تعریف مدرن جنسیت؛ زن کیست، مرد کیست؟
۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه «وقتی که با انسان دیگری روبرو میشوید، اولین تشخیصتان زن یا مرد بودن آن فرد است
و طبق عادت این کار را با اطمینان کامل انجام میدهید.»
زیگموند فروید
انسانها به دلیل ویژگیهای کارکرد مغز و محدودیتهای زبانی ناخودآگاه گرایش به صدور احکام قطعی دارند. حتی کمبود دادهها و نبود زمینه مناسب برای نتیجهگیری، مانع این عادت نمیشود. از این گذشته، توافقهای عمومی دیرپا هستند و به سختی به روز یا بازتعریف میشوند.
از جمله این مسائل جنسیت انسانهاست. در دورهای چند میلیون ساله، زیست انسان مانند دیگر موجودات زنده، محدود به رفع نیازهای غریزی بود. با شکلگیری زبان و تبدیل انسانها به موجودات اجتماعی فرهنگی، نهادهای گوناگونی به وجود آمدند که وظیفه تعریف مناسبات انسانی را بر عهده گرفتند. در این فرایند، نورمها پدید آمدند و هر آنچه خارج از چارچوبها قرار داشت، غیرطبیعی تلقی شد.
یکی از این احکام پایدار، مفهوم "نر" و "ماده" در بحث جنسیت یا تعریف "زنانگی" و "مردانگی" است. به طور معمول تعیین جنسیت به واسطه عوامل ظاهری و بیرونی مانند شکل بدن، مو، صدا، رفتار، پوشش و آرایش انجام میگیرد.
البته همین عوامل پیشگفته نیز نسبی بودهاند و در دورههای تاریخی و فرهنگهای مختلف تغییر کردهاند. به طور نمونه، مردان اروپایی در دوران باروک کفش پاشنهبلند و دامن میپوشیدند و میکوشیدند هر چه ظریفتر جلوه کنند.
اما در لایههای عمیقتر این احکام، توانایی در تولید مثل نشانه زن یا مرد بودن واقعی تلقی میشود. ضربالمثلی روسی میگوید: زن تا مادر نشده کامل نیست.
فروید کوه و صخره را نماد مردانگی و چشماندازهایی شامل جنگل و آب را نماد زنانگی مینامید و معتقد بود که زنها به دلیل نداشتن آلت "نرینه" و فرورفته بودن آلت جنسی خود، دچار عقده حقارت هستند.
اما کارل گوستاو یونگ، روانکاو و متفکر سوییسی اصطلاحات "آنیما" و "آنیموس" را وارد فرهنگ لغات کرد. یونگ میگفت، در ضمیر ناهشیار هر مرد یا زن، شخصیت متضاد درونی زنانه یا مردانه دیگری نهفته است. یونگ اعتقاد داشت که هر انسان، جنبههای توامان "زنانگی" و "مردانگی" را در خود دارد و سلامت شخصیتی فرد را در گرو بروز هر دو جنبه میدانست.
جنسیت بیولوژیک
از منظر علمی تعیین جنسیت با منطق "باینری" (صفر یا یک) امر دشواری است زیرا این مفهوم در مراحل مختلف بیولوژیک و فرهنگی شکل میگیرد و نتیجه نهایی را نمیتوان با قطعیت در دو گروه خلاصه کرد. اما جبر حقوقی و قانونی، درج جنسیت در شناسنامه را ملزم به تعیین آن میکند.
واقعیت آن است که تخمک بارور شده تا پنج هفته اول، کاملا فاقد جنسیت است و در این مدت، تنها دستگاههای مهم حیاتی مانند نخاع، قلب، مغز، شش، دستگاههای عصبی و گوارشی شکل میگیرند.
تازه در مرحله حساس هفته هفتم به بعد است که دستگاههای جنسی شکل میگیرند. جنین میتواند با وجود ترکیب کرموزومی "XY" یا "XX"، نه پسر باشد، نه دختر و به عبارت دیگر ترکیبی از علایم اولیه و ثانویه زنانه و مردانه را داشته باشد.
تجدیدنظر در تقسیم قطعی انسانها به زن و مرد، از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آغاز شد و مفهوم "بیناجنسی" یا "تراجنسی" جای خود را در نورمهای اجتماعی، به تدریج و در پروسهای نه چندان ساده باز کرد. البته استثنایی در این زمینه وجود دارد و آن اندونزی است که "بیناجنس"ها در آن سالهاست به عنوان جنس سوم پذیرفته شدهاند و حتی در برخی روستاها مورد ستایش قرار میگیرند.
