بیان "زنانه" احساسات در ترانههای زیبا شیرازی
۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبهدویچهوله: خانم شیرازی، موضوع زن در ترانههای شما نقش زیادی را ایفا میکند. از ترانههای شما به عنوان "کارهای سنتشکن"، "کارهای فمینیستی"، "مردستیز" یا ترانههایی با"جنس کار زنانه" و… اسم برده میشود. شما خودتان آنها را چگونه میبینید؟
زیبا شیرازی: طبیعتاً کار چون کار من است، کار زن است و کاری است که به من خیلی نزدیک است. من همیشه میگویم، من آنچه را میخوانم، که هستم.
شما از لغت "مردستیز" صحبت کردید، من شخصاً کارهایام را بههیچوجه مردستیز نمیبینم. من کارهایام را برابر با مرد میبینم، چون خودم را برابر با مرد میبینم. عادت بر این بوده که زنها از این بخوانند که "چقدر من تو را دوست دارم، تحت هر شرایطی برگرد، من دارم میمیرم و…" شاید برخورد من با مسئلهی عشق در ترانههایام متفاوت باشد. من عشق را با التماس نمیخواهم، من عشق را تحت هر شرایطی نمیپذیرم، من عشق را هم با قدرت میخواهم و عشق را هم با احترام توأم میدانم. بهخاطر همین، خودم به عنوان مردستیز اصلاً به کارهایام نگاه نمیکنم.
من از خواستهای زنانه صحبت میکنم، ولی این خواستهها را شاید کمی صریح میگویم. شاید این بیپرواییاش است که بهنظر مردستیز میآید. چون در فرهنگ ما همیشه زن هرچه ساکتتر و هرچه کم حرفتر بوده، زن "بهتری" برای جامعه بوده است.
آیا مسئله فقط احساس زنانه است که در ترانههای شما مطرح میشود یا اینکه خواستهای زنان هم به نوعی در کار شما جا دارد؟
من فکر میکنم آن روزی که ما نتوانیم از احساساتمان به راحتی و با جرأت صحبت کنیم، راجع به هیچ چیزمان نمیتوانیم صحبت کنیم. من اگر نتوانم به مردم بگویم که حتی چطور با من عشقبازی کن، نمیتوانم به او بگویم که ۱۲ شب نمیتوانی خانه بیایی؛ یعنی اینقدر این دو موضوع بههم نزدیک است. وقتی شما آزادی بیان دارید، از خودتان این آزادی را شروع میکنید.
تنها شعر من که از یک حق برابری خارج از مرحلهی خود صحبت میکند، شعر "زن" است که: «روبهک من شیرزنم، خاموش تا من روشنام». این شعر تا حدی به مسئلهی اجتماعی نگاه میکند. ولی باور من این است که همه چیز از شخص شروع میشود، همه چیز باید از "من" شروع شود تا به "ما" برسد.
آیا اشعار ترانهها را خودتان میسرایید؟
بله؛ من فکر میکنم ویژگی کار من و اینکه این کار را زنانه کرده، همین است. بهخاطر اینکه من کارهایام را خودم ساختهام و خودم خواندهام. البته بگذریم که زیاد هم به آسانی این اتفاق نیفتاد، در جامعهی مردسالار هنری ما در لوسآنجلس و شاید در تمام سطح اروپا و آمریکا. من مخالف خواندن اشعاری هستم که مقام زن در آن پایین آمده است؛ حال چه از نظر عاشقانه و چه از نظر اجتماعی.
از بیپروایی در ترانههایتان گفتید. آیا منظورتان بیان احساسات زنانهایست که به نوعی دیگر در اشعار فروغ توصیف میشود؟
بههرحال فروغ برای خیلی از ما پیشکسوتی بوده است. فروغ و سیمین بهبهانی پیشکسوت بودند. کار من کاری است که روی صحنه اجرا میشود. روی صحنه هم کار من همیشه با یک گفتوگو در ارتباط است. یعنی من اول راجع به شعر صحبت میکنم که این شعر تحت چه شرایطی گفته شده و بعد موزیک را میخوانم. مثلاً فرض کنید من در شعر "اوج" طلب یک هماغوشی عاشقانه را میکنم. روی صحنه راجع به آن صحبت میکنم و بعد آن را میخوانم. به این شکل، این مسئله عریانتر با شنونده در میان گذاشته میشود.
