مهناز پراکند، زندانی دهه شصت، حقوقدان و وکیل حقوق بشری که به ناگزیر ایران را ترک گفته، در کتاب خاطرات خود "شیفتگان عشق" از زندان و شیوههای محاکمه در ایران مینویسد. اسد سیف، پژوهشگر و منتقد ادبی، کتاب را بررسی کرده است.
تبلیغات
تاریخ معاصر ایران را نمیتوان بدون در نظر گرفتن زندان و شکنجه نوشت. پنداری این تاریخ در خون و درد شکل گرفته است. انقلاب در خون متولد شد، در حذف دگراندیشان جان گرفت و در بیداد حاکم بالید.
در زندانهای جمهوری اسلامی تاریخ را با تازیانه بر پشت و یا کف پاهای زندانیان نوشتهاند. شلاق امضای جمهوری اسلامی بوده و هست بر بدن قربانی. بر طنابهای دارِ همین تاریخ هزاران نفر آونگ شدهاند. بازماندگان، آنان که با تنی مجروح و روانی پریش زندان را پشت سر گذاشته، دگربار به جامعه بازگشتهاند، هیچگاه نتوانستهاند آرامش خویش را بازیابند.
کتابهای خاطرات زندان به عنوان بخشی از ادبیات تبعید، یکی از باارزشترین سندهاییست از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی بر زندانیان رفته است. تا کنون بیش از هفتاد کتاب خاطرات زندان از بازماندگان زندانهای جمهوری اسلامی منتشر شده که هر یک میتواند سندی باشد از کارنامه حاکمان بر کشور. "شیفتگان عشق" از مهناز پراکند یکی از همین کتابهاست که اخیرا منتشر شده است.
مهناز پراکند و تظاهرات سی خرداد
سرکوب، بازداشت و شکنجه از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب از ابزار نوحاکمان در حذف دگراندیشان بود. "حزبالله" فاقد فرهنگ گفتوگو بود. حزبالله زنجیر میشناخت، مشت گرهکرده داشت و نعرههایی که جای استدلال مینشست. هر اعتراضی در هر گوشه از کشور را همآنان سرکوب میکردند. آنان بیآنکه سازمانی رسمی داشته باشند، سازماندهیشدهترین جریان در کشور بودند. حزبالله با چنین ابزاری موقعیت خویش را بر جامعه تحمیل کرد و به قدرت نشست.
در تاریخ جمهوری اسلامی سی خرداد ۱۳۶۰ روز مهمی محسوب میشود. مجاهدین خلق در این روز در اعتراض و "اتمام حجت" با رژیمی که سرکوب آزادیها را در پیش گرفته بود و حتی حضور رئیسجمهوری قانونی کشور را برنمیتافت، به خیابانها آمدند. در این روز حزبالله با تمام نیرو در برابر مجاهدین خلق که قصد داشتند با اعتراضهای گسترده خیابانی قدرت خویش را در برابر رژیم به نمایش بگذارند، قد برافراشت.
خشونت هیچگاه بر خیابانهای کشور چنین خشن و خونین جاری نشده بود. انگار مسئله بر "بودن و یا نبودن" بود. تنها در تهران "بیش از ۵۰۰ هزار نفر شرکت کرده بودند". اخبار آن به شکل مستمر از رادیو و تلویزیون پخش میشد. حکومت اعلام کرد که «تظاهرکنندگان محارب با خدا محسوب میشوند». حزبالله مسلح به سلاح سرد و گرم به مقابله برخاست. «تنها در محدوده تهران پنجاه نفر کشته، ۲۰۰ زخمی و هزار نفر دستگیر شدند.» (یرواند آبراهیمیان) روز بعد روزنامه اطلاعات اسامی ۲۳ دختر و پسری را اعلام کرد که اعدام شده بودند. و این آغازی بود از اعدامهای دستهجمعی که بعدها همچنان ادامه یافت.
مهناز پراکند، دانشجوی رشته حقوق و هوادار وقت مجاهدین خلق، از جمله افرادیست که در این روز در میدان فردوسی تهران بازداشت میشود.
