بهترینها و بدترینهای سال ۱۳۸۷
۱۳۸۷ اسفند ۲۹, پنجشنبهشاید پاسخ به این پرسش که بهترین و بدترین اتفاق در زندگی خصوصی شما در سال گذشته چه بود، چندان سخت نباشد اما وقتی پای سیاست، جامعه، فرهنگ و دین و قومیت به میان میآید، پاسخ این پرسش دیگر چندان هم آسان نیست.
به سراغ چند نفر از فعالان جامعه مدنی ایران رفتیم و آنان را در مقابل این پرسش قرار دادیم. برای بسیاری از آنان انتخاب بدترین از میان سیل بدترینها کاری دشوار بود و برخی را نیز گمان بر این بود که اصولا خوبی وجود نداشته که خوبترینش را برگزینند.
عیسی سحرخیز روزنامهگار و فعال سیاسی جزو آن گروهی است که بدترین حادثه سیاسی را بی هیچ تردیدی و فکری اعلام میکند: «من فکر میکنم بهترین و بدترین حوادث امسال به انتخابات برمیگردد. بدترین حادثه، انصراف آقای خاتمی از نامزدی انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بود که بسیاری از امیدها و آرزوها را به ویژه در نسل جوان و در آستانهی سال نو و انتخابات ناامید کرد و همه را به یک حالت رخوت کشاند».
اما سحرخیز در مقابل داوری برای بهترینهای سال ۸۷ به تامل میافتد و پس از اندکی اما و اگر این بهترین را هم به خاتمی و به نوعی به انتخابات آینده ریاست جمهوری منسوب میکند: «خود آمدن آقای خاتمی خوبی داشت ولی در انتها خراب شد و اگر دوباره برگردم به موضوع انتخابات و مسئلهی سیاست، شاید خوبیاش این باشد که جریان اقتدارگرا به گونهای خودش متوجه شده است که احمدینژاد یک خطای بزرگ بود و دارد کنارش میگذارد و این که در جامعه ما شاهد این مسئله هستیم که اگر فردی میآید و نمیتواند کار مثبتی انجام بدهد، بدون تنش، بدون دردسر امکان حذفش هست و با تمام نقض و نبود دموکراسی کامل و انتخابات آزاد و عادلانه که در ایران داریم، شاهد این مسئله هستیم که هنوز روند حذف و جابجایی قدرت حداقل در بخشی از جامعه به صورت مسالمتآمیز و به صورت اصلاحطلبانه وجود دارد».
بهاره هدایت دبیر کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت، بهترین حادثه را بیهیچ تردیدی آزادی دو دانشجوی دانشگاه امیرکبیر میداند که تابستان امسال بعد از ۱۵ ماه حبس آزاد شدند. اما وی در مورد بدترینها به تردید میافتد و میگوید: «در مورد اتفاقهای ناخوشایند آنقدر زیاد و متعدد است که شاید نشود یک مورد مشخص را اسم برد. مثلا درارتباط با همان اتفاق مطلوبی که گفتم آزادی دانشجویان امیرکبیر، الان دو نفر از آن دانشجویان متاسفانه هنوز در زندان هستند و شب عید هم نتوانستند با خانوادههاشان تماس بگیرند یا ملاقاتی داشته باشند. بعلاوهی چندین دانشجوی دیگری که الان هنوز بازداشت هستند و تماس و ملاقاتی هم متاسفانه به آنها داده نشده است. از موارد متعدد دیگر هم اگر بخواهم اسم ببرم، فشارهایی بوده که به تشکلهای دانشجویی در طی این یکسال وارد شده و جو اختناق و سرکوبی که متاسفانه هر روز دارد بیشتر میشود و فضای جامعه را بستهتر میکند».
هدایت معتقد است اتفاقات ناگوار سال ۸۷ برای جنبش دانشجویی آنقدر متعدد بوده که نمیتوان به خوب بودن سال ۸۸ دل بست: «چشمانداز خیلی تیره و تاری در مورد سال ۸۸ پیش چشم فعالین است و تنها میشود آرزو کرد یا دعا کرد که بتوانیم سال پرمخاطرهیی را که در پیش رو داریم با کمترین هزینه پشت سر بگذاریم و سال آینده برای ایران، مملکت عزیزمان سال خوشایندی باشد».
خسرو کردپور فعال کرد حقوق بشر نیز از جمله کسانی است که در یادآوری بدترین خاطره سال ۸۷ برای اقلیت کرد، تردیدی به خود راه نمیدهد: «بدترین اتفاق به نظر من صدور احکام سنگین و بخصوص احکام اعدام برای فعالان و شهروندان کرد بود. به نظر من این احکام سنگین باعث شد که مردم و خانوادهها از این بابت خیلی متاثر باشند».
اما این اطمینان در مورد بهترین رویداد سال، دیگر در صدای کردپور شنیده نمیشود: « من گمان نمیکنم که سال گذشته اتفاق خاصی که انسان بتواند به عنوان اتفاق خوب از آن یاد کند، وجود داشته باشد و بخصوص در حوزهی حقوق بشر، کارنامهی آنچنانی وجود ندارد که بشود از آن به صورت اتفاقات خوب یاد کرد».
