تريبونال كامبوج و لزوم روشن شدن مسؤوليت ناقضان حقوق بشر در گفتگو با منيره برادران
۱۳۸۵ تیر ۲۸, چهارشنبهگزارش برند موشبوروسكا، همكار صداى آلمان، از گورهاى دستهجمعى در كامبوج به عنوان سند جنايتهاى خمر سرخ
در ماه آوريل سال ۱۹۷۵ كمونيستهاى خمر سرخ قدرت را در كامبوج به دست گرفتند و در عرض چهار سال حدود دو ميليون نفر در پى كار اجبارى، عملياتى كه به قصد كشتار دگرانديشان و دگرباشان انجام مىگرفت و شكنجه و گرسنگى جان خود را از دست دادند. گورهاى دستهجمعى كشتگان سند جنايتهاى آن زماناند.
در آغاز ماه ژوييه (اوايل تير ماه) قضات دادگاه ويژه كامبوج سوگند ياد كردند و در روز دوشنبه دهم ژوييه دادستان كار خود را آغاز كرد. بحثهاى زيادى در رابطه با اين دادگاه وجود دارد. ديكتاتور خمر سرخ پول پوت ديگر زنده نيست. با وجود اين بسيار مهم است كه حقيقت آنچه در گذشته اتفاق افتاده است روشن شود.
سى سال از حكومت وحشت خمر سرخ در كامبوج گذشته است و اينك محلهايى كه سند جنايتهاى آن دوره است تبديل به مكانى براى بازديد جهانگردان و مردم كامبوج شده است. راههايى باريك از ميان گورهاى جمعى مىگذرد، زير پايت بقاياى استخوانها و تكه پارههاى لباسهاى قربانيان است.
ساكومان در سال ۱۹۷۸ به دنيا آمده، يك سال پيش از آزاد شدن ملت كامبوج به وسيله ارتش ويتنام. ساكومان خود حكومت ترور پول پوت را آگاهانه تجربه نكرده است. او به عنوان راهنما بازديدكنندگان را همراهى مىكند و برايشان از بيرحمىهاى خمر سرخ مىگويد. در راه به استخوانهايى كه از زير خاك بيرون آمده است اشاره مىكند و مىگويد: ”نگاه كنيد، همه جا استخوان از زير خاك بيرون زده است، باران كه میآيد استخوانها بيرون میآيند.“
براى خود او نيز آنچه در آن دوره گذشته باوركردنى نيست. مىگويد: ”به اين درخت نگاه كنيد. اينجا بچههاى نوزاد را كشتهاند، آن هم جلوى چشم مادرانشان. بعد از آن مادرها را هم كشتند و همه را با هم در گور جمعى دفن كردند. “
خمرهاى سرخ دو ميليون نفر را به قتل رساندند. مردم شهرنشين، روشنفكرها و هر كسى كه تحصيلكرده بود را به اسم دشمن نظام كشتند. ساكومان در اين باره مىگويد: ”زنجير زندانیها را باز مىكردند. بايد اينجا كنار گورها زانو مىزدند، بعد با چوب بامبوس يا چكش يا تبر مىزدند به كلهشان و مىانداختندشان توى گور. بعضى وقتها زندانیها هنوز پس از ضربه به كلهشان زنده بودند. اما همين طور آنها را زنده به گور مىكردند.“
در سراسر كامبوج ۷۷ محل بازديد از جنايتهاى خمر سرخ وجود دارد، كه ۲۰ هزار گور جمعى را دربر مىگيرند. بيشتر اين گورها در سالهاى دهه ۱۹۸۰ كشف شدند. ساكومان توضيح مىدهد: ”اين گورهاى جمعى در سال ۱۹۸۰ كشف شدند چون بوى نامطبوع جسد مردهها مىآمد. ۱۲۹ گور جمعى در اينجا پيدا شدند.“
در مركز شهر پنوم پنه، پايتخت كامبوج، موزه توئول سلنگ واقع است. خمر سرخ ساختمانى را كه مدرسه بود تبديل به زندان كرده بود. در آن دوره ديگر كسى به مدرسه نمىرفت. تحصيل برابر با حكم اعدام بود. همه كامبوجىها مجبور به كار در مزارع بودند. سهم غذا براى هر كس يك كاسه كوچك برنج بود.