زندان، شکنجه و حکم اعدام
در میان «صدای شلیک گلولههای سلاحهای مختلف از کلت کمری گرفته تا ژ۳... عدهای که در محاصره تفنگداران افتادهاند و یکبهیک مثل برگ خزان بر زمین میغلتند،... پیکرهای زخمی و بیجان دختران و پسرانی را میبینم که نقش بر زمین شدهاند. بعضی از زخمیها در تلاشند که سینهخیز خود را به محل امنی برسانند و بعضی کاملاً بیحرکت و غرق در خون هستند... میدان و اطراف آن به محاصره نیروهای پاسدار و کمیته و لباسشخصیهایی درآمده است که همهگونه سلاح سرد و گرم در دست دارند. زنجیرها و قمهها را میبینم که در هوا میچرخند و همان زمان عربدههای زنجیرداران و قمهکشان وحشت ایجاد میکند.»
مهناز پراکند در چنین موقعیتی بازداشت میشود، به زندان اوین منتقل میشود و از همان ابتدای ورود شکنجههای بیپایان آغاز میشود. از دختر پانزدهساله تا زنان پنجاهساله در میان بازداشتشدگانی که با سر و صورتی خونین و پاهایی زخمی در سلولها آینده خویش را منتظرند، دیده میشوند.
شلاق در زندان قانون است. در زندانهای جمهوری اسلامی متهم وجود ندارد. همه مجرماند. شلاق بازجو، دادستان، قاضی و وکیل است. شلاق بر پا، سر و دست زندانی فرود میآید تا آنچه را بر زبان براند که بازجو میخواهد: «ضربات کابل مثل چاقوست، مثل آتشیست که هرچه سر راهش است را میبُرد و میسوزاند و تمام وجودت را پارهپاره میکند و جانت را به آتش میکشد.»
به زیر شلاق، اگر بازجوییها به پایان هم رسیده باشد، دوران هراس را پایانی نیست. در واقع زندانی در جمهوری اسلامی، اگر حکم زندان هم گرفته باشد، باز در هراس از مرگ روزگار میگذراند. جان انسان در زندانهای جمهوری اسلامی بیارزشترین است. اگر زندانی اعدام شود، از عده مخالفان یکتن کم شده است و اگر زنده بماند، به عنوان دشمن و مزاحمی همیشگی دیده میشود.
در همین راستاست که نیلوفر تشید، دختری پانزدهساله، پس از اعمال بدترین شکنجهها، اعدام میشود، زیرا نخواسته برادر مجاهد خویش را لو بدهد.
مهشید، دانشآموزی دیگر، با اینکه به زیر شکنجه خواهرش را لو میدهد و اعلام میدارد که توبه کرده است، شلاق به دستش میدهند تا در اثبات تواب بودن خود، نقش شکنجهگر را بازی کند: «در اینجا اخلاق مرده است. هم برای بازجویان و هم برای زندانیانی که برای فرار از شکنجه اصرار دارند تا توبهشان را نزد بازجویان اثبات کنند.»
تمامی زندانیان با تهدید به اعدام راهی شکنجهگاه میشوند. اعدام واژهایست که با ورود به زندان تا رهایی از آن، همیشه بر فراز سر زندانی میچرخد. در تاریخ زندان از اعدامهای سال ۶۷ زیاد گفته میشود، اما در مورد اعدامهای سال ۶۰ اسناد کمتری وجود دارد. "شیفتگان عشق" در این راستا منبع باارزشیست: «شبها صداهایی شبیه صدای سهمگین خالی کردن همزمان یک ماشین تیرآهن، زندان را میلرزاند و بعد هم صداهای تکتک تیراندازی به گوشمان میرسید... فردایش دختران پاسدار فقط یکصفحه روزنامه را که اسامی اعدامشدگان را نوشته برایمان میآوردند وسط بند پرتاب میکنند که بخوانیم و بدانیم که بر سر خواهران و برادرانمان چه میآید.»
مهناز پراکند در چنین موقعیتی محکوم به اعدام میشود. بعدها، آنگاه که نمایندگان آیتالله منتظری به زندانها میآیند، این حکم به حبس ابد تقلیل یافته و او در نهایت پس از پنج سال از زندان آزاد میشود.
"محاربی" که وکیل میشود
در جمهوری اسلامی آنکس که پیشینه زندان داشته باشد، پیوستهایام با کار و ادامه زندگی مشکل خواهد داشت. مهناز پراکند نیز در این راستا، اگرچه تحصیل را به پایان میرساند و وکیل میشود، اما برای کار وکالت پروانه کار دریافت نمیکند. به پرونده او باید کانونی از وکلا رسیدگی کند که مسئولان آن "نمایندگان وزارت اطلاعات هستند". از سوی این کانون به وی ابلاغ میشود که: «شما شرایط لازم برای اخذ پروانه وکالت را ندارید و امیدواریم که در سنگرهایی دیگر موفق باشید و...». تنها سماجت او، موقعیت کشور پس از دوم خرداد و یاری بیدریغ کسانی چون عبدالفتاح سلطانی باعث میشود پروانه وکالت دریافت دارد. و این اما آغاز راه است.
دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در دادگاههای انقلاب کاریست دردسرساز. جمهوری اسلامی از هر وکیلی که به دفاع از این افراد برخیزد، به عنوان همفکر متهم مینگرد. در همین راستاست که عبدالفتاح سلطانی، از شاخصترین وکلای مدافع ایران در دفاع از حقوق بشر، بازداشت میشود و مهناز پراکند که به عنوان کارآموز همکار او بود، به یکی از وکیلهای او تبدیل میشود.
و چنین است که زندانی دیروز در اوین، دگربار و اینبار به عنوان وکیل به اوین بازمیگردد: «اوین برای من فقط یک زندان نیست. اوین از یکطرف یادآور درد و رنج و شکنجه و بدنهای لهشده و خونهای ریختهشده بهترین و پاکترین جوانان این مرز و بوم است. اوین نماد مقاومت، فداکاری و شهادت است. اوین محل تولد، رشد و نمو کودکانیست که هیچ از آزادی نمیدانستند... اوین از طرف دیگر یادآور سرخوشیهای مستانه ستمگران و عبادتکنندگانیست که شکنجه را عبادت میدانستند و میدانند. اوین نماد خشونت، شقاوت... و ظهور توحش و دفن انسانیت» است.
تجربههای مهناز پراکند در دفاع از زندانیان "عقیدتی و سیاسی" و "حقوق بشری" بخشیست کمتر گفتهشده از تاریخ قضاوت در ایران معاصر. قاضی مرتضوی، قاضی صلواتی، قاضی حداد و قاضی مقیسه از جمله بدنامان مشهوری هستند که دادگاههای جمهوری اسلامی با نام آنها شناخته میشود.
مهناز پراکند از رفتار این "قضات" در بسیاری از پروندهها، از جمله پرونده شیرین عبادی، نسرین ستوده، زهرا کاظمی، گروه "جامعه بهایی"، عبدالفتاح سلطانی، دانشجویان و فعالان جنبش سبز، قتلهای زنجیرهای، فعالان ملی مذهبی و بسیارانی دیگر مینویسد. در این دادگاهها قاضیها پیش از محاکمه حکمها را صادر کردهاند و هیچ ترسی از آن ندارند تا به وکیل مدافع بگویند که زحمتی بیهوده میکشد و تصمیمها از پیش گرفته شده است.
در دادگاههای جمهوری اسلامی که کاملاً در دست "امنیتی"هاست، همین قاضیها قربانیان را با شکنجه نسبت به کارهای ناکرده مجبور به اعتراف میکنند تا قدرت خویش را در کار قضاوت نشان دهند. در جلسات علنی و نمایشی دادگاه، آنان که در دادگاه حضور دارند، مأموران امنیتی هستند و خبرنگاران امنیتی؛ و این در حالیست که به خانواده زندانیان اجازه ورود به دادگاه داده نمیشود. در روند همین دادگاههاست که برای وکیلهای مدافع نیز پروندهسازی میشود تا چون نسرین ستوده به زندان گرفتار آیند و یا مانند شیرین عبادی از کشور بگریزند.
در همین پروندهسازیهاست که مهناز پراکند، از فعالان کانون مدافعان حقوق بشر، زنی که به عنوان وکیل دادگستری به دفاع از حقوق "زندانیان سیاسی و عقیدتی و مدنی" برخاست و تلاش کرد وکیل کسانی باشد که "جان خود را با عشق به انسانیت، آزادی و آزادگی معامله کردند"، به دادگاه احضار میشود. او احساس میکند که اینبار اگر بازداشت شود، به زندان گرفتار خواهد آمد. و چنین است که مهناز پراکند سرانجام به ناگزیر راه گریز از کشور را پیش میگیرد.
