ترجمه در همه جا مشکلات خودش را دارد • مصاحبه با علی عبداللهی
۱۳۸۶ خرداد ۱۷, پنجشنبهعلی عبداللهی، شاعر و مترجم ساکن ایران، چندی پیش مهمان مرکز آلمانی شبکهی بین المللی دستاندکاران تئاتر ITI در آلمان بود. این مؤسسه که ۶۰ سال پیش، از سوی یونسکو پایهگذاری شده، به امر دوستی و تفاهم بیشتر بین فرهنگهای جهان خدمت میکند.
عبداللهی که تا به حال سه مجموعهی شعر از آثار خود در ایران منتشر کرده، برای علاقهمندان به بحثهای فلسفی نیز نامی آشناست: او در کنار ترجمهی شعر، رمان و داستان کوتاه از نویسندگان با نامی چون ریلکه، هسه، برشت و گراس ... متنهایی نیز از فیلسوفان بزرگ آلمانی مثل فریدریش نیچه و مارتین هایدگر به فارسی برگردانده است.
خوانندگان نوجوان و جوان ایرانی همچنین از راه ترجمههای او با آثار نویسندگان آمریکایی و آلمانی، چون ارسکین کالدول (آهوجان مهمان ماست) یا میشائیل انده (جیم دکمه و سیزده قلوهای وحشی) آشنا شدهاند.
عبداللهی گذشته از این فعالیتها، به برگرداندن آثار تئاتری آلمان به فارسی نیز پرداخته است: نمایشنامهی "پارسیفال"، نوشتهی اشنباخ که اثری اساطیری یا گونهای رمانس مربوط به قرون میانهی اروپا است، از جملهی این آثارند.
عبداللهی که ۳۹ سال پیش در بیرجند به دنیا آمده است، پس از پایان دورهی ابتدایی در این شهر، به تهران میآید و در رشتهی زبان و ادبیات آلمانی تا مقطع کارشناسی ارشد، در دانشگاههای بهشتی و تربیت مدرس به تحصیلات خود ادامه میدهد. او سالها در در دانشگاههای آزاد تهران، دولتی اصفهان و تهران نیز تدریس کردهاست. به مناسبت شرکت عبداللهی در این نشست ۱۵ روزهی بینالمللی در آلمان با او به گفتگو نشستهایم:
دویچه وله: آقای عبداللهی، نسل شما چندان انگیزهای به آموختن زبان آلمانی نداشت. شما چرا این زبان را به عنوان زبان خارجی انتخاب کردید؟
عبداللهی: با توجه به علاقهی دیوانهوار به موسیقی و ناکامی در پیگیری آن به خاطر شرایط سخت خانوادگی، به شعر و ادبیات روآوردم و از آنجا که فکر میکردم و حالا هم فکر میکنم که ادبیات فارسی را خودم میتوانم بخوانم، تصمیم گرفتم یک زبان خارجی بیاموزم. آلمانی را هم به خاطر نیچه و ریلکه برگزیدم. خواندن ترجمهی نه چندان خوب " چنین گفت زرتشت" به قلم نیر نوری، در سالهای آخر دبیرستان و تک و توک شعرهای ریلکه در مجلات، مرا به آلمانی علاقهمند کرد.
به عنوان کارشناس ارشد ادبیات آلمانی در تهران چه وظایفی داشتید؟
ترجمه، تحقیق، ویراستاری و تدریس در دانشگاه، از حوزه های کاری من هستند که ترجمه و تحقیق و سرودن، سهم بیشتری در این میان دارند. برای همین تاکنون به هیچ اداره یا سازمانی وارد نشدهام. سه ترم اصفهان بودم، ۱۰ ترم دانشگاه آزاد و سه ترم دانشگاه تهران که هم اکنون در آنجا همکاریام به صورت حق التدریس ادامه دارد. چاپ ترجمه، تحقیق، شعر و ... چاپ مقاله در دانشنامهی ادب فارسی و فرهنگ آثار و مجلات، دستاورد این چند سال بوده اند. سه مجموعه شعر هم خودم دارم. دوتا چاپ شده، یکی زیر چاپ است.
چه انگیزهای باعث شد که دست به ترجمهی نمایشنامههای آلمانی هم بزنید؟
کلا من چهار اثر از تانکرددورست، آلبرت اوسترمایر و فرناندوپسووا ترجمه کردهام. یکی منتشر شده و بقیه در حال انتشار است. نمایشنامه را با برشت، فریش و دورنمات در دانشگاه شناختم. بعدها هم از طرف موسسهی گوته ترجمه "پارسیفال" به من پیشنهاد شد که برایم جالب بود و همین ترجمه باعث شد، بورسی دوماهه در موسسه گوته شهر مونیخ بگیرم.
