بازگشت تحریمها؛ پس از این چه در انتظار ایران است؟
۱۴۰۴ مهر ۷, دوشنبه
در هفتههای اخیر، ایران پس از فعالشدن مجدد مکانیسم ماشه تحت توافق هستهای سال ۲۰۱۵ موسوم به برجام، در مرکز فشارهای بینالمللی تازهای قرار گرفته است.
با شکست تلاشهای چین و روسیه برای تعویق اجرای مکانیسم ماشه، تمامی تحریمها علیه ایران که پیش از این به حالت تعلیق درآمده بودند، اکنون به طور خودکار بازگشتند.
این تحریمها در کنار محدودیتهای مختلف، بار دیگر داراییهای ایران در خارج از کشور را مسدود، معاملات تسلیحاتی با این کشور را ممنوع و توسعه موشکهای بالستیک را با پیامدهایی مواجه میکنند.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
در چنین شرایطی و حتی با وجود جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل که آسیب جدی به تاسیسات هستهای به ویژه در فردو وارد کرد، جمهوری اسلامی همچنان به دنبال غنیسازی است. اما در مورد توانایی این کشور برای ادامه برنامه اتمی تردیدهایی وجود دارد.
بهروز بیات، کارشناس هستهای، به دویچه وله فارسی میگوید: «به نظر من ترامپ تا حد زیادی در مورد صدمه شدید به برنامه اتمی ایران درست میگوید و برنامه غنیسازی ایران تا مدتها تعطیل خواهد بود.»
او میافزاید: «اروپاییها هیچوقت نمیخواستند امکان استفاده از مکانیسم ماشه را از دست بدهند، اما امکان اینکه آن را به تعویق بیندازند وجود داشت.»
بهروز بیات میگوید اروپا اکنون جمهوری اسلامی را در وضعیت ضعف میبیند که باید حداکثر امتیاز را از آن بگیرد. به گفته او اما اروپاییها مدتها راغب نبودند مکانیسم ماشه را به کار بیندازند.
از سوی دیگر، ایران، چین و روسیه غرب را به رفتار غیراخلاقی در استفاده از مکانیسم ماشه متهم میکنند.
بهروز بیات در همین رابطه میگوید، میتوان این وضعیت را با این پرسشها از منظر اخلاقی نیز بررسی کرد که چرا طرفی که غیراخلاقی عمل کرده است، نباید با هیچ عواقبی روبرو شود، در حالی که طرفی که فقط خطاهای جزئی دارد، مجازات میشود؟
این کارشناس هستهای اضافه میکند: «اما صرف نظر از اینها باید توجه داشت که در برجام مکانیسم ماشه درست برای چنین منظوری طراحی شده است. زیرا که اگر این اختیار در دست غرب نمیبود برجام صورت نمیگرفت. به لحاظ قانونی و صوری حق طرف غربیهاست اما به جهت اخلاقی جهان متاسفانه در دست بیاخلاقان است.»
بازگشت تحریمها برای ایران به چه معناست؟
با بازگشت تحریمهای پیشین سازمان ملل، جمهوری اسلامی بار دیگر در بحبوحه تشدید تنشها و موقعیت سیاسی و اقتصادی متزلزلی قرار میگیرد. اگرچه این فشار بر مردم ایران نیز تأثیرات عمدهای میگذارد.
شاهین مدرس، تحلیلگر مطالعات امنیتی، در گفتوگو با دویچه وله فارسی میگوید: «این فقط دور دیگری از تحریمها نیست؛ این بازگشت یک تحریم کامل و فلجکننده است که ایران سالها با آن مواجه نبوده است.»
او میافزاید: «این یعنی مسدود شدن کانالهای بانکی، توقف صادرات نفت و حتی گرفتار شدن معاملات تجاری معمولی در شبکهای از محدودیتها. برای شهروندان عادی ایران، چنین شرایطی به معنای دشواری در زندگی روزمره است.»
به گفته شاهین مدرس، این شرایط همچنین به معنای سقوط پول ملی، گرانی شدید واردات، از بین رفتن مشاغل و بلعیده شدن هر چه بیشتر دستمزد باقی مانده توسط تورم افسار گسیخته است: «اقتصاددانان برای این وضعیت از اصطلاح شاخص فلاکت استفاده میکنند که ترکیبی از بیکاری و تورم است و در ایران این شاخص در حال حاضر بالا است. بازگشت تحریمها این شاخص را بسیار بالاتر هم خواهد برد.»
مدرس شرایط را اینگونه تشریح میکند: «وقتی دولتی دسترسی به دلار و مسیرهای تجاری را از دست میدهد، بار آن مستقیماً بر دوش مردم میافتد. آنان به ناگهان خود را در حال پرداخت هزینههای بیشتر برای نان، دارو، اجاره و سوخت میبینند، در حالی که چشمانداز کارشان نیز از بین میرود.»
بهروز بیات، کارشناس هستهای، نیز تأکید میکند که مردم از دو جبهه متحمل فشار این بحران خواهند شد: «اول اینکه بلافاصله درگیر میشوند. به ویژه طبقه متوسط که پشتوانه دموکراسی است و دوم رژیمهای یاغی مانند جمهوری اسلامی، ممکن است کوتاه نیایند و پایان ماجرا ممکن است جنگ باشد. در پایان احتمال دارد رژیم جمهوری اسلامی هم از بین برود اما بر روی خرابههای کشور که در آن سودی برای مردم ایران متصور نیست.»
