بیست و دومین سالگرد کشتهشدگان سال شصت و هفت در آلمان
۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبهبیست و دومین سالگرد کشتهشدگان سال شصت و هفت به میزبانی کانون رهآورد در شهر آخن برگزار شد. دکتر لادن برومند مدیر بنیاد برومند و جهانگیر اسماعیلپور نویسنده کتاب «عادلآباد، رنج ماندگار» سخنرانان برنامه امسال بودند. دکتر لادن برومند در سخنان خود، درباره طرح دادخواهی برای کشتهشدگان سال شصت و هفت صحبت کرد. او در سخنان خود به گزارش قاضی جفری رابرتسون یکی از کارشناسان مشهور حقوق بینالملل در زمینه جنایت علیه بشریت اشاره کرد که در آن نوع جنایت سال شصت و هفت برای اولینبار تعریف شده است. او در ادامه سخنانش درباره اهمیت این گزارش که با هکاری بنیاد برومند تهیه شده صحبت کرد. بعد از پایان مراسم با دکتر لادن برومند درباره گزارش قاضی رابرتسون، کشتهشدگان سال شصت و هفت و ویژگی مراسم امسال صحبت کردیم.
دویچهوله: امسال بنیاد برومند چه کارهایی انجام داده است؟ کارهای بنیاد برومند در سالی که گذشت چه ویژگی مشخصی داشته است؟
لادن برومند: کار بنیاد، کاری مستمر و مداوم برای مستند کردن موارد کسانی است که توسط جمهوری اسلامی ایران کشته شدهاند. برای همین هر سال موارد جدیدی را به بنیاد اضافه میکنیم و اطلاعات جدیدی کسب میکنیم و با خانوادههای قربانیان جدیدی آشنا میشویم و با آنها مصاحبه میکنیم. شاید مهمترین کار امسال بنیاد، تولیدش بوده است. اینکه با استفاده از اطلاعات و آرشیو بنیاد، دو کار تولیدی داشته است که یکی، گزارشی راجع به سال شصت و هفت است و دیگری فیلم مستند کوتاهی از تاریخچهی سرکوب دانشجویان در ایران است. اسم این فیلم «سرگذشتهای ناتمام» است که میتوان آن را روی وبسایت بنیاد هم دید. اینها ویژگیهای کار بنیاد در سالی که گذشت بود که با کار عادی آن متفاوت است.
دویچهوله: به تماس با خانوادههای قربانیان اشاره کردید. آیا این تماسها راحت است؟ چگونه خانوادههای قربانیان را پیدا کرده و با آنها تماس میگیرید؟
مشکل است ولی در مسیر اتفاقاتی که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران روی داد، ما توانستیم با خیلی از کسانی که از ایران گریخته بودند، تماس بگیریم و در ارتباط با تجربهی سرکوبی که خودشان در آن زندگی کرده بودند با آنها مصاحبه کنیم. از طریق آنها با افراد دیگری آشنا شدیم و به همین ترتیب، با خانوادهها، دوستان و آشنایان تماس گرفتیم. گاهی هم با گزارشگران حقوق بشر که در ایران کار میکنند و باز از طریق آنها با کسانی که فرار کردهاند و پناهنده شدهاند، صحبت کردیم و توانستیم اطلاعات جدید بسیاری جمع کنیم.
دویچهوله: استقبال خانوادهها و تماس مستقیم آنها با شما چقدر بوده است؟
آمار دقیقی نمیتوانم بدهم ولی میتوانم بگویم که بهطور متوسط در یک سال پانصد فرم از داوطلبین به دستمان میرسد که گاهی بهطور ناشناس پر شدهاند و گاهی از سوی خانواده یا دوستان و همسلولیها پر شدهاند. البته وبسایت ما در ایران فیلتر است. اگر فیلتر نبود، مطمئناً تعداد بسیار بیشتری به دستمان میرسید. آنچه جای تعجب دارد این است که استقبال از این کار در داخل ایران خیلی بیشتر است تا خارج از ایران. این مسئله برای خود ما هم تعجبآور است، چون خطر در ایران بیشتر است تا خارج از کشور.
دویچهوله: شاید بتوان گفت امسال برگزاری سالگرد کشتهشدگان سال شصت و هفت چند ویژگی دارد. یکی صحبتهای چندی پیش میرحسین موسوی که دولت وقت خود را در رابطه با اتفاقات آن سال ناآگاه دانست و ویژگی دیگر فوت آیتاالله منتظری است که ایشان هم با افشاگریهایشان و نامهی اعتراضآمیزشان در آن زمان نقش داشتند. ارزیابی شما در اینباره چیست؟ شما ویژگی خاصی برای مراسم امسال قائل هستید؟
من فکر میکنم گزارش رابرتسون خیلی تأثیر مهمی داشت بهخصوص در رابطه با واکنش آقای موسوی. اگر بهخاطر داشته باشید، هنگام فعالیتهای انتخاباتی آقای موسوی، این موضوع در طول کمپین انتخاباتی ایشان مطرح شد و ایشان پاسخی نداد. یکی از دلایلی که ما با عجله متن انگلیسی این گزارش را برای سالگرد انتخابات منتشر کردیم، البته با اصرار خود قاضی رابرتسون، به خاطر این بود که مسئولین جمهوری اسلامی ایران آگاه بشوند که اگر دست به کشتار و یا خشونت بزنند، نهتنها فراموش نمیشود بلکه شامل مرور زمان هم نمیشود و حتی جامعهی بینالمللی هم ممکن است آنها را پاسخگو کند.
