بنگلادش؛ غرامتی اندک برای آسیبی بزرگ
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه
۱۷ روز پس از فروریختن یک کارگاه تولید پوشاک در داکا، پایتخت بنگلادش، اثری از حضور یک زن در میان آوار پیدا شده و امدادگران میکوشند او را بیرون بیاورند. در جریان فروریزی کارگاه یادشده بیش از هزار نفر کشته شدند.
امدادگران در روزهای اخیر تقریبا به جستجوی خود پایان داده بودند، ولی صبح جمعه، (۱۰ مه، ۲۰ اردیبهشت) کارگرانی که با لودر و سایر ماشینهای سنگین خود مشغول جا به جایی بتونهای آوار بودند، به وجود زنی زنده در میان آوار پی بردند. فرستندههای تلویزیونی بلافاصله تصاویری از کارگاه ویران شده را نمایش دادند که کار جمعآوری آوار در آن متوقف شده و اقدامات برای نجات زن به جریان افتاده است. ظاهرا زن که کمتر جراحتی برداشته در طبقه هم کف ساختمان حضور دارد. او توانسته حضور خود را با تکان دادن دست به اطلاع ماموران نجات برساند. بیرون آوردن وی به دلیل حجم انبوه آوار بتون با احتیاط انجام میشود تا وی مجروح نشود.
ساختمان چند طبقهای در نزدیک داکا که چندین کارگاه پوشاکسازی در آن به فعالیت مشغول بودند روز ۱۷ آوریل فروریخت. به گفته مقامهای مسئول تا روز جمعه ۱۰۳۴ جسد از میان آوار این ساختمان بیرون آورده شدهاند که اکثر آنها زن هستند.
ایجاد طبقات اضافی در ساختمان فروریخته بدون مجوز صورت گرفته بود. علاو ه بر آن ماشینهای سنگین پوشاکسازی و ژنراتورهای برق هم فشار مضاعفی را بر ستونها و دیوارهای ساختمان وارد میکردند. به هنگام فروریزی ساختمان ۳ هزار نفر در آن حضور داشتند.
تولید ارزان در بدترین شرایط
اتفاق یادشده بدترین سانحه از این دست در تاریخ بنگلادش به حساب میآید. ۱۲ نفر، از جمله صاحب ساختمان و مدیر شماری از کارگاههای پوشاکسازی مستقر در آن به اتهام مسئولیت در بروز این فاجعه دستگیر شدهاند. دولت پس از این حادثه تا کنون ۱۸ کارگاه پوشاکسازی را به دلیل عدم رعایت مقررات ایمنی تعطیل کرده است.
بنگلادش که بعد از چین دومین مرکز ارزان تولید پوشاک برای شرکتهای چند ملیتی در جهان به شمار میآید، در سالهای اخیر با بروز چنین حادثههایی روبرو بوده است. پس از فاجعه بزرگ اخیر این بحث بیش از پیش درگرفته است که مرز میان استثمار و پایمالسازی آشکار حقوق انسانها کجاست و آیا قربانیان و آسیبدیدگان از حقوق اولیه خویش برخوردار میشوند؟
فقر و تنگدستی به ویژه در میان زنان، محدودیت امکانات آموزشی و نبودن فرصت های شغلی آنان را به کار بردهوار در کارگاههای نساجی و تولید ارزان قیمت برای بازارهای مصرفی در غرب و سایر کشورهای ثروتمند جهان میکشد. این که شمار هر چه بیشتری از شرکتهای تولید لباسهای مد محصولات خود را در بنگلادش تولید میکنند، بیش از همه به ارزانی نیروی کار زنان در این کشور برمیگردد. هر کارگر این کارگاهها حداکثر ۳۰ یورو در ماه دریافت میکند. همین ارزانی نیروی کار سبب شده که حتی بسیاری از شرکتها تولید خود را از چین به بنگلادش منتقل کنند. صادرات پوشاک بنگلادش در سال گذشته ۱۵ میلیارد یورو بوده که دستکم یک میلیارد یورو آن به عنوان سود به جیب صاحبان شرکتهای تولید و توزیع پوشاک در غرب یا در خود بنگلادش رفته است.
سود حداکثری، مسئولیت حداقلی
ولی این شرکتها در اقدامات امداگرایانه و نجات جان قربانیان و آسیبدیدگان در میان آوارها کمترین سهم را داشتهاند. تنها همبستگی خود خانوادههای کارگران و سایر شهروندان و پزشکان و دانشجویان بنگلادشی بود که محور اصلی اقدامات امدادگرانه شد. حتی در تامین هزینه درمان آسیبدیدگان نیز دولت مسئولیت اصلی را به عهده گرفته است، ظاهرا با این هدف که تولیدکنندگان هزینهای را متقبل نشوند و به وسوسه خروج سرمایههای خود از بنگلادش نیفتند.
از طرفی سطح بسیار پایین دستمزد در بنگلادش سبب شده که به زنی که امروز نجات یافت و به خانواده ۱۰۳۴ قربانی و شمار زیادی از آسیبدیدگان اینک بیش از یک غرامت اندک قول داده نشود. هزار یورویی که به هر کدام از اینها تعلق میگیرد در ظاهر معادل دو سال و نیم حقوقشان است، ولی کوچکترین نسبتی با شان و رنج دریافتکننده به عنوان یک انسان ندارد. این که آیا خود شرکتهای تولید و توزیع پوشاک هم سهمی از همین غرامت اندک را به عهده میگیرند، همچنان جای تردید است. این در حالی است که اتحادیههای کارگری بنگلادش با استناد به قانون ۲۰ تا سی برابر مبلغ یادشده را مطالبه میکنند.