بیشتر بخوانید: سایه سنگین "مکانیسم ماشه" بر اقتصاد رنجور ایران
آیا هنوز روزنه ای برای تغییر وجود دارد؟
مقامات اروپایی و مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده، همچنان تمایل خود را برای پیگیری دیپلماسی و مذاکره با ایران تکرار کردهاند؛ با این حال، با اظهارات اخیر علی خامنهای و مقامات ارشد جمهوری اسلامی، چشمانداز تغییر تیره و تار به نظر میرسد.
شاهین مدرس بر این باور است که حتی یک معجزه هم نمیتواند سرنوشتی را که در انتظار جمهوری اسلامی است تغییر دهد. او تصریح میکند که دلیل آن نه در خارج از کشور، بلکه در درون نخبگان حاکم خود ایران نهفته است.
این تحلیلگر سیاسی میگوید: «روحانیون در تهران میدانند که جهان به چیزی کمتر از برچیدن کامل برنامههای هستهای و موشکهای بالستیک رضایت نخواهد داد. اگر آنها داوطلبانه از این برنامهها دست بکشند، وفاداری تنها گروهی را که هنوز آنها را سرپا نگه داشته است، از دست خواهند داد. اقلیت ایدئولوژیک کوچک اما قدرتمندی که سرکوب را در داخل کشور اعمال میکند.»
مدرس معتقد است که سران جمهوری اسلامی راه جنگ را ترجیح میدهند: «آنها تصور میکنند که اگر قدرتهای غربی حمله کنند، این خارجیها خواهند بود که تأسیسات هستهای و پایگاههای موشکی را نابود میکنند، نه خودشان. به این ترتیب، رژیم میتواند ادعا کند که هرگز تسلیم نشده و با تجاوز خارجی به این وضعیت افتاده است.»
به گفته او، در این منطق پیچیده، حتی حکومت بر یک کشور ورشکسته و شکستخورده، تا زمانی که مردان قدرت در قدرت باقی بمانند، قابل قبول است و برای آنها، بقا بیش از رفاه، بیش از کرامت، حتی بیش از خود ملت اهمیت دارد.
آیا آمریکا به دنبال تغییر رژیم است؟
در همین حال، بحث بر سر انگیزه احتمالی سیاست ایالات متحده در قبال ایران ادامه دارد. در هفتههای اخیر، لفاظیهای تندی از سوی برخی مقامات آمریکایی منتشر شده است.
تام باراک، نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه، تا آنجا پیش رفت که رژیم ایران را "مار" نامید که سر آن باید قطع شود. عبارتی که گمانهزنیها را مبنی بر اینکه ایالات متحده ممکن است به سیاست تغییر رژیم روی آورده باشد، افزایش داده است.
شاهین مدرس، تحلیلگر مطالعات امنیتی، برخلاف بسیاری، میگوید سیاست خارجی ایالات متحده بر اساس یک اظهارنظر تغییر نمیکند. به گفته او برای اینکه تغییر رژیم به یک هدف واقعی تبدیل شود، باید به یک تصمیم جمعی تبدیل شود و این تصمیم نه تنها توسط افراد، بلکه کاخ سفید، کنگره و نهادهای امنیتی آمریکا پذیرفته و توسط متحدان خارجی نیز پشتیبانی شود.
شاهین مدرس در همین راستا میگوید: «تاریخ نشان میدهد که تغییر رژیم هرگز صرفاً لفاظی نیست. این امر به اراده سیاسی، منابع و ترسیم این چشمانداز که پس از آن چه خواهد شد، نیاز دارد.»
بیشتر بخوانید: "میگا"؛ آیا ترامپ سیاست تغییر رژیم ایران را در پیش گرفته است؟
او ادامه میدهد: «بدون اینها، آنچه میبینیم تنها فشار است، نه تغییر؛ تحریمها برای تضعیف رژیم، اقدامات پنهانی برای کند کردن برنامههای آن، انزوای دیپلماتیک برای کاهش دامنه نفوذ آن. این اقدامات ممکن است جمهوری اسلامی را به گوشهای سوق دهد، اما هنوز به دکترین رسمی ایالات متحده برای تغییر رژیم تبدیل نشدهاند.»
شاهین مدرس تاکید میکند: «این گام تنها زمانی برداشته میشود که رهبران آمریکایی در همه نهادها، به تغییر رژیم به عنوان یک هدف مشترک متعهد شوند و آماده باشند با پیامدهای آن کنار بیایند.»
آیا جنگ اجتنابناپذیر خواهد بود؟
با اجراییشدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها، ایران میتواند ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار گیرد، چنین امری این کشور را به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی معرفی میکند. این طبقهبندی میتواند احتمال اقدام نظامی را محتملتر کند.
بهروز بیات، کارشناس هستهای، میگوید: «قطعنامهها و قرارگرفتن ایران ذیل بند هفت هنوز جنگ را توجیه نمیکند. یعنی بند ۴۱ جنگ را توجیه نمیکند. معنای بند ۴۲ این است که باید از طریق جنگ مقابله کرد. منتهی دنیا بر اساس قوانین پیش نمیرود.»
او میافزاید: «به نظر من نکته مهم مکانیسم ماشه و تحریمها این خواهد بود که به کشورهایی مثل اسرائیل و شخص نتانیاهو فرصت میدهد تا راحتتر بتواند جنگ را توجیه کند. از این لحاظ خطرناک است.البته پیامدهای اقتصادی نیز وجود دارد، اما به نظر من خطرناکترین جنبه این است که جنگ را محتملتر میکند، هر چند که محتوای بند ۴۱ هنوز توجیه جنگ نیست.»
بسیاری از تحلیلگران بر این عقیدهاند که اکنون تنها یک معجزه میتواند مسیر فعلی را تغییر دهد و بدون شک آن معجزه باید از درون تهران رخ دهد. در حال حاضر، توپ کاملاً در زمین ایران است.