شما در برخی از اجراها گیتار میزنید. چه کسان دیگری با شما در گروه موسیقی همکاری میکنند؟
بله؛ با یک گروه موسیقی جاز سفر میکنم؛ پیانیستی به نام دکتر خوزه میگلیا مال که سالهاست با هم همکاری میکنیم. یک نوازندهی جاز و یک نوازندهی باس هم هستند و در آلمان یک نوازندهی ساکسیفون و فلوت نیز با ما همراهی میکنند. من گیتار را فقط در یک قسمت از برنامه استفاده میکنم که خودم تنها و بدون ارکستر برنامه اجرا میکنم.
تا بهحال شش آلبوم منتشر کردهاید. این آلبومها آیا همه به زبان فارسی بودهاند؟
بله، همه به زبان فارسی هستند. چون من شعر را به زبان فارسی میگویم. البته بعد از جنبش سبز، یک شعر به زبان انگلیسی گفتم که آن را در برنامهی آخن اجرا خواهم کرد و هدیهای است به انسانیت. در آن شعر به مسئلهی جنینکشی در چین، مسئله بوسنی و قتلهای گروهیای که انجام شده و مشکلاتی که در مناطق مختلف جهان هست، اشارههای کوچکی کردهام و بعد برمیگردم به ایران و به مسائل ایران اشارهای میکنم.
کار موسیقی را کلاً از کی شروع کردید؟ در خارج از کشور؟
در ایران، بعد از انقلاب، من در یک سفر اسکی پایام شکست و مدتها بستری بودم. این است که فکر کردم چه خوب است که من یک آلت موسیقی یاد بگیرم و گیتار را بهدست گرفتم. شعر را هم از نوجوانی میگفتم. همیشه از کسانی بودم که در سرکلاس انشاءام را بلند برای همه میخواندم و مینوشتم. این است که کمکم شروع کردم روی همین کارهای خودم موزیک گذاشتن و خواندن و زمزمه کردن آنها.
چون این کار را در ایران بعد از انقلاب شروع کرده بودم، در جمعهای خانوادگی میخواندم، ولی اینکه به صورت جدیتر این کار را شروع کرده باشم، در شهر هنرپرور لوسآنجلس بود. در اینجا بود که فکر کردم یک آلبوم درست کنم و اولین آلبوم را نزدیک به ۱۸ سال پیش منتشر کردم.
کدام آلبوم بود؟
"قصههای عاشقانه" را منتشر کردم که آن موقعها به صورت نوار کاست بود. اصلاً هنوز سیدی نبود. تحت شرایط مالی بسیار بدی این کار را کردم. رفتم توی استودیو آهنگها را ضبط کردم و دربهدر، خانهبه خانه کارهایام را پخش کردم. بهخاطر اینکه موقعیت در آن زمان، بهخصوص برای زنی که تنها چنین کاری بکند، بدون اینکه پشتوانهی مالی داشته باشد و بدون اینکه مردی بالای سرش باشد، مناسب نبود. من همیشه میگویم که من کارهایام را در بهدر و خانه بهخانه پخش کردم و از همه خواستم کپی نکنند و اگر کار را دوست دارند، حمایت کنند.
