1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

باخت اجباری برای گریز از حریف اسرائیلی • گپی با وحید سرلک

۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

وحید سرلک از ورزشکاران موفق ایرانی است که به آلمان پناهنده شده است. این جودوکار حرفه‌ای در مصاحبه با دویچه وله از "تمایل ورزشکاران به فرار از ایران"، "مشکلات حل‌نشدنی ورزش ایران" و وضعیت کنونی خود می‌گوید.

عکس: Archiv Vahid Sarlak

دویچه وله: آقای سرلک نزدیک به دو سال است که از جدایی شما از تیم ملی جودو ایران در پی یک سفر بین‌المللی به اروپا می‌گذرد. از آن موقع تا به‌حال زندگی خصوصی و ورزشی‌تان را در آلمان دنبال می‌کنید. از وضعیت فعلی‌تان برایمان بگویید.

وحید سرلک: من الان تقریباً یک سال و خرده‌ای است که در کشور آلمان زندگی می‌کنم و جودو را اینجا ادامه می‌دهم. جودو در خون من است. اصلاً ورزش قهرمانی در خون من است و در بوندس‌لیگا دارم مسابقه می‌دهم.

من سال گذشته در بوندس‌لیگا ۱۵ مسابقه دادم و توانستم در همه‌ی مسابقات – شاید باورتان نشود – حریفانم را در حدود ۳۰ ثانیه ضربه فنی کنم. یعنی تنها کسی بودم که در لیگ آلمان توانستم تمام مسابقاتم را ببرم.

چند وقت پیش هم در یکی از کاپ‌های اروپا در کشور بلژیک شرکت کردم که آنجا هم در یک وزن بالاتر، در وزن ۶۶ کیلوگرم، توانستم سوم شوم با اسم آلمان. من خدا را شکر می‌کنم که هنوز می‌توانم ورزش‌ام را ادامه دهم و هنوز در ورزش خودم جایگزین خودم باشم.

بشنوید: گفت‌وگوی اختصاصی با وحید سرلک

در مسابقات جودو بوندس‌لیگا عضو چه تیمی هستید و از چه زمانی؟ و چرا اصلاً این تیم را برگزیدید؟

من در تیم مونش‌گلادباخ آلمان مسابقه می‌دهم. چون در این تیم خیلی علاقه داشتند که من برایشان مسابقه دهم. تیم یک مقدار از لحاظ نفرات ضعیف بود و خیلی گرایش به من نشان دادند و من توانستم از پارسال برایشان مسابقه دهم و توانستم تیم مونش‌گلادباخ را در سال گذشته کمی ارتقاء دهم.

این تیم سال‌های قبل در مسابقات لیگ هشتم‌ـ نهم شده بود، ولی امسال توانست به مقام پنجم برسد. امیدوارم که در سال ۲۰۱۲ هم بتوانیم پیشرفت تیم مونش‌گلادباخ را بیشتر کنیم.

این که من در تیم مونش‌گلادباخ ماندم، به خاطر این بوده که احساس کردم اعضای آن برای هم مثل فامیل هستند. خیلی تیم دوست‌داشتنی‌‌ای هست و دوستان خودم هم در این تیم بودند. یکی دو تا ایرانی هم بودند که باز در این تیم از قبل بودند. به خاطر همین بیشتر گرایش به این تیم داشتم.

از زمانی که شما از اردوی تیم ملی جودو ایران در اروپا جدا شدید و مقیم کشور آلمان شدید، حرف و حدیث‌های زیادی به وجود آمدند. برای پاسخ دادن به سئوال‌های متعدد و روشن کردن وضعیت خودتان برای طرفداران ورزش ایران چه پیامی دارید؟

من متأسفم، بخاطر این که شرایط به جایی رسید که من مجبور شدم از کشورم جدا شوم و برای همیشه کشورم را ترک کنم. البته بیشتر منظورم ورزش کشورمان است. به هر حال مجبور شدم کشورم را ترک کنم و بیآیم کشور دیگری مسابقه دهم.
سیاست‌های غلطی که فدراسیون داشت و حرف‌هایی که زده می‌شد و حرف‌هایی که نباید زده می‌شد، همیشه باعث می‌شد که ورزش ما عقب بیافتد.