"شیفتگان عشق" را نشر باران در ۴۶۳ صفحه منتشر کرده است.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
عکس: رخدادهای دهه اول جمهوری اسلامی؛ از بهار ترور تا تابستان اعدام
حوادث دهه اول حکومت جمهوری اسلامی را نمیتوان در چند قاب عکس نشاند؛ سالهایی که با حوادثی خونین همراه بود. در این مجموعه عکس سعی شده است به رخدادهای سیاسی مهم و همچنین برخی موارد کمتر مطرح شده پرداخته شود.
عکس: Mehr
تشکیل دولت موقت
دولت موقت ایران ۱۶ بهمن ۵۷ به فرمان آیتالله خمینی توسط مهدی بازرگان و با حضور نیروهای ملی مذهبی و لیبرال تشکیل شد و تا ۱۳۵۸، به مدت ۲۷۵ روز بر سر کار بود. در این دولت احمدزاده، تاج، مبشری، اسلامی، میناچی، یزدی، یدالله سحابی، شریعتمداری، امیرانتظام، حاج سیدجوادی، فروهر، شکوهی، طاهری، اردلان، صباغیان، بنی اسدی ، محمدتقی ریاحی، حکیمی، ایزدی، رستگارپور ، معینفر و سامی حضور داشتند.
عکس: irdc.ir
رفراندوم تعیین نوع نظام
پس از پیروزی انقلاب، همهپرسی تعیین نوع حکومت در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران برگزار شد و بیش از ۹۸ درصد شرکت کنندگان در همهپرسی با دادن رای «آری»، با برقراری نظام جمهوری اسلامی موافقت کردند. تنها پرسش این رفراندوم "جمهوری اسلامی؛ آری یا نه بود". در آن زمان این شیوه رایگیری با انتقاداتی مواجه شد. برخی گروههای انقلابی این رفراندوم را تحریم کردند.
عکس: Kaleme.com
ترور هاشمی رفسنجانی
ترور نافرجام اکبر هاشمی رفسنجانی، ۴ خرداد ۵۸ روی داد. وی اگر چه از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما با کمک عفت مرعشی همسرش، از مرگ نجات یافت. این ترور توسط گروه فرقان صورت گرفت. قبل از هاشمی، مرتضی مطهری و تیمسار قرنی در آغاز سال ۵۸ توسط فرقان ترور شدند. در پی این ترور رجائی، بازرگان، طالقانی، امیرانتظام، خامنهای، صباغیان از جمله کسانی بودند که به دیدن وی در بیمارستان رفتند.
عکس: hashemirafsanjani.ir
درگذشت محمود طالقانی
آیتالله محمود علائی معروف به طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ درگذشت. وی از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی، از بنیادگذاران جبهه ملی دوم و نهضت آزادی ایران، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب ۵۷ بود. مرگ وی بر شرایط نیروهای میانهرو مذهبی حامی انقلاب ۵۷ تاثیرات منفی گذاشت.
عکس: irdc.ir
تصویب قانون اساسی
قبل از پیروزی انقلاب ۵۷، پیش نویس اولیه قانون اساسی توسط انقلابیون نزدیک به آیتالله خمینی در پاریس تهیه شد. ۱۲ مرداد ۵۸ انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی برگزار شد و اعضای منتخب از ۲۸ مرداد شروع به تدوین قانون اساسی کردند. پیشنویس اولیه کنار گذاشته شد و پیشنویسی تازه با توجه و تاکید بیشتر به اصول اسلامی تهیه شد. همهپرسی قانون اساسی در ۱۱ آذر برگزار شد و با رای اکثریت به تصویب نهایی رسید.
عکس: irdc.ir
اشغال سفارت آمریکا در تهران
تصرف سفارت آمریکا و گروگان گرفتن دیپلماتهایاین کشور در ایران روز ۱۳ آبان ۵۸ توسط جمعی از دانشجویان پیرو خط امام صورت گرفت. گروگانگیری که ۴۴۴ روز ادامه داشت، ۳۰ دی ۱۳۵۹ با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولتهای ایران و آمریکا و آزادی گروگانها پایان یافت. آیتالله خمینی در ابتدا از تصرف سفارت چندان حمایت نکرد، اما به سرعت نظرش را تغییر داد و آن را «انقلاب دوم ایران» نامید.