تان واندى كه ۳۷ ساله است در دوره خمر سرخ خردسال بود. از خاطرات خود مىگويد: ”شش سالم بود، اما مجبور بودم در مزرعه كار كنم. صبح تا شب. تا امروز هم وقتى از خمر سرخ حرف مىزنم مو بر تنم راست مىشود.“
در موزه توئول سلنگ راهنماى موزه اتاقى را نشان مىدهد و مىگويد: ”در اين اتاق كه قبلا كلاس بود سلولهاى انفرادى درست كرده بودند. زندانیها را در اينجا بازجويى مىكردند. بعد هم كه شروع به پاكسازى خود رهبران خمر سرخ كردند، بازجوييها در همينجا انجام مىشد. كسانى را كه حين بازجويى مىمردند پشت اين خانه خاك مىكردند. كسانى كه از بازجويى جان سالم به در مىبردند را لب گورهاى دسته جمعى مىكشتند.“
خمر سرخ بيش از ۲۰ هزار نفر را در اين زندان كوچك بازجويى و شكنجه كرد و كشت. تان واندى در زمان به قدرت رسيدن خمر سرخ ۶ ساله بود. ۱۳ نفر از اعضاى خانواده او را، از جمله پدرش را خمرهاى سرخ به قتل رساندند.
* * *
مصاحبه با منيره برادران در باره تريبونال كامبوج و لزوم محاكمه و روشن شدن مسؤوليت ناقضان حقوق بشر
خانم منیره برادران، دادگاه رسیدگی به پرونده حکومتگران جنایتکار «خمر سرخ» در کامبوج آغاز به کار کرد. خواهش میکنم برای ما بگویید که تشکیل این دادگاه چه انعکاس یا جایگاهی در نزد فعالان حقوق بشر ایرانی دارد؟
منيره برادران: به نظر میرسد كه این حادثه، دادگاه تریبونال، انعکاس خیلی بزرگی نزد ما نداشته، بخاطر مشغولیتهای ذهنی ما و مسایلی که ما در رابطه با کشور خودمان با آنها درگیر هستیم، و این مسایل هم خوب کم نیست. ولی من فکر میکنم که تریبونال رسیدگی به جنایات «خمر سرخ» بويژه از آن جهت خیلی اهمیت دارد که این جنایت که حدود ۲میلیون قربانی بجا گذاشته، بنام کمونیسم صورت گرفته است و این بويژه برای کسانیکه تعلقات سوسیالیستی و کمونیستی دارند خیلی حائز اهمیت است که مرز ایدئولوژيکی خودشان را با این جنایت روشن بکنند.
کشتار و جنایتهای «خمر سرخ»، خانم برادران، به ۳۵ سال پیش برمیگردد. برای برخی این پرسش مطرح میشود که چه لزومی دارد جنایتکارانی را که اینهمه سال از اعمال جرمشان میگذارد، اکنون محاکمه بکنند؟
منيره برادران: ببینید، اینکه این مسئله اینهمه طولانی شد و ۳۰ سال طول کشید، عوامل مختلفی داشته است. يكی اينكه تا سالها در کامبوج جنگ ادامه داشته و دیگر این بود که دولتمردان جدید هیچ تمایلی به بازداشتن جنگها نداشتند که در حقیقت این مسئله هنوز هم عمل میکند. هان سن نخست وزیر کنونی خودش از کسانی بوده که در «خمر سرخ» فعال بوده. گرچه پیش از برکناری قدرت از آنها جدا شده بود، ولی بهرحال نقشی در آن حوادث داشته است. و یک دلیل دیگر هم این بوده که در دسامبر ۹۸ اکثر بازماندگان «خمر سرخ» مشمول عفو شدند، ولی بهرحال باید بدانیم که اینکار باید یک زمانی صورت میگرفت و حتا این تاخیر ۳۰ ساله هم تاثیری در این ضرورت بوجود نمیآورد. بعد هم فکر میکنم که جامعه کامبوج یا هر جامعهای برای اینکه بتواند به آیندهاش امیدوار باشد و به آینده نگاه بکند، نیاز دارد این پروسه را پشت سر بگذارد. الان این حادثه در کامبوج باعث شده که در جامعه این سوال پیش بیاید، سوالی که در اين ۳۰ سال همیشه به عقب رانده شده بود، اینکه در آن دوران سیاه چه گذشته؟ جوانهای امروز از آن خبر ندارند و الان سوال میکنند از پدر و مادرهایشان، از پدربزرگها و مادربزرگها که آنموقع چه گذشته است. این هم بدانیم که در کامبوج کمیسیون حقیقتى تشکیل نشد، یعنی روی گذشته کارى نشد. الان این دادگاهها میتواند یک گامی باشد در این مسئله که چالش با گذشته صورت بگیرد.