من چند روز پیش در روزنامه خواندم که رئیس فدراسیون جودو بالاخره عوض شد. ما این همه گفتیم، این همه حرف زدم و این همه حدیث، بالاخره بعد از این همه مدت عوض شد. خب من هم دیگر نتوانستم این سختی‌ها را تحمل کنم.

ببینید: وحید سرلک از دریچه‌ی دوربین

من بارها اعلام کردم به کشور خودم، حتی به فدراسیون، که من دوست دارم که از تیم ایران مسابقه بدهم. ولی خب دوست نداشتند و جور دیگری برخورد می‌کردند و سیاست‌هایی را پیش می‌‌‌گرفتند که اصلاً ربطی به ورزش و ورزشکار نداشت و من هم همیشه به آنها می‌گفتم که من یک ورزشکارم و هدف من از ورزش این است که مسابقه دهم. پنج دقیقه مسابقه است برای من و بعد از پنج دقیقه مسابقه هم یک انسان معمولی هستم.

خب این‌ها این چیزها را نمی‌دانستند و همیشه ورزش را با سیاست مخلوط می‌کردند و من هم گفتم که اصلاً ورزش هیچ ربطی به سیاست ندارد و من این دو تا را خیلی از هم جدا می‌دانم. این بزرگترین مشکل من بود که کشور من ورزش و سیاست را یکی می‌داند. مخصوصاً فدراسیون ما بیشتر سیاسی‌ست تا بخواهد به ورزش بپردازد. من هم چنین چیزی را قبول نکردم و آمدم جایی که بتوانم آزادانه به ورزش‌ام بپردازم.

منظورتان چیست از دخالت سیاست در ورزش ایران؟ لطفاً این نکته را شفاف‌تر بیان کنید و مثال هم بزنید.

من یک سال برای مسابقات جهانی ۲۰۰۵ مصر زحمت کشیده بودم؛ هشت کیلو وزن کم کرده بودم. من بعد از این که همه حریفانم را بردم، قبل از فینال مسابقات خوردم به حریف اسرائیلی. سیاست کشور من می‌گوید که شما نباید با اسرائیل مسابقه دهید ودلیلش را هنوز هم هیچ کسی نمی‌داند و خود من هم نمی‌دانم که چرا من نباید با یک فرد اسرائیلی مسابقه دهم.

به همین دلیل به من گفتند شما باید ناچار به حریف آذربایجانی ببازید تا به حریف اسرائیلی برخورد نکنید. چون اگر من به حریف اسرائیل می‌خوردم، اصلاً نمی‌گذاشتند من مسابقه دهم و اگر روی تشک حاضر نمی‌شدم هم فدراسیون من را محروم می‌کرد. به همین خاطر من را وادار به باخت به حریف آذربایجانی کردند و از مدال جهانی دور شدم.

خب من برای این مدال یک سال زحمت کشیده بودم. از جوانی و از همه خوشی‌های زندگیم زده بودم. هشت کیلو وزن کم کرده بودم. خیلی راحت با یک سیاست غلط این را گذاشتند کنار. یعنی یک مدال جهانی را به هیچی ترجیح دادند. من اسمش را می‌گذارم هیچی، چون هیچی‌است.

من [با این کار] هیچ چیزی را به کسی ثابت نکردم. ولی اگر مدال می‌گرفتم، به دنیا خیلی حرف‌ها را ثابت می‌کردم. این یک سیاست غلط فدراسیون بود که باعث شد که همیشه من با این درگیر باشم.

من در دو مسابقه جهانی به قرعه اسرائیل خوردم؛ دو مسابقه جهانی را نگذاشتند [برگزار کنم]. یعنی جوانی من رفت. یکی المپیک سال ۱۹۹۸ بود، المپیک جوانان، که دور اول به حریف اسرائیلی خوردم و نگذاشتند مسابقه دهم. یکی هم مسابقات جهانی سال ۲۰۰۵ بود. مگر یک ورزشکار چه قدر عمر ورزشی دارد؟ چند سال می‌تواند در مسابقات قهرمانی و حرفه‌ای شرکت کند.

