اینترنت؛ فضای جایگزین و ابزار ارتباطی جنبش زنان ایران
۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سهشنبهصدیقه دولتآبادی، فعال جنبش مشروطهخواهی و جنبش زنان ایران در سال ۱۲۹۸ اولین نشریهی زنان با نام «زبان زنان» را منتشر کرد. جنبش زنان ایران در آن سالها در ابتدای راه پرفراز و نشیب صد و چندسالهی خود بود. از همان سالهای آغازین، جنبش نوپای زنان ایران که در رابطهای تنگاتنگ با مسائل سیاسی و اجتماعی کشور به پیش می رفت، به اهمیت نقش و تاثیر «رسانه» واقف بود و در کنار «انجمنهای زنانه» از «رسانه» به عنوان یکی از کلیدیترین ابزار تاثیرگذاری، بهره میبرد.
سهم زنان از رسانه در دورههای متعدد تاریخ معاصر
سهم زنان اما در دورههای تاریخی گوناگون تاریخ معاصر کشورمان، متفاوت بوده است. تا قبل از بنبست مشروطیت در ایران، در همان چندسال کوتاه رونق رسانهها، بعد از«زبان زنان» نشریات زنانهی متعدد دیگری نیز منتشر شد که اغلب گرفتار تیغ سانسور و محاق توقیف شد. در این دوران بسیاری از زنان با نام مستعار مردانه در نشریات مشروطیت مینوشتند.
در دوران پهلوی تا قبل از کودتای بیست و هشت مرداد نیز، در هر دوره که مطبوعات رونق نسبی داشتند، نشریههای زنانهی تازهای منتشر میشدند که باز در اکثر مواقع خیلی زود توقیف میشدند. در دوران بعد از انقلاب اسلامی، تا قبل از ظهور دوران اصلاحات تعداد نشریات زنانه و حتا خبرنگاران زن محدود و محتوای بیشتر نشریههای تولید شده خنثی و یا دور از مطالبات بخشهای وسیعی از زنان جامعه بود.
آغاز دوران اصلاحات اما نه فقط فضای تحرک و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را تکانی داد، که بسیاری از فعالان یا علاقهمندان حوزهی زنان که یا در محفلهای کوچک دههی شصت فعال بودند یا دسترسی و سهمی ناچیز از حضور در نشریات کشور داشتند را بار دیگر به فعالیت و حضور چشمگیر رسانهای کشاند. برای اولین بار روزنامهای برای زنان و با محوریت مسائل زنان منتشر شد، در بسیاری از روزنامههای اصلاحطلب صفحهی زنان یا ستون ویژهی زنان منظور شد و تعداد خبرنگاران زن افزایشی چندبرابر یافت و حضور زنان در شوراهای تیتر و سردبیری نیز چشمگیر شد.
دوران توقیف فلهای مطبوعات رسید، نشریات اصلاحطلب یکی پس از دیگری گرفتار توقیف شدند و حلقهی سانسور و خطوط قرمز حاکم بر رسانهها روز به روز افزایش یافت. در این میان «زنان» و به خصوص مطالبات جنبش زنان ایران از پررنگترین این خطوط قرمز شده و در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد کار تا بدانجا پیش رفت که نوشتن یا حتا استفاده از واژهی فمینیسم یا ذکر نام برخی از فعالان شناختهشدهی جنبش زنان در ایران در اخبار و گزارشها مشمول سانسور شد.
اینترنت، در خدمت اهداف جنبش زنان ایران
کارشناسان فنآوری و رسانهای میگویند ورود اینترنت به زندگی روزمرهی انسانها، بسیاری از قواعد پیشین حاکم بر مناسبات رسانهای را برهم زد. حالا دیگر مصرفکننده میتوانست خود در جایگاه تولیدکننده قرار گیرد و از نزدیک وارد تعامل با دیگران شود. این نقش بهخصوص در کشورهای در حال توسعه و در فعالیتهای گروههای اقلیتی که سهم کمتری از امکانات جامعه دارند، چشمگیرتر بوده است. جنبش زنان ایران، یکی از اولین جنبشهای اجتماعی ایران بود که خیلی زود به اهمیت تاثیر اینترنت پی برد و از اینترنت به عنوان مهمترین ابزار رسانهای خود بهره برد.
