشمهای کنجکاو تنها با جادوی زبان او روبهرو خواهند شد!