بعد از "سیب سرخ"، "زنانه"، "کنسرت ۲۰۰۵"، "هفت ستاره"، "آرزوهای گمشده" و "هوای تازه"، حال چه کاری را در دست دارید؟
من دو هفتهی پیش در لوسآنجلس، در محل خیلی کوچکی، یک کنسرت ۱۰۰ نفره گذاشتم و یک ضبط زنده از کارهای آخرم را در آنجا انجام دادم. بهخاطر اینکه مخارج آلبوم برای من بسیار زیاد بود. چون من از موزیک زنده استفاده میکنم. اگر در آلبوم من ساکسیفون نواخته میشود، آن ساکسیفون، ساکسیفون واقعی است. به خاطر همین مخارج آلبومام خیلی بالا بود و چون در عروسیها و میهمانیها هم نمیخوانم، درآمدام آنچنان نبود.
این است که یک کنسرت ۱۰۰ نفره در لوسآنجلس گذاشتم، قیمت ورودی را هم کمی بالاتر از حد معمول گذاشتم و ۱۰۰ نفر از علاقهمندان کارم را دعوت کردم که برای ساختن آلبوم بعد با من همراه باشند. این ضبط زنده را انجام دادم و میروم که کارهای استودیویی آن را برای ماه مه تمام کنم و امیدوارم اوایل ماه ژوئن آلبوم جدید را به بازار عرضه کنم.
این آلبوم جدید چیست و با چه نامی منتشر میشود؟
"مرد من". آسم آخرین کاری که کردهام "مرد من" است. در این آهنگ مشخصات مرد مورد علاقهام را میگویم و آهنگی است که با طنز خاصی در رابطه است.
وقتی شما عریان و باز در مورد خواستهای یک زن، در مورد احساسات او صحبت میکنید، برخورد مردها با ترانههای شما چگونه است؟ منظورم احساساتی که در بسیاری از ترانهها مطلقاً مطرح نمیشوند. برخی از خوانندگان زن حتی نوع اشعاری که میخوانند، اشعار مردانه است. گاهی این احساسات را از جانب یک مرد میخوانند و این به نوعی بیان غیرمستقیم احساس خودشان است.
عدهای هستند که کار را گوش نمیکنند. یک ترانهی "زن" را از من شنیدهاند و یک برچسب "فمینیستی" به آن میزنند. میگویم برچسب، بهخاطر اینکه متأسفانه "فمینیست" نه فقط در جامعهی ایرانی، بلکه در جامعهی غیرایرانی هم به عنوان یک ضدمرد همیشه شناخته شده است. از اینجا من میفهمم که واقعاً کار را گوش نکردهاند و سرسری به همه چیز توجه کردهاند.
از این دسته که بگذریم و به دستهای برسیم که موزیک را با تفکر گوش میدهند، به اشعار فکر میکنند و فقط به صرف اینکه کار را یک زن خوانده است، به آن توجه نمیکنند، آنها طرفدار کار من هستند.
من مردی را که همراه من نیست، چون این سبک موسیقی را دوست ندارد، میتوانم قبول کنم. خیلی هم طبیعی است، آدم ممکن است یک سبک موسیقی را دوست داشته باشد و سبک دیگری را دوست نداشته باشد. ولی به عنوان اینکه "زیبا شیرازی، آن فمینیست که ضد مرد است" را اصلاً قبول نمیکنم. او را به عنوان مردی نگاه میکنم که دقت نمیکند. ترانههای من زنانه است، چون از احساسات زنانه صحبت میکند. حال شما میتوانید هر اسمی که میخواهید روی این ترانهها بگذارید.
خانم شیرازی، در کدامیک از ترانه بوده که به دل خودتان، بیشتر از بقیه نشسته است؟
یک ترانه دارم:
با تو دوباره من شدم،
عاشق جان و تن شدم.
با تو گل از گلام شکفت،
با تو دوباره زن شدم.
خودم فکر میکنم این یکی از زیباترین کارهای من است. کار "زن" امضای هنری من است، آن را خیلی دوست دارم. ترانهی "اوج" باز یکی از عاشقانهترین کارهای من است.
برای شنیدن فایل صوتی گفتوگو با زیبا شیرازی و نمونههایی از ترانههای او بر لینک پایین صفحه کلیک کنید!
شیرین جزایری
تحریریه: کیواندخت قهاری