محبوبه عباسقلیزاده، پژوهشگر و فعال جنبش زنان به دویچهوله میگوید:«زنان در همه دوران تاریخی ما حاشیهنشین بودهاند. به همیندلیل همیشه دنبال خلق فضاهای جایگزین و استفاده از این فضاها برای پیشبرد اهداف خود هستند. اینترنت برای جنبش زنان ایران خیلی زود تبدیل به فضایی جایگزین به جای فضاهای سیاسی و اجتماعی بسیاری شد که زنان از آن سهمی ندارند.»
مریم حسینخواه، روزنامهنگار و فعال جنبش زنان میگوید:«مشکل جنبش زنان ایران با رسانههای جریان اصلی داخل کشور این بود که بسیاری از مطالبات ما به دلیل فضای سانسور راهی برای انعکاس در این رسانهها نداشت. گاهی هم سردبیران و دبیرهای سرویسها علاقه یا توجهی به مطالبات جنبش زنان نداشتند و باید وارد بحث اقناعی میشدیم که چرا این مطالبات مهم است و لازم است که سهمی در رسانهها داشته باشند. البته به شکل محدود رسانههای مثل مجله «زنان» را داشتیم که همهی تکیهاش بر مسائل زنان بود، اما این نشریههای محدود هم همه گرفتار توقیف شدند.»
نقشهای چندگانهی وبسایتهای زنان
اولین وبسایت با موضوع زنان، سایت «زنان ایران» بود که در سال ۱۳۸۰ شروع به فعالیت کرد. کمی بعدتر، «تریبون فمینیستی ایران» که در واقع تریبون «مرکز فرهنگی زنان» بود متولد شد. بعدتر وبـسایتهای متعدد زنان که هریک تفکر یا گروهی را در جنبش زنان نمایندگی میکردند متولد شدند.
مریم حسینخواه معتقد است:«سایتهای جنبش زنان فقط رسانه به مفهوم اطلاعرسانی نبودند. ابزار بسیج نیروهای و ساماندهی بودند، نقش پل ارتباطی میان تفکرهای گوناگون جنبش زنان و ارتباط بین فعالین را داشتند و خبررسانی نیز میکردند.»
وبه عباسقلیزاده نیز میگوید:«سایتهای زنان، سایت خبری براساس تعریفهای استاندارد روزنامهنگاری نبودند. نقش واسطه هم نداشتند. سایتها، جریانهای فکری متعدد جنبش زنان را نمایندگی میکردند و مبنای گفتارسازی داشتند و حتا شکل اداره وبسایتهای حوزه زنان شکل حرفهای رایج رسانهای نبود. به نظرم وبسایتهای جنبش زنان ایران از جایگاه جایگزین به اخبار مربوط به زنان نگاه میکردند. برای مثال اگر خبری از یک قتل ناموسی منتشر میشد، وبسایتهای زنان این خبر را با نگاه دیگری پوشش میدادند. حتا لحن و انتخاب واژهها در وبسایتهای زنان متفاوت بود و وبسایتهای زنان از لحنی صریحتر برای خبررسانی استفاده میکنند.»
حضور پررنگ اینترنتی به جنبش زنان امکان ارتباط بیشتر با جنبش بینالمللی زنان را هم داد و از طرف دیگر کم کم پای اخبار زنان را در سطح وسیعتری به رسانههای جریان اصلی کشاند.
