تك مضراب گفتگو با خودم
۱۳۸۵ اردیبهشت ۲۳, شنبه- اين بار چی داری؟
- باز از شاعر مشهور، نيمگو چند بيت آوردم.
- بفرما ببينيم اين دفعه چی گفته.
* * *
۱ـ سرو چمانِ من چرا ميل چمن نمیكند
يار پيام خود چرا mail به من نمیكند؟
بیهمگان بسر شود، بیتو بسر نمیشود
دختر خوب هيچ دم شكل پسر نمیشود.
شنيدن كی بود مانند ديدن؟
لميدن كی به مانند دويدن؟
بيا تا قدرِ يكديگر بدانيم
مگر در جادهها بهتر برانيم.
۲ـ شد غلامی كه آبِ جو آرد،
آبجو آمد و غلام ببرد.
عيب رندان مكن ای زاهد پاكيزه سرشت
به جهّنم كه خدا راه ندادم به بهشت.
خيزيد و خز آريد كه هنگام خزان است
ما آب نخورديم و دوباره رمضان است.
ای شيخ چه دل نهی به دستار؟
دل نه به پزشك يا پرستار.
نه بر اشتری سوارم، نه چو خر بزير بارم
نه نيازمندِ تومان و نه عاشق دلارم.
خدايا داد از اين دل داد از اين دل
كه عقلم از سرم افتاد از اين دل.
۳ـ آدمی در عالم خاكی نمیآيد پديد
آدمی را پس به خاك و گل نمیبايد كشيد.
آسايش دو گيتی، تفسير اين دو حرف است:
نون حرف بيست و نهم، هِ حرفِ سی و یّكم.
آن قصر كه جمشيد در او جام گرفت
قافش را نگهداشت فِ و لام گرفت.
٤- بيا تا گل بر افشانيم و می در ساغر اندازيم
سخن پرت و پلا در راديوها كمتر اندازيم.
دوستان شرحِ پريشانی من گوش كنيد
راديو را نشنيده، نه كه خاموش كنيد.
فسانه گشت و كهن شد حديث اسكندر
چه آن مخّرب ايران چه اين كه آبادیست.