به مناسبت صدمين سالگرد تولد هانا آرنت
۱۳۸۵ مهر ۲۲, شنبههانا آرنت در سال ۱۹۰۶ در ليندن واقع در نزديكى هانوفر و در يك خانوادهى مرفه يهودى چشم به جهان گشود. والدين وى اگر چه ليبرال و غيرمذهبى بودند، اما هانا را با اين روحيه تربيت كردند كه در مقابل يهودىستيزى ساكت ننشيند. هانا آرنت پس از پايان دورهى متوسطه، در ۱۸ سالگى در دانشگاه ماربورگ به تحصيل فلسفه، يزدانشناسى و زبان يونانى پرداخت.
هانس يوناس فيلسوف آلمانى بعدها در تجديد خاطره با آرنت، از دانشجوى جوان فوقالعاده و بىنظيرى سخن گفته بود كه در دانشگاه ماربورگ با جستارهاى بحث برانگيز خود، در ميان دانشجويان چپ به دليل موضع انتقادى خود نسبت به ماركسيسم و علاقه به دولتشهرهاى يونانى به عنوان «محافظهكار» و در ميان محافل محافظهكار به دليل علاقهى خود به شوراهاى پس از انقلاب به عنوان «چپ» شناخته مىشد.
در همين ايام بود كه هانا آرنت به مارتين هايدگر استاد فلسفهى خود دل بست. اما متاهل بودن هايدگر، چشمانداز رسيدن به او را براى هانا آرنت تيره مىساخت. همين امر انگيزهى ترك ماربورگ شد و هانا آرنت در سال ۱۹۲۶ براى آمادهسازى رسالهى دكتراى خود به هايدلبرگ و نزد ديگر فيلسوف مشهور آلمانى كارل ياسپرس رفت.
آرنت بعدها در ستايش از كارل ياسپرس همواره تاكيد مىكرد كه استادش او را از انسانگريزى و جهانگريزى نجات داد، او را با ايدهى آزادى انسان آشنا ساخت و ضرورت همزيستى ميان انسانها را به او تفهيم نمود.
آرنت بعدها رسالهى استادى خود را به موضوع «مفهوم عشق نزد آگوستين» اختصاص داد. اما كار در محيط آكادميك رضايت خاطر وى را فراهم نمىساخت. به همين دليل از كرسى استادى در دانشگاه چشمپوشى كرد و آزادانه به كار و نوشتن پرداخت.
در سال ۱۹۲۹ با نخستين همسر خود «گونتر اشترن» روانهى برلين شد و كار نگارش نخستين كتاب خود را كه زندگينامهى «راحل فارنهاگن» است در آنجا آغاز نمود. تجربيات تلخى كه هانا آرنت در اين سالها با رژيم نازى در آلمان داشت، در لابلاى صفحات اين كتاب بازتاب يافته است و از خلال سطرهاى آن مىتوان به اعتقاد راسخ وى به حفظ هويت خويشتن و حق دگرانديشى پىبرد.
هانا آرنت سرخورده از دگرگونىهاى هراسآورى كه در آلمان در شرف تكوين بود، در اوت ۱۹۳۳ ميهن خود را ترك كرد و رهسپار پاريس شد. او برآمد هيولاى فاشيسم را از جمله در قصور روشنفكران آلمان مىديد و آنان را در اين جريان بىتقصير نمىدانست.
آرنت متاثر از حوادث سياسى اين ايام و نيز تحت تاثير همسر دوم خود «هاينريش بلوشر» كه سوسياليستى معتقد بود، تدريجا به يك انديشمند و نويسندهى آگاه سياسى تبديل شد. در سال ۱۹۴۱ به همراه همسر دومش از پاريس به آمريكا مهاجرت كرد.
در آمريكا نخست براى بخشهاى مديريت سازمانهاى مهاجر يهودى فعاليت مىكرد و از نويسندگان روزنامهى «سازندگى» مهمترين ارگان يهوديان مهاجر بود. اما با رشد گرايشهاى صهيونيستى در اين سازمانها، آرنت كه همواره از ملىگرايى پرخاشگر بيزار بود، در سال ۱۹۴۴ به همكارى خود با آن نشريه پايان داد.
در سال ۱۹۵۱ يكى از مهمترين آثار او تحت عنوان «عنصرها و خاستگاههاى حاكميت تامگرا» به انگليسى منتشر شد. آلمانى همين اثر در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسيد. آرنت در اين اثر با رژيمهاى تامگراى ناسيونال سوسياليستى و استالينيستى از نظر سياسى تسويهحساب كرده است. اين اثر بازتاب گستردهاى در ميان متفكران و محافل سياسى جهان داشت و آوازهى هانا آرنت را به عنوان انديشمند سياسى تثبيت كرد.
از هانا آرنت گزارشهاى فوقالعادهاى نيز تحت عنوان «ابتذال شرور» در رابطه با محاكمهى آدولف آيشمن يكى از سازماندهندگان اصلى هولوكاوست باقى مانده است. آيشمن در سال ۱۹۶۰ در اورشليم در مقابل دادگاه قرار گرفت و محكوم به اعدام شد.
شناخته شدهترين اثر فلسفى ـ سياسى هانا آرنت «قدرت و قهر» نام دارد كه وى در آن با دقتى موشكافانه به بررسى نقش قدرت و قهر در زندگى اجتماعى پرداخته و نشان داده است كه آنها مفاهيمى كاملا متفاوت و حتا متضادند. از ديگر آثار هانا آرنت مىتوان به «حقيقت و دروغ در سياست» و نيز «دربارهى انقلاب» اشاره كرد.
هانا آرنت در ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نيويورك چشم از جهان فروبست.
بهرام محيى