تئاتر ایرانی در کلن، نوزده سال پایداری
۱۳۹۱ آبان ۲, سهشنبهیونانیها پس از جنگ جهانی دوم و در زمان حکومت سرهنگان بر کشورشان و شیلیاییها در زمان رهبری پینوشه بر میهنشان از نادر کشورهایی بودند که با دستاوردهای فرهنگی توانستند توجه جهان را به استیلای دیکتاتوری در میهن خود جلب کنند.
از این دو مورد که بگذریم در میان خیل مهاجرانِ پراکنده در جهان که روز به روز بر تعدادشان افزوده نیز میشود، کمتر ملیتی را دیدهایم که مانند ایرانیان ازهمان آغاز ورود به کشورهای میزبان به دنبال فعالیتهای فرهنگی باشند. فعالیتهای فرهنگی که در درازای سی و سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در همه زمینهها اعم از ایجاد روزنامه و رادیو و تلویزیون و انتشار کتاب، تا شرکت در مجامع بینالمللی فرهنگی، و برگزاری کنسرتها و جشنوارهها انجام گرفته است.
"فستیوال تاتر ایرانی در کلن" از جمله این کوششهای فرهنگی است که با پشتکار و همت بنیانگذارنش، مجید فلاحزاده و بهرخ حسین بابایی، نوزده سال است که توانسته در این میدان فرهنگی با همه لرزشها و لغزشها پا بر جا بماند.
بشنوید: گفتگو با مجید فلاحزاده در باره جشنواره تئاتر کلن
ایرانیها، تنها آسیاییهای جوان
جشنواره پنج روزه سال جاری (۲۰۱۲) که از آخرین روز ماه اکتبر آغاز میشود و تا چهارم نوامبر ادامه دارد، مثل هر سال یک موضوع مشخص را سر لوحه کار خود قرار داده است. موضوع امسال مانند سال گذشتههمان "آسیای جوان" باقی مانده است. مجید فلاحزاده، مدیر جشنواره میگوید که این موضوع از یک سخنرانی الهام گرفته شده است:
«این فکر و تم آسیای جوان چند سال پیش با سخنرانی یکی از سیاستمداران چینی در من ایجاد شد. این سیاستمدار چینی در مصاحبهای گفت که قرن نوزدهم متعلق به اروپا بود، قرن بیستم متعلق به آمریکا و قرن بیست و یکم که تازه وارد آن شدهایم، متعلق به آسیاست. او توضیح داد که آسیا بیدار شده، آسیا دوباره جوان شده و البته نمونهاش را هم امروز ما به طور مشخص میبینیم. هم از نظر سیاسی، اقتصادی و هم تواناییهای مختلف دیگر. بنابراین این زمینهای برای ما شد که فستیوال را هم تحت یک چنین عنوانی ادامه و به آن خوارک دهیم. ضمن اینکه خودمان هم از آسیا آمدهایم و بنابراین بدون شک سهمی در این بیداری و در این جوانی داریم.»
ایرانیان اما تنها آسیاییهای شرکتکننده در جشنواره امسال هستند و از دیگر جوانان آسیایی خبری نیست. مدیر جشنواره علت را در مشکلات مالی و سیاسی عنوان میکند:
«در واقع به این فکر بودیم که از آسیاییهای بیشتری استفاده کنیم، اما دو سه مسئله ما را بازداشت از این فکر. در درجه اول مسئله مالی فستیوال بود که ما باید گروههایی را از کشورهای آسیایی میآوردیم و این مخارج زیادی را متقبل بود و با بودجه ناچیز فستیوال از عهده ما برنمیآمد. مسئله دیگر نیز مسئله سیاسی بود. فستیوال و حضور ما اینجا هرچند که یک حضور سیاسیست و ما مهاجر سیاسی هستیم، ولی شخصیت حقوقی مستقلی به آن معنا نداریم که بتوانیم مستقیم تماس بگیریم با دولتهای آسیایی و به آنها بگوییم یک چنین فستیوالی هست و شما هم گروههایتان را در این زمینه و با این فکر برای ما بفرستید و از نظر مالی امکاناتی برای ما فراهم کنید. بنابراین تقابل با این دو مسئله سبب شد که ما بیشتر بچرخیم به داخل خود اروپا و به داخل غرب و اینجا جستجو کنیم فستیوال آسیای جوان را.»
