1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تفسیر: یورش به سفارتخانه‌ها، تکرار یک تجربه خطا

جمشید فاروقی۱۳۹۴ دی ۱۴, دوشنبه

حمله به سفارتخانه عربستان و قطع مناسبات دیپلماتیک دو کشور موضوع تفسیری است از جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی دویچه وله

عکس: Isna

اینکه قدرت سیاسی در ایران چند پاره است و هر کس، بسته به جایگاه‌اش در برج قدرت سیاسی، ساز خود را می‌زند، بر کسی پوشیده نیست. و بر کسی پوشیده نیست که گروهی از اصولگرایان از توافق هسته‌ای خرسند نیستند و همه تلاش خود را به کار گرفته و می‌گیرند، تا بر کوره تنش در مناسبات خارجی ایران بدمند. اما آنچه بر بسیاری پوشیده است، این که، آزموده را چند بار باید آزمود و یک خطا را چند بار باید تکرار کرد؟

تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی، تاریخ تنش در مناسبات خارجی ایران است. این تاریخ پر تنش با یورش به سفارت آمریکا و گروگان گرفتن کارکنان آن سفارت شروع شد، با یورش نیروهای "خود جوش" به سفارت بریتانیا ادامه یافت و حال نسل دیگری از همان نیروهای "خود جوش" که در پهنای تاریخ این جمهوری، و در سایه برخی از صاحبان قدرت و نفوذ، آشکار و پنهان، جای خوش کرده‌اند، دست به اقدامی مشابه زده است. و حاصل هر سه یورش تنها یک چیز و آن انزوای بیش‌تر ایران است!

در اینکه سران عربستان از توافق هسته‌ای جمهوری اسلامی ناخرسند بوده‌اند، تردیدی نیست. و اگر نیک بنگریم، این ناخشنودی تنها به عربستان هم محدود نمی‌شود. شماری از شیخ‌نشینان خلیج فارس و حتی ترکیه علی‌رغم اظهارات رسمی از توافق کسب شده ناراضی هستند. اسرائیل که آشکارا مخالفت خود را با این توافق اعلام کرده است.

سران عربستان سعودی با تشکیل اتحاد پرسش‌برانگیز ضد ترور و بسیج کردن متحدان خود در منطقه علیه ایران و شرکت تمام عیار در جنگ نیابتی در سوریه، یمن و عراق نشان داده است که از تنش‌آفرینی بیش‌تر در منطقه ابایی ندارد. اعدام‌ نمر النمر، یک روحانی شیعه، نشانه آشکار تعقیب چنین سیاستی از سوی دولتمردان سعودی است.

بنابراین اعدام این روحانی شیعه حلقه‌ای از زنجیره سیاست‌های تحریک‌آمیزی است که ریاض در چند ماه گذشته دنبال کرده است. سیاست تحریک‌آمیز، سیاستی است که هدفش برانگیختن واکنش ناسنجیده طرف مقابل است. حریف را تحریک می‌کند تا شتابزده دست به اقدامی بزند، اقدامی که می‌تواند زیان‌بخش باشد و بهایی گران به همراه آورد.

و جمهوری اسلامی، یا حداقل لایه افراطی نیروهای اصولگرا، "آگاهانه" در این دام افتادند. به جای جلب توجه اذهان بین‌المللی به نقض آشکار حقوق بشر در عربستان و تلاش برای ایجاد موج مخالفت با سیاست‌های تحریک‌آمیز عربستان در منطقه، همان خطای تجربه شده پیشین را تکرار کردند: یورش به سفارتخانه عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد.

سیاست بستن سنگ‌ها و رها کردن سگ‌ها

راز موفقیت سیاست تحریک‌آمیز عربستان را باید در این نکته جست، که در بدنه و رهبری جمهوری اسلامی نیز نیروهایی وجود دارند، که خواهان تنش‌ بیش‌تر در منطقه و در مناسبات دیپلماتیک ایران هستند. به فرمان آنهاست که نیروهای "خود جوش" از لانه‌های خود خارج می‌شوند و دست به عمل می‌زنند.

زیان ناشی از عملکرد گروه‌های فشار و "خود جوش" برای روابط بین‌الملل جمهوری اسلامی بسیار سنگین بوده است. این ادعا که نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی قادر به کنترل این چند صد نفر نبوده‌اند، اعتراف به ناتوانی دولت و مسئولان است و در واقعیت هم کمتر کسی را قانع می‌کند. چه همین نیروها در سرکوب جنبش سبز خیلی هم کارآمد پا به میدان نهاده بودند.

چنین است که می‌توان نتیجه گرفت که عدم کنترل این نیروها ریشه در هم‌آوایی برخی از جناح‌های جمهوری اسلامی با عملکرد این نیروهای "خود جوش" دارد. سیاست بستن سنگ و رها کردن سگ، سیاستی نیست که بتواند کوچک‌ترین گرهی از مشکلات بین‌المللی ایران بگشاید. آنچه ایران در این شرایط حساس بدان نیاز دارد، پیش گرفتن سیاست تنش‌زدایی در منطقه و تلاش برای رهایی از انزوای سیاسی است و نه تنیدن پیله‌های ضخیم‌تر انزوا بر تن کشوری تحریم‌زده.

نیروهای واقع‌گرای جمهوری اسلامی می‌باید هر چه زودتر نیروهای "خود جوش" در بدنه و حامیان قدرتمندشان را تحت کنترل خود درآورند و از طریق گفت‌وگو مانع از بحران‌آفرینی و تنش‌فزایی این نیروها شوند. چرا که دامن زدن به بحران و افزودن تنش در مناسبات خارجی تنها به سود دشمنان ایران تمام می‌شود و می‌تواند پیامدهای خطرناکی برای ایران و منطقه داشته باشد

جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی دویچه وله