عکس: AP
استعفای دولت بازرگان و محاکمه امیرانتظام
بازرگان اشغال سفارت آمریکا را نقض قوانین بینالمللی خواند و خواستار آزادی فوری گروگانها شد. ۱۵ آبان ۵۸، دو روز پس از گروگانگیری دولت موقت استعفا داد که مورد پذیرش آیتالله خمینی قرار گرفت. عباس امیر انتظام، معاون نخستوزیر وقت پس از تسخیر سفارت در ۲۸ آذر ۵۸ به اتهام همکاری با سازمان جاسوسی سیا بازداشت شد؛ اتهامی که هیچگاه ثابت نشد. ولی از نزدیک به سی سال را در زندان سپری کرد.
عکس: irdc.ir
کودتای نوژه
پس از پیروزی انقلاب ۵۷، کودتای نوژه، توسط تنی چند از افسران ارتش ایران طرحریزی شد. این کودتا ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۹ فاش شد. فرماندهی کل کودتا به دست سپهبد سعید مهدیون (فرمانده سابق نیروی هوایی) بود. از اهداف کودتاگران کشتن روحالله خمینی و حمله به برج مراقبت فرودگاه مهرآباد بودند. گفته میشود کادرهای نظامی حزب توده، در فاش شدن این کودتا نقش داشتهاند. دهها نفر در پی شکست این کودتا اعدام شدند.
عکس: rouydadnews.org
عملیات "پنجه عقاب" یا عملیات طبس
در پی ناکامی دولت ایالات متحده آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگانهای آمریکایی در تهران، جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا دستور انجام یک عملیات نظامی را داد. عملیات نظامی نیروی دلتا برای آزادسازی آمریکاییهای گروگان گرفتهشده توسط دانشجویان پیرو خط امام در تهران بود. وقوع طوفان شن موجب برخورد هواپیمای سی۱۳۰ و یک بالگرد شد و ۸ تن از نظامیان آمریکایی در این حادثه کشته شدند.
عکس: artgame.ir
تهاجم نظامی عراق به ایران
جنگ عراق با ایران طولانیترین نبرد کلاسیک و دومین جنگ طولانی قرن بیستم پس از جنگ ویتنام بود. این جنگ ۳۱ شهریور ۵۹ با یورش نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور به خوزستان رسما آغاز شد. در مرداد ۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و بیش از ۱۱۰۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور، این جنگ ۸ ساله خاتمه یافت.
عکس: picture-alliance/Bildarchiv
انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاهها
انقلاب فرهنگی به مجموعهای از رویدادهای سالهای ۵۹ تا ۶۲ در ایران گفته میشود که در نهایت منجر به پاکسازی استادان و دانشجویانی مخالف حکومت ایران شد. شروع این اقدام با سخنان روحالله خمینی، در پیام نوروزی خود، در فروردین۵۹ بود: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید. اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.»
عکس: shahrvand
بنیصدر؛ از ریاست جمهوری تا فرار
ابوالحسن بنیصدر یک سال پس از انقلاب ۵۷، به عنوان نخستین رئیس جمهور ایران انتخاب شد. وی که از حمایت روحالله خمینی برخوردار بود با حزب جمهوری اسلامی اختلاف نظر عمیق پیدا کرد. وی در خرداد ۶۰، توسط مجلس شورای اسلامی تحت کنترل اعضای حزب جمهوری از مقام خویش عزل شد. بنیصدر از ایران خارج شد و در فرانسه به مخالفت خود با حکومت وقت ایران ادامه داد.
عکس: tarikhirani.ir
آغاز مبارزه نظامی مجاهدین با حکومت
تظاهرات ۳۰ خرداد ۶۰ همزمان با عزل بنیصدر رئیسجمهور وقت، توسط سازمان مجاهدین خلق سازماندهی شد. چند روز پیش از ۳۰ خرداد، اسدالله لاجوردی دستور بازداشت مسعود رجوی و موسی خیابانی را صادر کرده بود. در همان روز نیز این سازمان با انتشار بیانیهای ورود به فاز مبارزه مسلحانه با حکومت را اعلام کرد. گفته میشود تنها در درگیریهای تهران حدود ۵۰ نفر کشته و ۲۰۰ نفر مجروح بر جای گذاشت.
عکس: irancima
انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی
انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر سال ۶۰ منجر به کشتهشدن هفتاد و پنج نفر از اعضای این حزب شد. گفته میشود این عملیات توسط محمدرضا کلاهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق انجام شده و وی هماکنون در خارج از ایران زندگی مخفی دارد. در این انفجار محمد بهشتی و تعداد قابل توجهی از نمایندگان مجلس به همراه وزرا و معاونان دولت کشته شدند. این اتفاق را میتوان پایان حیات سیاسی حزب جمهوری اسلامی دانست.