این مهم‌ترین دلیلی بود که من خیلی روی آن تأکید داشتم و دوست داشتم ... من همیشه می‌گفتم که سیاسی نیستم، من مرد سیاسی نیستم. من دوست دارم با دنیا بجنگم. برای من فرقی نمی‌کند. مسابقه است، پنج دقیقه مسابقه است. بعد از پنج دقیقه همه با هم دوست‌ایم، همه با هم رفیق‌ایم، همه در کنار هم هستیم. خب این را کشور من قبول نمی‌کند و هنوز که هنوز است پیگیر سیاست‌های خود است.

از طرفی هم فدراسیون ما یک فدراسیون کاملاً سیاسی‌ست. یعنی به قول معروف همه نظامی‌اند. اصلاً صحبت ورزش و ورزشکار در آن مطرح نیست. بیشتر مسائل غیر ورزشی در آن مطرح است. من نتوانستم این مسائل را برای خودم توجیه کنم. من همیشه گفتم من ورزش کردم که سرم را بالا بگیرم، ورزش نکردم که سرم را بیاندازم پایین. این مهم‌ترین دلیلی بود که من توانستم خودم را قانع کنم که از کشورم جدا شوم.

اما مشکل ممنوعیت رویارویی با تیم‌ها و ورزشکاران اسرائیلی که گریبانگیر تمامی ورزشکاران ایرانی شده؛ از کشتی‌گیرها گرفته تا حتی شناگرها.

جالب‌ترین نکته در شناست که می‌گویند قرعه اسرائیل به ما خورده و ما مسابقه نمی‌کنیم. نمی‌دانم شناگر چرا دیگر نباید مسابقه دهد. آنجا هشت لاین وجود دارد. این این طرف آب است و آن آن طرف آب. خب دیگه این سیاست‌های غلط است و دست خود ورزشکارها هم نیست.

حالا شاید خیلی‌ها در تلویزیون در اخبار می‌شنوند که فلان ورزشکار با کشور اسرائیل مسابقه نداد. اصلا چنین چیزی نیست. ورزشکار از خدایش است که مسابقه دهد. این سیاست‌های غلط هستند که نمی‌گذارند. یعنی اگر ورزشکار مسابقه دهد، همانجا به قول معروف سرش را می‌بُرند.

وحید سرلک قهرمانی ایران و آسیا را نیز در کارنامه داردعکس: Archiv Vahid Sarlak

این سیاست‌های خود فدراسیون و سیاست‌های دولت است که نمی‌گذارد ما با کشور اسرائیل مسابقه دهیم. در صورتی که اصلاً به ما ربط ندارد. ما اگر مشکلی هم با اسرائیل داریم، سیاسی مشکل داریم. موضوع ورزشکاری چه ربطی به ورزش و ورزشکار دارد. من یک انسانم. مگر کشور ما فریاد نمی‌زند که ما همه آزاده‌ایم و ... . پس آنها هم انسانند و ما هم انسانیم؛ پنج دقیقه می‌خواهیم با هم مسابقه دهیم و بعدش هم همه چیز تمام می‌شود.

مسئله‌ی ممنوعیت مسابقه مقابل حریفان اسرائیلی یقیناً باعث مشکلات روحی‌ـ روانی فراوانی برای دیگر ورزشکاران نخبه‌ایرانی نیز شده است. به نظر شما دیگر ورزشکاران ایرانی با این دردسرها تا حالا چگونه دست و پنجه نرم کرده و چگونه کنار آمده‌اند؟

من یک مثال کوچک برای شما بزنم. شما الان اگر بخواهید ورزشکارهای ایرانی را با دنیا مقایسه کنید، خیلی پیشرفت کمی داشتند؛ یعنی پیشرفت نداشتند بلکه پسرفت داشتند. من همین کشور آلمان را حساب می‌کنم. از لحاظ امکانات ورزشی شاید از ما خیلی برتر باشد، ولی از لحاظ تعداد نفرات ورزشی‌و تعداد ورزشکارانی که در المپیک شرکت می‌کنند، ۱۰ برابر ورزش ایران است.

ورزشکارهای ایران چه دارند؟ بنده‌ی خداها هر مسابقه‌ای که می‌روند، یا به اسرائیل می‌خورند یا امکاناتش را ندارند و یا با هر مسئله‌ای باید بجنگند تا خودشان را به آن مدال برسانند و تا کسی هم مدالی می‌آورد، موفقیت او را در بوق و کرنا می‌کنند و او را در روزنامه‌ها و مطبوعات بزرگ می‌کنند، آخر سر او را هم سیاسی می‌کنند.