در آلمان نیز به تازگی قانونی تصویب شد که ثبت جنسیت سوم در گواهیثبت تولد یا اسناد رسمی دیگر را مجاز میشمرد. از نوامبر ۲۰۱۳ "بیناجنسیها" از اعلام جنسیت زن یا مرد در مدرک شناسایی خود معاف هستند. اما تراجنسیها که جنسیت بیولوژیک مردانه دارند، موظفند برای تغییر جنسیت خود در مدرک شناسایی، عقیم بودن و داشتن علائم ظاهری زنانه را ثابت کنند. شمار افراد بیناجنسی در آلمان حدود صد هزار نفر برآورد شده است.
جنسیت اجتماعی-روانی (جندر)
جنسیت افراد معمولا، مجموعه انتظارها، عادتها و نقشهای قالبی است که فرهنگ مسلط هر جامعه برای افراد، چه در حوزه اجتماعی و اداری و چه در حوزه خصوصی تعیین میکند. شکلگیری هویت جنسی افراد به عواملی چون جنسیت کروموزومی، غدد درونریز، رشد اعضای جنسی بیرونی و درونی متکی است. تشخیص هویت جنسی از کودکی شروع میشود، در نوجوانی تقویت میشود و چند سال بعد به ثبات میرسد.
انسانها در رفتار روزانهشان، با زبان بدن و اشاره، دائما پیام میرسانند که به چه جنسیتی تعلق دارند. هر فردی مسئول نمایش "درست" این امر و موظف به یادگیری اصولی است که این نمایش را طبیعی جلوه دهد.
اما هر انسانی علاوه بر هویت جنسی بیولوژیک، هویت جنسی اداری، هویت جنسی اجتماعی یا هویت جنسی روانی نیز دارد. هویت جنسی بیولوژیک و هویت جنسی روانی افراد لزوما یکی نیست. یک زن یا یک مرد ممکن است با وجود هویت بیولوژیکی "زن" یا "مرد"، تصویری درونی و کاملا شخصی از هویت جنسی خود داشته باشد.
ممکن است رفتار بیرونی فرد با اندامهای جنسی زمان تولدش سازگار و یکسان نباشد. البته این سازگاری نیز نسبی است و رابطه نزدیکی با فرهنگ جامعه مورد نظر دارد. ممکن است رفتاری در یک فرهنگ زنانه تلقی شود و در جامعهای دیگر مردانه باشد.
هویت هر فرد بر اساس جنسیت، خاستگاه، سن و جهانبینیاش شکل میگیرد. بنیان هویت جنسیتی هر انسان براین اساس است که فرد چه تصوری از خود دارد و دیگران او را چگونه میبینند. هویت جنسی علاوه بر جنسیت بیولوژیک و جنسیت اجتماعی، جهتگیری جنسی را هم در بر میگیرد. این جهتگیری میتواند به یک "دگرجنس" باشد یا یک "همجنس" یا به هر دو جنس.
نظم کهنه و کلیشهها
جنسیت ما در مراحل و سطوح مختلف بیولوژیک و اجتماعی شکل میگیرد. حتی اضافه کردن نامهای دیگر به "زن یا مرد"، پاسخگوی هویت پیچیده فردیت انسان نیست و میتواند یک گروهبندی کاملا کلی تلقی شود.
می توان گفت که در دنیای مدرن، دیگر ما با جنست خاصی متولد نمیشویم. پائولا ایرنه ویلا، جامعهشناس آلمانی آرژانتینی معتقد است: «جنسیت چیزی نیست که ما داریم، جنسیت آن چیزی است که انجام میدهیم.»
شکل دیگری از این مفهوم را سیمون دوبووار نیز در کتاب "جنس دوم" در سال ۱۹۴۹ بیان کرده است: «انسان زن به دنیا نمیآید، بلکه به زن تبدیل میشود.»
این "شدن" و "انجام دادن" تحت تاثیر فرهنگ محیط معنا مییابد. قالبها و قراردادهای فرهنگی بر اساس نیازهای اجتماعی-اقتصادی شکل میگیرند و متناسب با شرایط هم تغییر میکنند.
کلاودیا کوایزر- پل استاد کرسی روانشناسی دانشگاه کوبلنز آلمان، طی تحقیقی نتیجه گرفت که زنان و مردان با برگزاری تست هوش و ریاضی، به نتایج مشترکی دست مییابند اما اگر از پیش گفته شود که مردها در ریاضیات بهتر هستند، نتیجه آزمایش تغییر میکند!
این آزمایش، نمونه خوبی در اثبات آن است که مفهوم "زن" یا "مرد" در دنیای کنونی، کماکان زیر تاثیر کلیشههای فرهنگی است اما بر اساس نیازهای اجتماعی و اقتصادی در مسیری پرتحول قرار دارد.