تفسیر: سایهروشنهای یک توافق تاریخی
۱۳۹۴ تیر ۲۴, چهارشنبهیک خبر خوب و یک خبر بد. رسم بر این است که با خبر خوب شروع کنیم: آری، مذاکرات طولانی سرانجام به ثمر نشست و توافق حاصل شد. اما خبر بد: این توافق در شرایط کنونی تنها بر روی کاغذ است و میباید نهایی و اجرایی شود. و این را سادهتر میتوان گفت تا بدان عمل کرد. کار اصلی تازه شروع شده است. قانع کردن همه کسانی که علیه پیروزی دیپلماسی در مناقشه هستهای بوده و هستند، کاری است کارستان. و متاسفانه باید اعتراف کرد که مخالفان راهحل مسالمتآمیز بحران هستهای، هم پر شمار هستند و هم دشمنانی را میمانند که همهجا حضور دارند.
پرسش نخستی که ذهن را به خود مشغول میکند این است که این توافق چگونه پا گرفت و ممکن شد؟ وزیر خارجه سابق فرانسه، برنارد کوشنر زمانی گفته بود دو گزینه بیشتر وجود ندارد: یا بمبهای ایران یا بمباران ایران. بری از هرگونه تردیدی باید گفت که دو راهی که او در برابر مناقشه هستهای ایران ترسیم میکرد، هر دو فاجعهبار بودند.
فاجعهبار نه صرفا برای مردم ایران که برای همه جهان. اگر ایران به جنگافزارهای هستهای دست مییافت، نه تنها توازن قوا در منطقه کاملا به هم میخورد، نه تنها یک رقابت تسلیحاتی نفسگیر به منطقه تحمیل میشد، بلکه میتوانست آتش جنگ و ویرانی را در سراسر منطقه بگستراند. آن هم در منطقهای چنین بحرانزده و پر تنش. فاجعه ناشی از بمباران ایران نیز نیازی به تشریح و تفسیر ندارد. ایران در شمار معدود کشورهای منطقه است که خوره بیثباتی به جانش نیفتاده. بمباران ایران برابر بود با به آتش کشیدن کل منطقه.
جای خرسندی است که دور نهایی مذاکرات طولانی وین نشان داد که راه سومی نیز برای خاتمه دادن به مناقشه هستهای وجود دارد: میباید با صبر و حوصله زمینههای پیروزی خرد بر جنون را فراهم آورد و برای این مناقشه، راهحلی دیپلماتیک یافت. خوشبختانه نمایندگان کشورهای ۵+۱ و ایران این راه را برگزیدند و از دو گزینه فاجعهبار یاد شده پرهیز کردند.
گزینه نظامی به ندرت کارساز است
تردیدی نیست که تحریمها در نرم کردن مواضع ایران و تحمیل "نرمش قهرمانانه" به رهبر جمهوری اسلامی موثر واقع شدند. اما مرور سیزده سالی که از بحران هستهای ایران میگذرد آشکارا نشان میدهد که تحریمها راهحلی موثر برای حل مناقشه هستهای نبودند. مگر نه آنکه جمهوری اسلامی در سایه همین تحریمهای کلان بر شمار سانتریفوژهای خود افزود، توان غنیسازی اورانیوم خود را افزایش داد و ماجراجویی اتمی خود را گستردهتر از پیش دنبال کرد؟
از آنجا که تحریمها نیز برای بازداشتن سران جمهوری اسلامی از پیشبرد برنامه هستهایشان کارساز نبودند، تنها دو گزینه باقی مانده بود. یا یافتن راهحل برد−برد و یا گزینه نظامی.
تجربه جنگهای عراق و افغانستان برای جامعه بشری بسیار آموزنده بود. همگان دیدند که گزینه نظامی بیش و پیش از آنکه بتواند مشکلی را حل کند، بر گستره مشکلات میافزاید. باید فاش گفت که جهان و بهویژه منطقه پس از آغاز جنگ عراق توسط آمریکا و متحداناش حتی ذرهای امنتر نشد، بلکه منطقه هیچگاه چون امروز دستخوش بحران و بیثباتی نبوده است. هم از این رو بود که همه تلاش داشتند برای مناقشه هستهای ایران، راه حلی دیپلماتیک بیابند.