ـ در برگردان"پارسیفال" به فارسی که اثری حماسی ـ اساطیری است، با چه دشواریهایی در روبرو بودید؟
قهرمان پارسیفال را میتوان همانند جمشید در اساطیرایرانی دانست که درپی جام است. این کتاب بامایههای فلسفی ـ اجتماعی ـ تاریخیاش، چهار لایهی زبانی دارد : زبان آلمانی کهن ، زبان ادبی، زبان تئاتری معمول و زبان کوچه و بازاری یا وولگر. من سعی کردم در هر قسمت، زبان خاصی برای ترجمهی آن بیابم. در بخش آلمانی کهن که به همان صورت قدیم آمده، سعی کردم آن را چون شعرهم بود، با فارسی کهن و به وزن و سبک شاهنامه برگردانم. در قسمتهای دیگر هم به فراخور هربخش همین طور. در این ترجمه میتوان گفت، چند لایهی زبانی گوناگون وجود دارد. از پایین ترین سطح زبانی تا فاخرترین آن .این تفاوت نه تنها در زبان، بلکه در سیر زمانی رخدادها هم وجود دارد. چون اثر هرچه باشد، درهر حال برای صحنه تنظیم شده و این هم ملاحظات خاص خودش را میطلبد. وباید در عین وامگیری ازاصل اثر، بن مایهی امروزی هم داشته باشد که همین، اثر را جذاب تر میکند.
اصولا در ترجمه شعر شاعران آلمانی به فارسی چه ویژگیهایی را باید در نظر گرفت؟
به نظرم در ترجمه شعر، میزان افت قطعاً بیشتر از نثر است. به همین خاطر تسلط بیشتری بر هردو زبان لازم است. برای موفقیت در ترجمهی شعر، مترجم شعر به باورم، بهتر است خودش شاعر باشد. دوم اینکه شعر را باید همیشه از زبان اصلی برگرداند نه از زبان دوم و سوم. چون اگر مورد اخیر اتفاق بیفتد، لحن و سبک شاعر گم میشود. در ترجمهی شعر، رعایت لحن و سبک شاعر، بعضی وقتها بیش از امانتداری مهم است. مثلاً شعر گوته را نمی توان با همان زبانی ترجمه کرد که شعر اریش فرید یا برشت را ترجمه میکنیم. در شعر، زبان، بیش از هرگونهی ادبی دیگر، ارزش زیباییشناختی دارد. گاه حتی زبان، همهی بار اثر را بر دوش میکشد.
در دو ماهی که در مونیخ بودید، چه کردید و چه آموختید؟
زندگی با اهل زبان به هر حال برای هر مترجم ضروری ست. من هم، هم زبان را دوره کردم و هم از رویدادهای ادبی و فرهنگی این کشور با خبر شدم. هم اینکه با کلی نویسنده و شاعر و ناشر آشنا شدم. به هر حال دورهی فشردهی خوبی بود که در حد خود، مرا از نزدیک با فرهنگ آلمانی آشنا کرد و پایهی سفرهای بعدیام شد، توانستم کلی چیز یاد بگیرم ومنبع تهیه کنم. بعد از آن چندین کتاب با حق کپی رایت و مجوز ناشر چاپ کردم.
چگونه با مرکز آلمانی شبکهی بین المللی دستاندکاران تئاتر ITI آشنا شدید؟
من پیشتر با تئاتر مارین باد در فرایبورگ همکاری داشتم. در اجرای "پارسیفال" به آلمانی در تهران و اصفهان که هم از ترجمهام برای نمایش همزمان به فارسی، استفاده کردند و هم چند روزی که در ایران بودند، مترجم شفاهی و راهنمای آنها بودم. چند ماه پیش فراخوانی از ITI آلمان به من و سایر مترجمان ارسال شد که در سیزدهمین دیدار مترجمان تئاتر شرکت کنیم. من هم اظهار تمایل کردم و زندگینامه و فهرست کارهایم را فرستادم. آنها اواسط فروردین امسال از من برای شرکت در آنجا رسماً دعوت کردند با ایمیل. ITI آلمان گویا از طریق ترجمههای قبلیام با سابقهام آشنا بود. گویا ترجمهی پارسیفال در فهرست کتابهای اینترنتی در سایت موسسه گوته وجود دارد.