عکس: Aftabnews.ir
ترور رئیس جمهور و نخست وزیر
هشتم شهریور ۶۰ انفجاری در دفتر نخست وزیری رخ داد که در اثر آن محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیسجمهور نخست وزیر وقت٬ عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری و هوشنگ وحید دستجردی، رییس شهربانی کشته شدند.
عکس: aftab.ir
رسوایی مک فارلین
ماجرای ایرانکنترا (ایران گیت) به معامله تسلیحاتی ایران با آمریکا و اسرائیل از مرداد ۶۴ تا اسفند ۶۵ باز میگردد. این معامله در ازای کمک ایران به آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان صورت گرفت. افشای این معامله و سفر یک هیات آمریکایی و اسرائیلی به سرپرستی مکفارلین به تهران در داخل ایران جنجال زیادی ایجاد کرد. گفته میشود سید مهدی هاشمی به وسیله روزنامه الشراع لبنان این ماجرا را فاش کرده بود.
عکس: hashemirafsanjani.ir
اعدام مهدی هاشمی
سید مهدی هاشمی از اعضای اولیه و موسسان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از نزدیکان آیتالله منتظری در ایران در ششم مهر ۶۶ اعدام شد. در ماجرای مک فارلین، او بود که برای اولین بار این ماجرا را در روزنامه لبنانی الشراع فاش کرد. وی مدتی بعد دستگیر شد و به اتهام قتل آیتالله شمسآبادی (که در زمان شاه به این اتهام محاکمه و پس از انقلاب از زندان آزاد شده بود) و چند نفر دیگر مجدداً محاکمه و اعدام شد.
عکس: tarikhirani.ir
اعدامهای تابستان ۶۷
در تابستان ۶٧ عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی در ایران در ماههای مرداد و شهریور اعدام شدند. اکثر اعدامشدگان از هواداران و یا اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین اعضای گروههای چپ بودند. تعداد قربانیان این واقعه بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر نقل شده است. گفته میشود بیشتر اعدامشدگان به صورت مخفیانه و ناشناس در گورستان خاوران به خاک سپرده شدند.
عکس: Iran-emrooz.net
عزل آیتالله منتظری
آیتالله منتظری از مراجع تقلید شیعه، از سال ۶۴ تا ۶۸ قائممقام آیتالله خمینی بود. از جمله دلایل برکناری وی اعتراض به اعدامهای سال ۶۷ و شکنجه در زندانهای ایران و نیز اعدام مهدی هاشمی بود. اختلاف نظر جدی وی با روحالله خمینی و اطرافیان وی، در نهایت منجر به برکناری و منزوی کردن او شد.
عکس: Montazeri.org
پذیرش قطعنامه ۵۹۷
قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در ۲۹ تیر ۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یکسال و هفت روز در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد و روحالله خمینی پذیرش آن را به «نوشیدن جام زهر» تعبیر کرد. با این حال عراق به حملات خود ادامه داد تا آنکه نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۶۷ پایان یافت.
عکس: Mehr
مرگ آیتالله خمینی
علت اصلی مرگ روحالله خمینی «ایست قلبی» اعلام شد، اما گفته میشود که او در یکماهه آخر حیات به سرطان معده مبتلا شده بود و در جریان دومین شیمیدرمانی دچار سکته قلبی شد. او در ۱۳ خرداد سال ۶۸، در سن ۸۷ سالگی درگذشت. مراسم تشییع وی دارای رکورد گینس بزرگترین تشییع جنازه جهان است که بنا بر گزارشهای حکومتی ۱۰ میلیون نفر در آن شرکت کردند.
عکس: rouydadnews.org
انتخاب علی خامنهای به رهبری
پس از درگذشت روحالله خمینی ، مجلس خبرگان رهبری در ۱۴ خرداد ۶۸ و پیش از تدفین وی در جلسهای فوقالعاده علی خامنهای را به عنوان رهبر انتخاب کرد. در ابتدا قرار بود رهبری شورایی شود ولی این موضوع مورد اجماع واقع نشد. هاشمی رفسنجانی در انتخاب خامنهای نقش عمدهای داشت. منتقدان انتخاب خامنهای میگفتند که وی شرط مرجعیت مطابق با قانون اساسی برای رهبری را ندارد.