مریم حسینخواه که خود تجربهی کار در تعدادی از روزنامههای اصلاحطلب دوران اصلاحات را دارد میگوید:«یک زمانی ما نمیتوانستیم از وبسایتهای جنبش زنان به عنوان منبع استفاده کنیم، اما به تدریج خیلی از وبسایتهای زنان به منبع خبری معتبر و دست اول درباره اخبار جنبش زنان تبدیل شدند و طبیعی بود که در رسانههای مکتوب از اخبار این سایتها ذکر منبع کنیم. فکر میکنم یک دلیل این امر این بود که فعالان جنبش زنان در اینترنت حضوری با نام و هویت اصلی و شناختهشده خود داشتند و در عین حال در دنیای واقعی فعال بودند، کار میکردند و تاثیرگذار بودند. مخاطب باسایتهایی مواجه میشد که شناسنامه داشتند، نام و هویت واقعی داشتند که این امر اعتماد را بالا میبرد.»
تاثیر وبلاگنویسی زنان بر حضور اینترنتی جنبش زنان
قبل از آنکه فعالیتهای اینترنتی فعالان جنبش زنان شروع شود، وبلاگنویسی زنان نقش مهمی در فضای نوپای اینترنت داشت. از همان اولین ماههای آغاز وبلاگنویسی در ایران، زنان عمدتاً جوان شروع به وبلاگنویسی کردند. فضای وبلاگهای آنها معمولاً فرق اساسی با وبلاگهای مردان داشت. وبلاگنویسی به بسیاری از زنان جوان این امکان را داد را که بی سانسور درباره عقاید و خواستههای خود به اظهار نظر بپردازند، برای خود هویت مجازی بی ترس شناختهشدن و عواقب متعاقب آن خلق کنند و خود "پنهان شده" خویش را آزادانهتر علنی کنند.
محبوبه عباسقلیزاده، فعال جنبش زنان معتقد است که فضای کلی سانسور زنان در جامعه، باعث شد که اینترنت فضای جایگزین بسیاری از زنان و دختران جوان در قالب وبلاگنویسی شود. او به دویچهوله میگوید:«مهارتهای ارتباطی و اینترنتی زنان جوان به واسطه همین حضور اینترنتی رشد کرد و براساس همین تجربهی وبلاگنویسی زنان جوان که اتفاقاً همزمان با دوران توقیف فلهای مطبوعات بود، نیروهای جوانی جذب جنبش زنان شدند که عدهای از آنها همین زنان جوان وبلاگنویس بودند. توقیف مطبوعات در همین دوران هم باعث شد که بین روزنامهنگاران زن علاقهمند به مسائل زنان و تجربهی وبلاگنویسی زنان نزدیکیای صورت گیرد که نقش مثبتی برای جنبش زنان ایران داشت.»
مریم حسینخواه، که خود تجربهی چندسال وبلاگنویسی هم دارد معتقد است:«وبلاگـ نویسی زنان بخشی از فعالیتهای فعالان زن را نشان میداد که شاید کمتر در وبسایتهای جنبش زنان دیده میشد. زنان فمینیست در وبلاگهایشان بیشتر دربارهی احساس درونی خود و سبک زندگیشان و درگیری با تبعیضها مینوشتند، لحن و بیان صادقانهای داشتند و انگار بخش غیررسمیتر جنبش زنان ایران و گروههای متشکل دور سایتهای جنبش زنان را نشان میدادند.»
این وبلاگنویس فعال در جنبش زنان میگوید تجربهی وبلاگنویسی زنان، به انتشار و پخش اخبار تجمعها و برنامههای جنبش زنان هم سرعت بخشید و بسیاری مواقع قبل از آنکه گزارش رسمی نشست یا تجمعی در سایتهای زنان منتشر شود، اخبار و مشاهدات زنان فمینیست وبلاگنویس حاضر در محل منتشر میشد که جریان خبررسانی را سرعت میبخشید.
اهمیت اینترنت در زمانهی سانسور و سرکوب
جنبش زنان ایران، در همهی این نزدیک به یک دهه حضور اینترنتی خود بارها مورد سرکوب نهادهای امنیتی قرار گرفت. وبسایتهای زنان بارها فیلتر و دسترسی به آنها ناممکن شد، عدهای از فعالان جنبش زنان به دلیل نوشتههای خود در وبسایتهای اینترنتی احضار، بازداشت، محاکمه و به حبس محکوم شدند. هرچقدر اقبال مخاطبان به وبسایتهای زنان بیشتر و اخبار این وبسایتها به منبع قابل اتکایی برای رسانههای جریان اصلی و جنبش فراملیتی زنان تبدیل شد، سرکوبها نیز شدت گرفت.