آسیه امینی فعال زنان اما از جمله کنشگرانی است که اتفاقات خوب و بد حوزه زنان را به راحتی از هم تفکیک میکند هرچند به گفتهی خودش با پسوند ’’ترین‘‘ مشکل دارد و معتقد است سیر حوادث را باید با هم دید و نمیتوان از میان مجموع آنها یکی را به عنوان بهترین یا بدترین انتخاب کرد. امینی در مورد رویدادهای امیدبخش جنبش زنان در سال ۸۷ چنین میگوید: «میتوانم در مورد اتفاقهای خوبی که رخ داده، به دستاوردهایی که فعالان زن در حوزهی حقوق زنان داشتند، مثل برابری دیه و ارث که درواقع یکی از حقوق نابرابر جنسیتی ما در قانون بوده اشاره بکنم. همچنین بعضی از تجربههای خوبی که فعالان زن در حوزهی همکاری با همدیگر با وجود تفاوتهایی که در نظرها و نگاهها وجود دارد، داشتند. در واقع این تجربهی خوب را اینها در ائتلاف مخالفت با لایحه حمایت از خانواده نشان دادند و فارغ از دستاوردهایی که این ائتلاف داشت، خود این هماهنگ شدن و همکاری و تمایل به یک کار مشترک انجام دادن، به نظر من یک اتفاق خیلی مهم و خوشایند بود».
امینی وجود قوانین نابرابر، علیرغم تلاش زنان را اتفاق ناگوار این سال میداند و میگوید: «در مورد اتفاقهای بد، مهمتر از هر چیزی باید بگویم که با وجود همهی تلاشهایی که دارد میشود، ماهمچنان قانون نابرابر را داریم و همچنان آموزش ما، رسانههای ما، صدا و سیمای ما و بسیاری از پدیدههایی که روی روابط اجتماعی تاثیر میگذارند مثل نهادهای آموزشی، مثل نهادهای فرهنگساز همچنان بر روشهای سابق خودشان پافشاری میکنند و به نوعی این نابرابریها را تثبیت، تحکیم و بازتولید میکنند».
به سراغ حوزه وکالت میرویم. محمد مصطفایی وکیلی که در دفاع از کودکان محکوم به اعدام شهره است، بهترین و بدترین اتفاقات و لحظات سال ۸۷ را مربوط به اعدام کودکان دانسته و میگوید: «اگر بهترین لحظات من را بخواهید بدانید، هر زمانی که رییس قوه قضاییه دستور توقف اعدام اطفال را صادر میکرد و از چوبهی دار نجات پیدا میکردند، آن لحظه و شنیدن آن خبر بهترین لحظهی سال من بود و بدترین لحظهی حوزهی کاری من هم اعدام دو نفر به نامهای بهنام زارع و محمدرضا حجازی بود که متاسفانه در سال ۸۷ بدون وجاهت قانونی توسط دستگاه قضایی کشورمان اعدام شدند».
برای سندیکالیستها نیز همچون دیگر فعالان جامعه مدنی، سال ۸۷ سالی پر حادثه بود. سعید ترابیان عضو هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبسرانی تهران فشار بیشتر بر فعالان کارگری و دستگیری چند تن از آنان را بدترین واقعه سال ۸۷ میداند: «بعنوان بدترین خاطره و بدترین واقعهای که سال ۸۷ ما با آن روبهرو بودیم، دستگیری فعالین واعضای هیات مدیرهی سندیکای شرکت واحد و دیگر فعالین کارگری و بخصوص در اسفندماه دستگیری اعضای هیات مدیرهی سندیکای کارگری نیشکر هفت تپه و آقای علی نجاتی رییس هیات مدیرهی این سندیکا بود که متاسفانه با وجود این که به سال نو هم نزدیک میشویم، هنوز ایشان در زندان بسر میبرند».
اما این حوزه نیز همچون دیگر حوزهها از ’’بهترینها‘‘ خالی نیست: «در واقع میتوانم بگویم در سال ۱۳۸۷ به نظر خود من بهترین واقعه، ایجاد و احیای سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه بود که اتفاق خیلی خوب و خوشایندی بود چون به هر ترتیب سندیکای کارگران شرکت واحد، یک همرزم در کنار خودش دید».
علی اکبر باغانی دبیرکل کانون صنفی معلمان بدترین رویداد سال ۸۷ را دستگیری برخی از معلمان در جریان اعتراضات صنفی و اخراج آقای شفیعیان یک معلم دیگر و تغییر مکان تدریس تعدادی از معلمان میداند که وی از آن به عنوان ’’تبعید‘‘ یاد میکند. بهترین واقعه این سال را نیز باغانی چنین بیان میکند: «بهترین اتفاق، آمدن آقای رییس جمهور به صدا و سیما و اعلام اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری بود که البته قول داد که از اول فروردین آن را عملی کنند و ما منتظریم. اگر عمل کردند که خب بقیهی گفتوگوهایمان را با آنها ادامه میدهیم. اگر عمل نکردند، بعد ما در هفتهی معلم سال ۸۸ تصمیم خواهیم گرفت».
سال ۱۳۸۷ با بهترینها و بدترینهایش ساعاتی دیگر جای خود را به سالی میدهد که طالعبینان، آن را سال گاو خواندهاند و قدیمیترها آن را سال برکت و فراوانی. اول فروردین سال ۱۳۸۸ نیز با اولین روز هفته یعنی شنبه یکی شده که این همزمانی را نیز به مصداق «سالها بگذرد و شنبه به نوروز افتد» نشانی از بهروزی زمانه دانستهاند. شاید حق با قدیمیترها باشد و سال ۸۸ سالی دیگرگونه، ایدون باد.