مصاحبهای داشتیم با آقای اکبر گنجی. ایشان در آن مصاحبه که در رابطه با محاکمه جنایتکاران و پرداختن به گذشته بود، گفتند که برای رسیدن به دمکراسی باید خشم و کینه و انتقام را کنار بگذاریم. نظر شما در این باره چيست؟
منيره برادران: من فکر می کنم که اصلا محاکمه، محاکمات در حقیقت پیروی از روشهای مبتنی بر قانون و حقوق بشر است. یعنی محاکماتی که مطرح میشود در مورد کسانیکه خودشان نقض کننده حقوق بشر بوده و جنایتهایی که انجام دادهاند، باید مبتنی بر قانون و حقوق بشر باشد و همهجا هم اینجوری بوده. بنابراین در اصل خود این روشها مرزبندی با خشم و انتقام و کینه است. البته خوب خشم فرق میکند. ولی مثلا انتقام در اصل یک راهی هست که در آن اعدام و شکنجه باشد. انتقام در اصل معنایش این است که کاری که آنها انجام دادهاند، دیگران هم بکنند، ما هم بکنیم که در حقیقت این راهها با آن مرزبندی دارد. این محاکمات وقتی صورت میگیرد که شکنجه بطور قاطع از بین رفته و دیگر وجود ندارد و اعدام هم وجود ندارد. در همین کامبوج که الان مثال ما بود، محاكمه الان در شرایطی صورت میگیرد که حکم اعدام لغو شده. تا الان در تمام کشورهایی که محاکماتی صورت گرفته در مورد جنایتکاران و نقض کنندگان حقوق بشر حکم اعدام وجود نداشت. بنابراین نمیشود گفت که اینها انتقام هست یا کینه و نفرت. به نظر من اینها از اصول دمکراسی است. جامعهای که میخواهد به دمکراسی گام بگذارد، از اصولش است که افراد در مقابل اعمال خودشان مسؤول باشند. چیزی که این مسئله، این اصل هست که در جوامعی که در آن جنایت صورت میگیرد، این مسأله همیشه زیرپا گذاشته میشود و نادیده گرفته میشود. بنابراین اصل مسؤولیتپذیری یکی از اصول دمکراسی ست که دراین محاکمات خودش را نشان میدهد و این تمرینی میشود برای ورود به یک جامعه دمکرات.
به نظر من یک اصل دیگر هم که در دمکراسی مهم است این است که مسایل حقوقی و قضایی قربانی منافع سیاسی نمیشود. یک چیز دیگر هم که به نظر من جزو مهمترین مسایل هست این است که ما برای ساختن جامعه آینده، جامعهای که بهتر باشد، این است که خواست اقشار مختلف مردم نادیده گرفته نشود و بهحساب بیاید. این خواست بازماندگان آن جنایتها، خانوادههای آنهایی که اعدام شدهاند، که عدهشان هم در جامعه ما متاسفانه خیلی خیلی بالا بوده، باید خواست آنها رعایت بشود. آنها بهایی را دادهاند برای آزادی جامعه و کشورشان. حذف آنها به نظر من از جامعه دمکراتی که میخواهیم درست بکنیم باید بدور باشد.