امثال رضازداده، امثال دبیر یا هادی ساعی؛ همه این‌ها قهرمانان ما بودند، ولی الان آدم‌های سیاسی شده‌اند. یعنی بردن‌شان توی سیاست. به خاطر همین تمام ورزشکارهای ما با سختی بالا می‌آیند.

یعنی خدا شاهد است که اکثر ورزشکارهای ما دوست دارند از کشور فرار کنند که اکثراً هم فرار کرده‌اند و خودشان را به کشورهای دیگر رسانده‌اند و در کشورهای دیگر دارند فعالیت می‌کنند. آنهایی هم که در ایران مانده‌اند مطمئن باشید اگر راهی برایشان باشد، حتماً این کار را می‌کنند و آنجا نمی‌مانند که بخواهند با مشکلات سیاسی در ورزش روبه‌رو شوند. در ایران از لحاظ ورزشی خیلی اذیت می‌شوند.

به خاطر همین من پیشرفتی در ورزش ایران در این مدت نمی‌بینم. شما المپیک [۲۰۱۲ لندن] را ببینید. المپیک قبلی را بگذاریم کنار این المپیک، ایران خیلی پسرفت کرده جای پیشرفت. در همین رشته‌ی خود من – جودو – در المپیک هفت وزن شرکت کرده بودند. جودو در این المپیک اما هنوز توانسته در یک وزن سهمیه بگیرد.

اتفاقاً سؤال بعدی من نیز در مورد چشم‌انداز ملی‌پوشان جودو ایران در المپیک ۲۰۱۲ لندن است. شما وضعیت تیم ملی جودو ایران را در مقطع فعلی بجز یک سهمیه‌ای که این تیم تا به حال کسب کرده، برای المپیک چه طور می‌بینید؟

من اینجا فقط می‌توانم یک جمله بگویم: متأسفم برای فدراسیون‌و برای ورزش ایران که بعد از گذشت چهار سال که علم پیشرفت کرده، همه چیز پیشرفت می‌کند، همه رو به رشد هستند، ورزش ما مخصوصاً جودو رو به پسرفت است. بعد از چهار سال از المپیک قبلی تا این المپیک.

همه کشورها سرمایه‌گذاری می‌کنند که در المپیک سهمیه که هیچ، بلکه مدال بگیرند. اما آرزوی بچه‌های ما شده سهمیه گرفتن. پس منِ نوعی وقتی حرفی می‌زنم، مطمئن باشید یک مطلبی، یک مسئله‌ای هست. این که یک چیزی انجام نمی‌شود که هفت سهمیه المپیک ما برمی‌گردد به یک سهمیه؛ آن هم از طریق سهمیه قاره.

واقعاً وقتی من این‌ها را می‌خوانم، وقتی این‌ها را می‌شنوم متأسف می‌شوم. ما ورزشکارهای خوبی در ایران داریم. مخصوصاً در ورزش‌های انفرادی ما واقعاً از جان و دل زحمت می‌کشیم. ورزشکاران به قول معروف با چوب می‌روند به جنگ اسلحه.

ولی خب متأسفانه سیاست‌هایی که بر فدراسیون حاکم است، سیاست‌هایی که رئیس فدراسیون می‌آورد و بعد از این همه مدت که این‌همه آدم گفتند آقا رئیس فدراسیون این است و رئیس فدراسیون آن است، بعد از ۷۶۷ روز ایشان را عوض کردند. یعنی ۷۶۷ روز آقای امینی سیاست‌های غلط خودش را اجراء کرد و به هیچ جا نرسید.

نیامدند بعد از یکماه، دو ماه یا سه ماه بگویند آقا شما مثلاً کارهایت به مقصد نرسید و شما را عوض کنیم و فردی را بگذاریم که توانایی این کار را دارد. بعد از ۷۶۷ روز شخص آقای امینی عوض شده که تقریباً سه-چهار ماه مانده تا المپیک. چه توقعی از یک ورزشکار دارید. ورزشکار نمی‌تواند معجزه کند.

پس یعنی این که انتظار شما از جودو ایران در المپیک لندن پایین است.