مریم حسینخواه معتقد است اینترنت، صدای زنان فعال ایرانی را بلندتر کرد. او به دویچهوله میگوید.«به دلیل فضای سانسور و اختناق که در چندسال اخیر روز به روز ملموستر شد، صدای زنان نیز از فضاهای رسمی کوتاه و کوتاهتر شد.فعالان جنبش زنان سهم پررنگی در قدرت سیاسی و اجتماعی نداشته و ندارند، پس چهرهی خبرساز رسانهای نبودند. اینترنت و حضور اینترنتی جنبش زنان کمک کرد تا فعالان جنبش زنان و فعالیتهایشان- چه در سطح داخلی و چه خارجی- بیشتر دیده شود و به وابسته وبسایتها چهرههای شناختهشده جنبش زنان افزایش پیدا کند.»
محبوبه عباسقلیزاده نیز با تاکید بر اینکه در تجربهی جنبش زنان ایران، اینترنت از ابزار موثر در ارتقای روابط دموکراتیک میان فعالان جنبش بوده و به توسعهی روابط عمودی در جنبش کمک کرده است میگوید:«فرض را بر این بگذاریم که در جهان واقعی فضای باز رسانهای داشتیم و مردم امکان ابراز عقیدهی بینگرانی و ترس را داشتند. قطعاً در چنین حالتی نه انقدر تعداد کاربران اینترنتی ما گسترده میشد و نه حضور جنبش زنانمان تا این اندازه در اینترنت پررنگ میشد. اما در آن صورت فضای جایگزین امروزی را از دست میدادیم و با فضای مسلطی مواجه میشدیم که رسانههای جریان اصلی هدایت میکردند.»
عباسقلیزاده معتقد است:«حسن فضای جایگزین این است که نقش مردم و حسهای شخصیشان در به تصویر کشیدن مبارزهی خود قویتر و پررنگتر است. یک مثالش میشود مقایسه ویدیوهایی که از تجمعات جنبش سبز ایران توسط مردم ضبط و در اینترنت منتشر شد با ویدیوهای تجمعهای اعتراضی مردم مصر. در مصر رسانههای جریان اصلی حضور داشتند و امکان خبررسانی داشتند، اما در ایران اینطور نیست. در ویدیوهای حامیان جنبش سبز ایران نگاهی جزئینگر به پیرامون را بیشتر شاهدیم، یا برای مثال شاهد زوم کردن بیشتر مردم به حضور زنان در ویدیوها هستیم. اما در ویدیوهای رسانههای جریان اصلی از تجمعهای مصر این نگاه جزئینگر شهروندان درگیر در ماجرا را کمتر شاهدیم.»
جنبش زنان ایران، راهی طولانیای را طی کرده است؛ از تجربهی محفلهای زنانهی دوران مشروطه و مستعارنویسی با نام مردانه تا تشکلهای غالباّ دولتی دوران پهلوی، محفلهای زنانهی بستهی دههی شصت تا رشد حضور چشمگیر در رسانههای مکتوب دوران اصلاحات، تجربهی سازمان غیردولتی در نیمهی دوم دههی هفتاد و نیمهی اول دهه هشتاد تا وبلاگنویسی زنان و تولد سایتهای مختلف جنبشی و خبری. در این راه طولانی اما، فعالان این جنبش اجتماعی هرگز از اهمیت نقش «رسانه» در اطلاعرسانی، ارتباط با حامیان، یارگیری، رواج گفتمان زنانه و به چالش کشیدن قدرت و تقویت هویت جمعی خود غافل نبودهاند.
فرناز سیفی
تحریریه: یلدا کیانی