چه برنامههایی امسال در "گردهمآیی مترجمان جهان" این مؤسسه در آلمان داشتید؟
برنامه های امسال در سه بخش بسیار فشرده بود: کارگاه ترجمه، سمینار، کارگروهی و آشنایی با سه نمایشنامهی "باکرگان سیاه" کار فریدون زعیم اوغلو و گونتر زنکل، "پس از روزی خوش" کار گرهیلداشتاین بوخ، نمایش"کلام ها و اندام ها" کار مارتین هکمان.
در بخش ترجمه ۱۴ نماینده از ۱۴ حوزهی زبانی حضور داشتند: از ایران، مصر، هند، یونان، روسیه، لهستان، بوسنی هرزه گوین، چک، فنلاند، ایسلند، لتونی، شیلی، پرتقال و فرانسه و هرکدام دو یا سه نمایشنامهنویس از کشور خودشان را در چهار جلسه معرفی کردند. من کارهای محمد یعقوبی و محمد رحمانیان را از ایران معرفی کردم. در کنار این برنامههای فشرده که ۱۵ روز به طول انجامید، ما دیدارهایی هم با چند نمایشنامهنویس داشتیم و همچنین به تماشای چند اجراهای جشنوارهای هم رفتیم.
تا به حال چه توشهای از برنامههای این گردهماییهای بین المللی بر گرفته اید؟
برای من تجربهی بیمانندی بود. آشنایی با سیزده مترجم ازسیزده حوزهی زبانی وکار فشرده روی سه نمایشنامه ؛ دیدن اجراهایش در آخرکار وآشنایی وگفتگوی رودرروبا نویسندهی هرکدام وشنیدن آهنگ ترجمه ها به زبانهای مختلف وآشنایی با مشکلات هرکدام در این متون و فراتر از آن، آشنایی با تنگناها ومشکلات حرفهای، هرکدام ازآغاز تا پخش کتاب، هیچوقت در قالب دیگری جز این گردهمایی میسر نبود. به ویژه برای شخص من که افزون برزندگی در ایران ، با تنگناهای مختلف شخصی هم مواجهم. یکی دیگر از دستاوردهای این جشنواره، اقامت یک هفتهای در کلکویوم مترجمان اروپا دراشترلن بود که مفصل در ایران در باره اش خواهم نوشت.
در تماس با ملیتهای دیگر که مثل شما مترجمند، چه چیزی بیش از همه نظرتان را جلب می کند؟
اینکه ترجمه واصولا کارفرهنگی در همه جا مشکلات خودش را دارد. فقط نوعش فرق می کند و مشکلات ما درایران، ازآغاز تا پایان فرایند ترجمه، گاه شکل مضحکه پیدا میکند، گاه خنده دار وشرم آور است. انگار ما از همه نظر تافتهی جدابافتهایم !
آشنایی ایرانیان با ادبیات آلمان در چه حد است؟ آیا ناشران از ترجمهی آثار نویسندگان آلمانی استقبال میکنند؟
امروزه تقریباً بیشتر نویسندگان آلمانی را مردم ایران می شناسند، بهویژه نویسندگان نیمه اول قرن بیستم و ناشران هم از چاپ آثار استقبال می کنند. پیشترها آثار از زبانهای دیگر ترجمه می شد. ولی حالا از اصل آلمانی برگردان می شوند که این پیشرفت قابل توجهی است. مشکل خوانندهی ایرانی، آشنایی با نویسندگان امروز آلمانی است که کمتر ترجمه میشوند.
به نظر شما زبان آلمانی چه ویژگیهای مثبت و منفیای دارد؟
سهولت تلفظ و قانونمندی، امکان واژه سازی و ترکیب واژه ها به نظرم از تواناییهای زبان آلمانی است که دقیقاً در فارسی هم وجود دارد. توانایی و گستردگی"وند"ها (پیشوند و پسوند و ...) از امکانات گسترده هردوزبان هستند. البته آرتیکل ها (آن هم سه نوع) و صرف و نحو، کمی دست و پاگیرند که خوشبختانه در فارسی وجود ندارد. دقت زبان آلمانی هم از نکات مثبت آن است. اینها را از دیدگاه یک معلم میگویم، و گر نه هر زبانی ویژ گیهای مثبت و منفی خودش را دارد.
آیا با مترجمان دیگری که از آلمانی ترجمه میکنند، در تماسید؟
تقریباً همه مترجمان آلمانی، چه پیش کسوتان و چه هم نسلان خودم، یا از اساتید من بودهاند یا با آنها دوست و همکار هستم و با هیچکدام رابطهی غیر دوستانهای ندارم و همه شان را حقیقتاً دوست دارم. چون همهشان زحمت میکشند و میدانم ترجمههایشان را در این شرایط باخون دل به پایان میبرند و چاپ میکنند و همین ستودنی است.