مجموعه هنرهای نمایشی در فستیوال تئاتر
با نگاهی به بروشور برنامه امسال میتوان مجموعهای از هنرهای نمایشی را در این جشنواره دید. فتح باب جشنواره رقصی است از طاهره اصغری که با یاد ایرج زهری و با الهام از کتاب او با نام "یادها و بودها" به روی صحنه میرود. پس از او پروانه حمیدی با اجرای یک شوی تک نفره از ساحره یائسه میگوید که گویا خیال دارد همه قالبهای ذهنی از زن ایرانی را بشکند و در قالب خود فرو رود. در بخش دوم برنامه نیز نمایشنامه "فقط یک دقیقه" به روی صحنه میرود که جر و بحثهای یک زندگی زناشویی، و دعوا و مرافعهها بر سر پول و نادیده گرفته شدن مهر و محبت را با بازی درخشان سوسن فرخ نیا به اجرا در میآورد.
در دومین روز جشنواره دو نمایشنامه اجرا میشوند؛ یکی سیاسی با عنوان "رستم، سهراب و ارواح نفت" که گروه "زعفران" آن را تدارک دیده، و دیگری "پسر زیبایِ من" از گروه تئاتر "سام" که به مشکلات همجنسگرایان در ایران پرداخته است.
در سومین روز جشنواره علاوه بر تئاتر "شگفتیهای روزمره" که فرهنگ کسرایی خنده پارههایی تلخ را به زبان آلمانی با موسیقی در آمیخته، یک برنامه موزیکال با عنوان "ترانههای مشروطیت" نیز اجرا خواهد شد. ترانههای مشروطیت در ماه فوریه ۲۰۱۲ یک بار در شهر بن آلمان به اجرا درآمده بود.
"شما کی هستید آقای فردین؟" عنوان نمایشنامهای است از منوچهر نامور آزاد که در چهارمین روز به اجرا در میآید. "آوای قو از توی قوطی" در بخش دوم، طنزی است که فرهاد مجد آبادی آن را صحنهای کرده است.
و اما در آخرین شب، فستیوال یادی هم از تعزیه کرده است. نمایشی که سالها پیش با اجرای گروهی که از ایران آمده بود به اختلافات عدیده میان هنرمندان تئاتر با گردانندگان فستیوال منجر شد. اجرای تعزیه امسال را اما حمید عبدالملکی ساکن هلند بر عهده دارد. متنی از بهرام بیضایی، با عنوان "آرش". گروه "آویش" بر روی متنی از بهروز قنبر حسینی و با کارگردانی او در ساعات پایانی "صندوقچه گمشده خانم جون ناناز" را به صحنه میبرد.
جشنواره تئاتر ایرانی در کلن امسال نیز مانند سالهای گذشته تئاتری برای کودکان دارد که در برنامه ظهرانه یکشنبه به نمایش در میآید؛ یک بخش سخنرانی همراه با نمایش با یاد زنده یادان حمید سمندریان، کارگردان برجسته تئاتر، و ایرج زهری، کارگردان و منتقد تئاتر نیز برگزار میشود.
