باید به قابلیتهای جدیدی در تنبکنوازی دست یافت! · گپی با کامران منتظری
۱۳۸۶ آبان ۱, سهشنبه
دویچه وله: آشنایی تو با تنبک به چه زمانی برمیگردد؟
کامران منتظری: من حدودا از هشتسالگی تنبک را شروع کردم. از اول هم با ساز تنبک شروع کردم. البته چندماهی هم در مرکز حفظ و اشاعه به کلاس تار رفتم. ولی خب چون شیفته تنبک و ریتم شده بودم، این ساز را ادامه دادم. الان هجده سالی میشود که تنبک میزنم.
دویچه وله: چرا تنبک؟ آیا اتفاق خاصی بود یا نوازندگی فردی را دیدی و یکهو گفتی این سازی است که من میخواهم؟
کامران منتظری: آره، اتفاقا همین مورد دوم است. ما دوستی داشتیم که آنموقع تنبکزدنش برای من جالب بود. یکروز خانهی ما بودند و ساز زدند. من ساز تنبک را دیدم، صدایش را شنیدم و ترجیح دادم که بروم سراغ تنبک و تنبک را ادامه بدهم. چون اصلا ریتم برایم کلا جذاب است. حرکت دارد. میدانی، ریتم اصلا من را ارضاء میکند. وقتی ریتم خوب میشنوم، لذت میبرم و دوست دارم که ساز خودم هم ریتمیک باشد.
دویچهوله: در حال حاضر موسیقی حرفهات هم هست، یا اینکه در کنار کار موسیقی کار دیگری هم میکنی؟
کامران منتظری: نه، من حرفهای کار میکنم و هیچ کار دیگری نمیکنم. در تهران، در چند آموزشگاه تدریس میکنم و در کنار آن هم به اجرای کنسرتها و کارهای ضبطی مشغولم.
دویچه وله: چندسالت بود که واقعا گفتی دوست دارم بهطور حرفهای نوازندگی تنبک دنبال کنم؟
کامران منتظری: من از همان موقعی که تنبکزدن را شروع کردم، تصمیم گرفتم که حرفهای باشم. یعنی هیچ هدف دیگری نداشتم. میخواستم یک نوازندهی خوب باشم، بتوانم کنسرت بدهم، مردم از شنیدن سازم لذت ببرند. در اینجا باید دوست دارم از استادم، نوید افقه، یاد و تشکر کنم. من هرچه دارم مدیون ایشان هستم، هرچی دارم. یعنی ایشان هنوز هم تاج سر من است و هنوز خیلی مانده به ایشان برسم. ایشان دهسال از من بزرگترند، ولی واقعا نابغهای هستند در تنبکنوازی. من همیشه دوست دارم به ایشان برسم، یعنی هدف و ایدهآلم در حال حاضر استاد نوید افقه است.
دویچه وله: اگر الان نوازندگی تنبک و تکنیکهای تنبک را مقایسه کنیم با، مثلا بگویم، سیسال پیش، چه چیزهای اضافه شده است؟
کامران منتظری: قطعا خیلی پیشرفت کرده. این یک زنجیرهی تکامل است و هرکسی میآید، سعی میکند چیزی به آن اضافه بکند. مخصوصا توی سازهای ایرانی همه نوازندههای ایرانی خودشان میدانند که تنبک حرکتش خیلی سریعتر بوده است از بقیه سازها. حالا هم کاری که استاد افقه کردند که خیلی ارزشمند است، آن است که ایشان ساختارشکنی کردند. تصور کنید: شما از یک کلمه مفاهیم خاصی در ذهنتان دارید که در یک دایره میگنجند. اگر کسی بیاید شعاع آن دایره را بیشتر بکند ... یعنی شما کلمهی تنبک را وقتی میشنوید، یکسری چیزهایی حتما توی ذهنتان میآید، شنیدههای قبلیتان و... اگر کسی بیاید آن دایرهی مفاهیم را بزرگتر بکند، ساختارشکنی کرده است. و استاد نوید افقه تحولی به وجود آورند. افکتهای خیلی جدیدی اضافه کردند، ریتمهای جدید. ما هم حالا سعی میکنیم که در این راه قدم برداریم.