در مورد بخشش چه فکر میکنید، خانم برادران؟ از جمله آقای گنجی در همان مصاحبهای که ما با ایشان داشتیم گفتند، یکجا باید بخشید. به نظر شما پیامدهای این درخواست آقای گنجی چه میتواند باشد؟
منيره برادران: من فکر میکنم هیچکس بطور اصولی مخالف اصل بخشش نباشد. من هم نیستم. ولی مسأله این است که اینکار چه زمانی صورت میگیرد و در چه شرایطی. برای بخشش، برای اینکه اصلا این بحث پیش بیاید در جامعه و جامعه آماده باشد برای این بحث و برای پیشبرد این بحث، یک چیزهايی باید تغییر بکند، یک پروسهای را باید جامعه طی بکند. بدون آن پروسه به نظر من این میتواند ضربه بزند. ضربهای که میزند این است که مرز حق و ناحق درهم میریزد.
میدانید، محاکمات این است که چه چیزی حق است و چه چیزی حق را زیرپا میگذارد و ناحق است، مرزشان را روشنتر میکند. در حقیقت دادگاه یک هدفش این است که کسی را که جنایتی انجام داده، کسی که دستاندرکار نقض حقوق بشر بوده محاکمه مىشود. یک طرف دیگر این است که دادگاه در قضاوت و داوری خودش مرز حق و ناحق را روشن میکند. این بخشش یکجا، به اصطلاح بخشش پیشاپیش این مرز را بهم میریزد. به نظر من این خیلی خیلی مهم است. بنایی گذاشته میشود که فردا چه جوری ما میخواهیم آنوقت آن حق و ناحق را در جامعه مرزش را جا بیندازیم. و این است که یکجا ببخشید، معنایش میشود، اگر روشنتر بگوییم، معنایش میشود عفو عمومی. یک کیسه کردن مسؤولیتها و دستاندرکاران. این نادرست است. چون قبل از بخشش اولا باید مسؤولیتها روشن بشود و این دادگاهها میتواند گامی باشد در این جهت. یعنی دادگاه مسؤولیتها را روشن میکند. خیلی طبیعی اين سوال پيش مىآيد كه اولا قبل از اینکه ببخشیم، باید ببینیم که چه کسی را باید میبخشیم. و اینکه که را ببخشیم، معنایش در حقیقت این است که اول باید مسئولیتها روشن بشود و آدمها مسایل را بپذیرند، اعتراف بکنند و این نه در یک دادگاه بسته، بلکه در دادگاههای علنی و در سطح جامعه که مردم روی آنها به یک بحث و چالش اجتماعی تبدیل بشود.
این پروسه بخشی از روشن شدن حقیقت است و در جامعه حقیقتی که در گذشته صورت گرفته روشن میشود و مردم در این پروسه فعالانه شرکت میکنند، سؤال پیش میآید، بحث و گفتگو میکنند. باز در دادگاه یکطرف قضیه جنایتکار و مجرم است و طرف دیگر قضیه شاهدین و کسانی هستند که رنجها را متحمل شدهاند. وقتی در دادگاه شاهدی نباشد، یعنی حذف آن طرف دیگر هم میشود، کسانیکه مظلوميت داشتند، کسانیکه دادخواهی میخواهند بکنند، کسانیکه ازشان حقی گرفته شده و رنجهایی را متحمل شدهاند. و دادگاه میتواند صدای مظلومیت و دادخواهی آنها هم باشد. همینطور تصدیق و تایید رنجهای آنها. دادگاه بطور رسمی رنجهای آنها را به رسمیت میشناسد، تایید و تصدیق میکند و حق آنها را، حق حیات آنها را، حق اجتماعی آنها را که بزور از آنها گرفته شده، یکبار دیگر در حقیقت تایید میکند که ناحقی به آنها روا شده است. کمک میکند به اینکه آنها دوباره در جامعهای که از آن منزوی شدهاند یا دیگر نیستند در بین ما، یکبار جامعه مهر تاییدی برآنها میزند، چه رفتگان و چه بازماندگان.