این گزارش بحثی در جامعهی ایران و به خصوص در درون بچههای حرکت سبز ایجاد کرد که آیا انتشار این گزارش در این موقع لازم بود که آقای موسوی را تضعیف کند. ما بعد از اینکه فشردهی فارسی این گزارش را منتشر کردیم، روی این بحث تاکید کردیم که حقیقت همیشه لازم است و هیچ مصلحتی ارجحیت بر حقیقت ندارد. کما اینکه آقای موسوی با گفتن حقیقت و یا موضعگیری در این مورد نه تنها خود را تضعیف نمیکند بلکه باعث تقویتاش در ضعفی که دارد میشود.
اشارهای که به مرگ آقای منتظری و نقش ایشان در ارتباط با طرح دوبارهی فاجعهی ۶۷ داشتید، کاملاً درست است. مرگ ایشان در آغاز زمستان گذشته، چون شخصیت ایشان را از نظر تاریخی طرح کرد، طبعاً ماجرای ساال شصت و هفت را دوباره مطرح کرد. احتمالاً ترکیبی از این عوامل است که یکباره ماجرای سال شصت و هفت را باردیگر به صحنهی تاریخی ایران برگردانده و بهنظر من این خیلی مثبت است.
جهانگیر اسماعیلپور سخنران دیگر مراسم امسال که به تازگی خاطرات خود در زندان عادلآباد شیراز را بهصورت کتاب منتشر کرده است در مراسم امسال از خاطرات خود در زندان عادلآباد شیراز صحبت کرد و در صحبتهایش بر لزوم تردید کردن در آنچه که تا بهحال درباره کشتهشدگان سال شصت و هفت گفته و نوشته شده است تاکید کرد. جهانگیر اسماعیلپور در ابتدای مراسم، سخنانش را چنین آغاز کرد: « من جهانگیر اسماعیلپور هستم. در زمستان سال شصت و یک بازداشت شدم و بعد از پایان قتل و عام تابستان شصت و هفت از زندان آزاد شدم.»
دویچهوله: ممکن است بخشی از کتاب «عادلآباد، رنج ماندگار» را با صدای خودتان برای مخاطبان دویچهوله بخوانید؟
جهانگیر اسماعیلپور: غروب زمستان سال شصت و یک، در میان عابران خسته و غریبه، در خیابان بهدام افتادم. چشمبند را که به چشمانم زدند، به تاریکخانه پا نهادم. میدانستم در همهی امیدها بهرویم بسته شده است. به قعر چاهی پرتاب شده بودم. در راهرو، کنار دیوار ایستاده بودم. صدای نالههای دختران و پسران جوان را میشنیدم که از قعر زیرزمین بیرون میآمد و به دیوارههای تودرتوی بازداشتگاه فرو مینشست و پژواک کر کنندهی آن گوشام را پر میکرد. از خودم میپرسیدم، آیا من هم در چنین لحظاتی فریاد خواهم کشید؟ و هزاران سؤال دیگر که هیچ جوابی برای آن نداشتم. تنها به خودم امیدواری میدادم که من به زیرزمین برده نخواهم شد.
دویچهوله: کتابهای زیادی درباره خاطرات زندانیان سیاسی منتشر شده است. فکر میکنید کتاب شما ممکن است چه تفاوتی با کتابهای مشابه داشته باشد؟
طی این سالها مطلبی که راجع به زندانهای شهرستانها باشد را حداقل من ندیدهام و نخواندهام. یکی از ویژگیهای کتاب این است که ما یک نمونه از زندان دیگری که مربوط به زندان تهران یا مرکز نیست داریم.
ببینید، زندان تاریکخانهای است که هرکدام از این مطالب و گفتوگوها پرتو نوری است بر این تاریکخانه. تا زمانی که تمام زوایای این اتاق روشن نشود، ما نمیتوانیم با قطعیت اشاره کنیم که مطلبی که رخ داده، درست است یا غلط. پرسشها و تردیدهایش کجا هستند. این یکی از ویژگیهای کتاب من است.
دیگر اینکه من تلاش کردم از نوشتن مطالبی که در سایر کتابها آمده است، پرهیز کنم. عموماً وقتی صفحات نخست کتابهایی که مربوط به ادبیات زندان هستند را باز میکنید، از اینجا شروع میشود که نویسنده چگونه دستگیر شده است، چگونه شکنجه شده، چند تا کابل خورده و چه واکنشی نشان داده است. راستش، من خودم به عنوان زندانی، از این تکرار کمی دلزده شدهام، برایام جالب نیست. من در فصل نخست کتاب از اشاره به این موضوع پرهیز کردهام.
مصاحبهگر: حسین کرمانی / کیواندخت قهاری
تحریریه: بهمن مهرداد