دویچه وله: این ساختارشکنی فقط برای خود تنبک است، یا این ساختارشکنی به شکلی هست که تنبک بتواند بهتر در اختیار گروه و گروهنوازی قرار بگیرد؟
کامران منتظری: در خیلی جاها برای خود تنبک، در بسیاری جاها هم برای گروه. به هر حال تنبک هم میتواند یک ساز مستقل باشد، تکنوازی بکند، این تکنوازیها برای شنونده جذاب باشد و چیز نویی در آن پیدا بکند. و وقتی هم که در گروه هست، سعی کند قالبهای جدیدی را معرفی بکند که قبلا نبوده. چون تکرار زیادی هم، میدانی ... شاید خستهکننده بشود. پس آدم باید یک کاری بکند که مدام تغییر و تحول ایجاد بکند در کار خودش. بهرحال من سعی میکنم که توی هر گروهی که قرار میگیرم، تحرک کار را کمی بیشتر کنم، تحرک موسیقی آن گروه را کمی بیشتر بکنم.
دویچه وله: این افکتها چه اتفاقی به ذهنت میرسد، یا سعی میکنی از دور و بر خودت و صداهای طبیعی هم الهام بگیری؟
کامران منتظری: یک هنرمند بهطور کلی باید بتواند با طبیعت ارتباط برقرار بکند، و همچنین با فرهنگهای دیگر. این دو خیلی مهم است. با فرهنگهای دیگر به این معنی که من در خانهام موسیقی هندی خیلی گوش میدهم، موسیقی ترکی، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان یا ریتمهای آفریقا و... همه را سعی میکنم گوش بدهم. یعنی در کارم خیلی آدم دگمی نیستم. و اینکه در طبیعت هم بهرحال ما خیلی چیزها میشنویم که اگر بتوانیم الهام بگیریم و در کارمان استفاده بکنیم، صددرصد میتوانیم یکهو جهش بزرگی کنیم.
دویچه وله: از این گفتی که سعی در بزرگتر کردن شعاع دایره است. فکر میکنی این کار میتواند در کلام هم اتفاق بیفتد؟ مثلا شعر یا ترانهای را که راجع به مشکل اجتماعی امروز هست، با موسیقی سنتی پیوند بدهد؟ یا مثلا تصنیفی درباره بیکاری جوانها با موسیقی سنتی؟
کامران منتظری: ما باید این را در نظر بگیریم که موسیقی سنتی هدف خاص خودش را دنبال میکند. یعنی ما هیچوقت نمیتوانیم بیاییم شاعران بزرگی مثل حافظ و سعدی را از موسیقی سنتی بگیریم...
دویچه وله: نه اینکه بگیریم، بلکه در کنار آن!
کامران منتظری: اگر قرار است شعر نویی هم روی این موسیقی سنتی کار بشود، که قبلها هم این کار شده و بازهم خواهد شد که مشکلات اجتماعی را بگوید و ما بازهم ما پیش از این نمونههای زیادی ازش داریم، حتما لازم نیست با یک ترانهی خیلی جدید که کلماتی مثلا... چه میدانم، ماشین به کار برود یا مثلا ساندویچ... میدانی چه میخواهم بگویم! حتما لازم نیست اینجوری باشد. به هرحال موسیقی سنتی هویتی دارد، جدیتی دارد که این را ما نمیتوانیم ازش بگیریم. این ذات موسیقی سنتی است. ما نمیتوانیم.... مثلا یک خوانندهای دارد آواز میخواند، حالا هر کسی که هست، بیاید و کلمه ماشین را بگوید، بعد رویش تحریر بزند. اصلا این کار نشده. اگر بخواهد یک حرکت جدیدی اتفاق بیافتد، در تحریرها میتواند باشد، در نوع بیانش میتواند باشد.
دویچه وله: تو خودت تدریس هم میکنی. در حین تدریس هم مواردی پیش آمده که در ذهن خودت جرقهای زده شود و بگویی که اِ.. این هم میشود؟
کامروان منتظری: خیلی، خیلی. واقعا همینطور است. یعنی مواقعی بوده که مثلا دارم درس میدهم، یک موتیوی را حالا گرفتم از یک چیزی، از یک معلم دیگری و دارم میزنم و... خب یک لحظه است دیگر، و یکهو آدم وصل میشود. میدانی! وقتی وصل بشوی، تمام است واقعا. بعد سعی میکنم بسطش بدهم، یادم بماند و یا بنویسمش و بعدا در خانه رویش کار بکنم و ببینم چه چیز جدیدی میشود از آن درآورد. این مسئله زیاد اتفاق افتاده.
مصاحبهگر: شهرام احدی