من مطمئنم که ورزش جودو در المپیک مدال نمی‌گیرد. حالا یک سهمیه از طریق قاره‌ای گرفتند، من خوشحال می‌شوم اگر بچه‌ها سهمیه یا مدال بگیرند. ولی من دارم اینجا می‌بینم که کشورهای مختلف هر روز تمرین می‌کنند و هر روز مسابقات مختلف برگزار می‌کنند. تنها کشوری که نمی‌بینم، متأسفانه ایران است.

ایران هیچ موقع در مسابقات و میادین مختلف نیست؛ مگر سالی یک سفر، آن هم اگر بتوانند مدال بیاورند یا سهمیه کسب کنند.

در ماه‌ها و سال‌های اخیر تعداد زیادی از ورزشکاران ملی‌پوش ایرانی در سفرهای برونمرزی از تیم ملی جدا و به کشورهای دیگر پناهنده شدند. آیا این مسئله به یکی از دلایل اصلی کاهش سفرهای بین‌المللی تیم‌های ورزشی ایران تبدیل شده است؟

اولاً ورزشکار وقتی می‌خواهد از ایران خارج شود، از او سند یا چک تضمینی می‌گیرند؛ فرقی نمی‌کند هر ورزشکاری می‌خواهد باشد. برای کشورهای اروپایی آن موقع ۲۰ میلیون تومان می‌گرفتند، ولی من شنیدم الان بیشتر شده یا سند خانه. به هر حال ضمانت می‌گیرند که ورزشکار برگردد.

اگر به ورزشکارش اطمینان دارند، اگر ورزشکار را قبول دارند، چرا از او ضمانت می‌گیرند و بعد می‌فرستند به یک کشوری؟ و اگر قبولش ندارند، پس اصلاً چرا او را می‌فرستند؟

پس خود این‌ها هم می‌دانند که ورزشکار در چه شرایط سختی تمرین می‌کند، در چه شرایط فشرده‌ای تمرین می‌کند. کسی جز خودشان و بهتر از خودشان این مطلب را نمی‌داند.

ولی خب باز خیلی از ورزشکارها هستند مثل خانم مینا علیزاده که از تیم ملی قایقرانی آمد اینجا ماند یا آقای مهدی خندان که با تیم کاراته آمد یا احسان رجبی که رفت آمریکا ماند و خیلی از ورزشکارهای دیگر. خیلی از ورزشکارانی که واقعاً همه قهرمانان جهان و آسیا بودند و واقعاً به همه چیز تن دادند که برای کشورشان مدال آورند. ولی یک زمانی به جایی رسیدند که واقعاً تحملش سخت است، ول کردند رفتند و مطمئن باشید [این موضوع] باز هم تکرار می‌شود.

تا زمانی که این سیاست‌های غلط باشد، این [موضوع] تکرار می‌شود. امثال کسانی مثل سامان طهماسبی که رفت و در حال حاضر در تیم ملی آذربایجان مسابقه می‌دهد و برای آنها مدال می‌آورد؛ امثال او مطمئن باشید که تکرار می‌شوند.

در پایان دوباره به وضعیت خودتان برگردیم آقای سرلک. وضعیت اقامت‌تان در آلمان به چه صورت است؟

چند وقت پیش رئیس فدراسیون ما مطلبی در یک روزنامه نوشته بود که وحید سرلک در یک نانوایی در یک زیر زمین در شهر مونیخ کار می‌کند. من وقتی این مطلب را خواندم، خنده‌ام گرفت. من اینجا مربی یکی از باشگاه‌های شهر خودم هستم و هنوز هم در لیگ مسابقه می‌دهم و به صورت حرفه‌ای تمرین می‌کنم؛ خدا را شکر!