یک مناقشه و دهها پرسش باز
هرگاه به دستورکار واپسین روزها و دورههای پایانی مذاکرات هستهای بنگریم، به وضوح خواهیم دید که در پایان کار موضوع به برنامه هستهای ایران و بدگمانی نسبت به انگیزههای آشکار و پنهان پیشبرد این برنامه در امپراتوری آیتاللهها محدود نمیشد. لیست پرسشها سال به سال و از یک مذاکره به مذاکره بعد و به موازات تحولات طوفانی این منطقه تنشزده درازتر شده بود و پرونده این مذاکرات قطورتر از گذشته. به اعتراف دستاندرکاران، در دور پایانی، کمتر موضوعی فنی مورد مذاکره بوده و بیشتر مسائل سیاسی مورد بحث و مشاجره بوده است. و از همین رو نیز ما شاهد جلسات مکرر در مکرر وزیران امور خارجه کشورهای ذینفع بودیم.
موضوعات سیاسی همچون رفع تحریمهای تسلیحاتی، برنامه موشکی جمهوری اسلامی، نقش ایران در منازعات منطقهای، جنگ نیابتی بین ایران و عربستان در یمن، سوریه، عراق و بحرین و به موازات اینها حمایت جمهوری اسلامی از گروههای افراطی و از آن جمله از حزبالله و حماس ونقش این کشور در بحران خاورمیانه، همه اینها در دستور کار جلسات دو جانبه و چند جانبه مذاکرات هستهای قرار داشتند.
اما مشغلههای ذهنی مردم ایران تحریمها و فشارهای مستقیم ناشی از آن بر زندگیشان بوده است. تحریمهای بانکی و رکود ناشی از آن چرخهای اقتصادی را فلج کرده و زندگی مردم را دشوار ساخته است. مردم اکنون به آن امید بستهاند که این توافق رهگشا بوده و به تنگناهای اقتصادی جامعه پایان بخشد. و بهویژه مردم به آن امید بستهاند که این توافق به گشایش سیاسی و افزایش آزادیهای فردی و اجتماعی منجر گردد. و به آن امید بستهاند که با رفع تحریمها، روحانی وعدههای ظاهرا فراموش شده کارزار انتخاباتی خود را عملی سازد.
وظیفه اصلی هفتههای آتی
روز ۱۴ ژوئیه، روزی تاریخی و تاریخساز است. روزی خوب نه تنها برای مردم ایران، بلکه برای همه صلحدوستانی که هنوز امیدشان را به حل مسالمتآمیز بحرانها و منازعات از دست ندادهاند. اما این تنها یک سوی سکه است. وظیفه اصلی در پیش است. کنگره آمریکا ۶۰ روز برای بررسی متن توافقنامه فرصت دارد. نیروهای مخالف راه حل دیپلماتیک نیز ۶۰ روز فرصت دارند تا توافقنامه را به شکست بکشانند.
دولت اوباما نه تنها ناگزیر به رویارویی با مخالفت جمهوریخواهان است، نه تنها میباید تلاشهای لابی اسرائیل را خنثی کند، بلکه حتی میباید بسیاری از نمایندگان دموکرات را نیز نسبت به درستی این تصمیم متقاعد سازد. متقاعد ساختن دولت اسرائیل، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای منطقه نیز بر دوش دولت آمریکا سنگینی میکند. مگر نه آنکه بنیامین نتانیاهو، در شمار نخستین کسانی بود که پس از توافق آشکارا مخالفت خود را با آن اعلام کرد و این توافق را اشتباهی تاریخی خواند؟
دولت روحانی نیز کار سادهای در پیش ندارد. باید درعرصه تنشزدایی در منطقه تلاش کند، میباید مخالفت "دلواپسان" را مهار زند و با کارشکنیهای همه کسانی که مخالف این تصمیم تاریخی هستند، مقابله کند. همه باید تلاش کنند تا این توافق تاریخی نهایی و اجرایی شود. در غیر اینصورت، این توافق تاریخی به تاریخ میپیوندد.