به گفته فلاحزاده، ایجاد چنین تنوعی در برنامههای جشنواره ۲۰۱۲ از آغاز هدف سازماندهندگان بوده است:
«من شخصاً همیشه به این فکر بودم که تئاتر را نه به معنای یک متن نوشته شده بلکه تئاتر را به معنای مجموعه هنرهای نمایشی ببینیم. تئاتر به مفهوم عامش خواهی نخواهی رقص و کاباره را نیز شامل خواهد شد، اصولاً این ذهنیت ما بود که همیشه تئاتر به این مفهوم گسترده و عمیقترش نگاه کنیم. بهتر است برای شما نکتهای را بگویم که شاید جالب باشد. وقتی من داشتم دوره دکترایم را در انگلیس میگذراندم، آنجا در سمیناری یکبار گفتم که من ترجیح میدهم یک مسابقهی فوتبال را ببینم تا اینکه بنشینم نمایش هاملت را دوباره و دوباره نگاه کنم. در سالن سکوتی ایجاد شد و بعد هم استاد راهنما آمد و گفت خواهش میکنم از سالن بفرمایید بیرون. من با این ذهنیت به هنرهای نمایشی نگاه میکنم که هرچه بیشتر رابطه و سدهای بین هنرها میشکند و به همدیگر نزدیکتر میشوند و اینها در مجموع سبب میشود که ما با این تنوع هنر زندگی کنیم و در نتیجه مشکلات عدیدهای را هم همراه خودش خواهد آورد.»
"عاشق حسن" آس و پاس در فرانکفورت!
اجرای یک فستیوال که نوزده سال بتواند دوام بیاورد، بدون تردید مشکلاتی نیز به همراه دارد. مریضشدن بازیگران، سر وقت نیامدنها و.... در نتیجه معلقماندن اجرا که معمولا دستاندرکاران جشنواره به هر حال راهحلی برای آن مییابند. اما گاه حوادثی نیز روی میدهد که در زمان وقوع دلهرهها و نگرانیهای خود را به همراه دارد. اما پس از وقوع به آن بیشتر به عنوان یک حادثه مفرح و خندهآور نگاه میشود. فلاحزاده از شبی میگوید که قرار بود گروه آذربایجانی "عاشق"ها به کلن بیاید:
«میدانید که عاشقهاهمان نقالها و دورگردها هستند که در آذربایجان به آنها "عاشق" میگویند و کارشان هم فوقالعاده اصیل و زیباست. قرار بود که شب جلوتر ما در فرودگاه بن ـ کلن اینها را تحویل بگیریم و بعد فرداشب اجرا باشد. شبی که قرار بود بیآیند، اینها پیداشان نشد. چه کار کنیم؟ به هر حال از ایران است، تماشاچی زیادی میآید، مخصوصاً آذریهای زیادی میآیند، عاشقها هستند. خلاصه شب را با هزار دلهره گذراندیم. فردای آن روز هم خبری نشد.
میدانید که هر سال ما شبی دو اجرا داریم. آغاز اجرای اول بود که از فرانکفورت پلیس به ما زنگ زد که یک گروهی آمده اینجا و دعوتنامه از شما دارد و میگوید که ما از ایران آمدهایم و میخواهیم نمایش اجرا کنیم. شما خودتان با آنها مستقیم صحبت کنید. خلاصه ما با "عاشق حسن" صحبت کردیم و گفتیم چه شده؟ گفت هیچی. ما بلیط را اشتباهی گرفتیم و آمدیم فرانکفورت. گفتم عاشق حسن خواهش میکنم سریع بلیط قطار را بگیرید و سوار شوید. گفت نه ما نمیتوانیم. چرا نمیتوانید؟ ما هیچی همراهمان پول نیآوردهایم. یعنی چه پول نیآوردهاید؟! بعد پلیس دوباره گوشی را گرفت و گفت هیچ راهی ندارد. ما پیشنهاد میکنیم یک تاکسی بگیرید، این دو نفر را مستقیم از فرانکفورت به کلن بیآورید یا اینکه ما اینها را بلافاصله در اولین فرصت سوار هواپیما میکنیم و برمیگردانیم ایران. حالا تماشاچی هم اینجا منتظر است. دوباره عاشق حسن؛ آخر مگر میشود تو از ایران بلند بشوی بیآیی اینجا و بیپول. گفت دهشاهی پول ندارم. همه را دادیم پول هواپیما و الان هیچی توی جیبام نیست. خلاصه پلیس تاکسی گرفت و تاکسی هم از فرانکفورت بکوب یک ساعت و نیمه اینها را آورد جلوی تاتر "آرکاداش". حالا ما میخواهیم در تاکسی را باز کنیم و عاشق حسن را بیرون بیآوریم، در قفل است. راننده میگوید در را باز کنم. چرا؟ تا پول را ندهید باز نمیکنم. یعنی چه؟ پلیس گفته است اگر اینها درجا پول را ندهند و اینها را تحویل نگیرند، شما بلافاصله اینها را برگردانید به فرانکفورت که ما اینها را روانه کنیم. حالا چه قدر میخواهید؟ ۶۵۰ مارک! [بیش از ۳۰۰ یورو]
معمولاً یک سفر ۳۰۰ تا ۳۵۰ مارک از فرانکفورت تا بن یا از بن تا فرانکفورت بود. ولی او۶۵۰ مارک میخواست. گفتیم برای چه ۶۵۰؟ گفت پول برگشت را هم میخواهم. میگفتیم پول برگشت تو چه ربطی به ما دارد؟ ما آن موقع هم پولی در دسترسمان نبود و با چه مشکلی ما این پول را فراهم کردیم و گذاشتیم کف دستش و بعد قفل در تاکسی را باز کرد و گفت بیآیید بیرون. عاشق حسن بفرمایید، بفرمایید.»
پایان تین ایجری و آغاز بلوغ
نوزده سالگی را پایان دوران "تین ایجری" میدانند. از آن پس دوره بلوغ آغاز میشود. آیا جشنواره تئاتر ایرانی در کلن به این بلوغ رسیده است؟ مدیر فستیوال پاسخی مثبت برای این پرسش دارد: «ما پنج دوره فستیوال داشتیم. دوره اول گفتیم که تا میتوانیم گروهها را جذب و جلب کنیم و در نتیجه در پی کیفیت نبودیم، بلکه در پی کمیت بودیم و این کمیت تا سال پنجم فستیوال بهجایی رسید که ما ۵۵ گروه را از کانادا گرفته تا گوشههای مختلف دعوت کردیم که آمدند. بعد رفتیم به دوره کیفیت کار. برای کیفیت هم خب کار کردیم و واقعاً کیفیت کارها بالا رفت. بعد رسید به دوره سوم که مربوط به آوردن اشخاص از ایران بود که شما با تمام مشکلات و جنجالهایش آشنا هستید. دوره بعد دورهای شد که دوباره فکر کردیم از داخل خود اروپا و غرب استفاده کنیم و در نتیجه بیشتر رفتیم دنبال گروههایی که اینجا شکل گرفتند یا جا افتادند و بعد هم نیروی جوانی که رشد کرده و بالا آمده و شروع کرده به کار تئاتر. دوره پنجم در واقع دورهای بود که در کنار تداوم کاریی که ما داشتیم، فستیوالهای دیگری پیدا شده بود از ایرانیها. مثلاً ما در هامبورگ، فستیوال هفت ساله هامبورگ را داشتیم. الان فستیوال هایدلبرگ هست. یک فستیوالی که تلو تلو میخورد در واقع در پاریس هست و اخیراً هم آقای مجدآبادی یک تئاتر باز کرده به نام "تماشاخانه تهران". در این دوره پنجم بیشتر ما به این موضوع فکر کردیم که برویم و یکجوری همکاری بیشتر و گستردهای با این فستیوالها داشته باشیم. بنابراین در زمینه سؤال شما ما فکر میکنیم که کاملاً موفق بودهایم».
فلاحزاده در عین حال به این نکته اشاره میکند که بدون کمک اداره فرهنگی کلن و سازمانهای آلمانی به هر حال این جشنواره نمیتوانسته بر روی پای خود بایستد. نوزدهمین دور جشنواره تاتر در روزهای پایانی ماه اکتبر آغاز میشود؛ فستیوالی که به گفته مدیر آن هیچ سانسوری به جز سانسور کیفیت کار در آن وجود نداشته است.