اولاً من هنوز نانوا نشدم. مربی من فکر می‌کنم پانصد‌ـ ششصد سفر خارجی آمده و می‌داند در کشورهای اروپایی نانوایی وجود ندارد؛ او خیال می‌کند مثلاً ایران است و نان سنگک درست می‌کنند. دوماً اگر هم نانوا شده باشم، شغل شریفی‌ست؛ حداقل دزدی نکردم. آدم حتماً باید دزد باشد یا رئیس فدراسیون باشد که به او بگویند چه شغل خوبی داری؟

اقامت من اینجا کلاً مشکلی ندارد. یعنی من وضعیت اقامتی مثل یک شهروند معمولی دارم. اینجا زندگی می‌کنم. مربی یکی از باشگاه‌های تیم خودم هستم و پارسال در [مسابقات] بوندس‌لیگا شرکت کردم، امسال هم قرارداد دارم و چند وقت پیش یک قرارداد حتی در لیگ کشتی بستم، برای مربی‌گری. یعنی الان با بچه‌های کشتی‌گیر یکی از تیم‌های لیگ برتر آلمان تمرینات بدن‌سازی انجام دهم.

در چه تیمی فعالیت مربی‌گری دارید؟

مربی تیم کِرِفلد؛ قرارشده مربی بدن‌سازی تیم کشتی‌شان بشوم. تیم کرفلد در اوبرلیگا مسابقه می‌دهد.

و به‌عنوان ورزشکار حرفه‌ای جودو چه هدف‌هایی را در پیش دارید؟

من دوست دارم تا موقعی که می‌توانم، ورزش حرفه‌ای‌ام را ادامه دهم و مسابقه‌هایم را انجام دهم و جایی هم که نتوانستم خودم را به‌عنوان یک مربی خوب، به‌عنوان یک ایرانی همه جا نشان دهم. یعنی بزرگترین آرزوی من این است که همیشه در ورزش باشم و بمانم.

و مطمئنم آن چیزی که می‌خواهم را به دست می‌آورم. من همیشه می‌گویم در دنیا چیزی وجود ندارد که من نتوانم به دستش بیاورم. در این یکسال و خرده‌ای هم که اینجا هستم، توانسته‌ام خودم را حداقل به این دنیا نشان دهم، به آلمان نشان دهم، به مربیان آلمان، به مربیان تیم ملی نشان دهم و توانستم خودم را تا حدودی ثابت کنم. امیدوارم که بتوانم یک مربی خوب برای این کشور در رشته‌ی ورزشی خودم باشم.

آیا قصد دارید که با پیراهن تیم ملی جودو آلمان در مسابقات بین‌المللی شرکت کنید؟

صد در صد. گفتم، من خیلی خوشحال شدم اتفاقاً که چند وقت پیش توانستم روی سکو بایستم. پرچم آلمان که می‌رفت بالا، من خوشحال می‌شدم. ولی خیلی دوست داشتم که این پرچم پرچم کشور خودم می‌بود. ولی خب متأسفم.

روزی که رئیس فدراسیون به من زنگ زد، سرمربی تیم ملی به من زنگ زد و گفت تو دیگر به درد ما نمی‌خوری و ما تو را دیگر نمی‌خواهیم و خدا را شکر می‌کنم که به خودم ثابت کردم که هنوز من به درد بخور هستم.

من بزرگترین آرزویم این است که روزی با پرچم کشور آلمان مسابقه دهم و حداقل به آن کسانی که گفتند تو دیگر به درد ما نمی‌خوری و تو را دیگر نمی‌خواهیم، ثابت کنم که من هنوز همان وحید سرلک هستم.

این گفته‌ی شما من را به یاد صحبت‌های علی غردونی، قهرمان ایرانی‌تبار پرتاب دیسک معلولان جهان می‌ندازد که برای تیم ملی آلمان در مسابقات ظاهر می‌شود. او به دویچه‌وله فارسی گفت که هدفش افتخارآفرینی با پرچم آلمان برای ایران است.

خب من خیلی خوشحالم که این‌ها را می‌شنوم. ولی ما هم همین هستیم. اکثر ورزشکارهایی که از ایران خارج می‌شوند قلباً هنوز ایرانی‌اند. به قول دوستم که می‌گوید ما در قلب‌مان پرچم ایران را حک کرده‌ایم. ولی مجبوریم با پرچم کشورهای دیگر مسابقه دهیم و من واقعاً از این بابت خیلی متأسفم.

امیدوارم یک روزی بشود که باز بتوانیم پرچم کشورمان را برداریم و برویم در میادین مختلف مسابقه دهیم و به‌عنوان یک قهرمان پرچم‌مان را بالا ببریم.

مصاحبه‌گر: فرید اشرفیان
تحریریه: پارسا بیات

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر