تولستوی؛ صدمین سالروز مرگ خالق «جنگ و صلح»
۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعهآنچه لئو تولستوی را در جایگاه والایی قرار میدهد نه سخنان ستایشآمیز مهاتما گاندی است که او را "صادقترین انسان زمانه" میخواند، نه هواداران و پیروانی که او را قدیس می پنداشتند؛ تولستوی بیش و پیش از هر چیز یکی از بزرگترین داستانسرایان عصر حاضر است؛ دورانی که از نیمهی دوم قرن نوزدهم آغاز شد و همچنان ادامه دارد. دستکم این حقیقی است که هزاران هزار نفر در سراسر جهان کتابهای تولستوی را خواندهاند بدون آنکه با آنچه در حاشیهی زندگی او گذشته و احوال شخصی نویسنده آشنا باشند.
بر قلهی ادبیات جهان
لئو تولستوی زمانی همسری محبوب بود، زمانی معلمی دلسوز؛ روزگاری مهمترین رسالت خود را دفاع از حقوق کارگران و دهقانان رنجدیده میدانست، دورانی قدیس و پیشوای هزاران نفری بود که او را الگوی زیستنی متفاوت فرض کرده بودند؛
فراز و نشیبهای زندگی تولستوی فراواناند؛ "همسر محبوب" پس از نیم قرن زندگی مشترک خانه و کاشانه را دلزده و خسته رها میکند تا در خلوت از پای درآید؛ اشرافزادهی عیاش مردی "معتقد" میشود و چند سالی پیش از مرگ، کلیسای ارتدوکس حکم به ارتداد او میدهد!
در تمام این فراز و فرودها یک قلهاست که تولستوی به آن صعود کرد و تاکنون نه از آن پایین آمده، نه به زیر کشیده شده؛ قلهای از قلههای ادبیات جهان ...
آغاز نویسندگی
لئو نیکولایویچ تولستوی ۱۸۲۸ میلادی به عنوان فرزند یکی از خانوادههای اشرافی روسیه به دنیا آمد. او تا رسیدن به ده سالگی پدر و مادر خود را از دست داده بود و نزد عمهاش بزرگ شد. لئوی جوان تقریبا بیست ساله بود که تحصیل در رشتههای زبانهای شرقی و حقوق را رها کرد. در همین دوران با تقسیم املاک پدری صاحب ثروتی شد و زندگی پرماجرایش در مسیری دیگر قرار گرفت.
تولستوی بیست و دو ساله بود که وارد ارتش شد و در جنگ قفقاز شرکت کرد. حاصل این دوره سهگانهای بود که در فاصلهی سالهای ۱۸۵۱ تا ۵۷ نوشته و منتشر شد. این سه کتاب با نامهای "کودکی"، "نوجوانی" و "جوانی" بیشتر از زندگی خود نویسنده مایه گرفتهاند.
تجربههای جنگ
"قصههای سواستوپول" که تجربهی خدمت در ارتش است در سال ۱۸۵۵ و زمانی منتشر شد که تولستوی نظامیگری را رها کرد و به املاک خود بازگشت. همین اثار و رمان "بوران" که همه پیش از سیسالگی نویسنده منتشر شدند شهرت فراوانی نصیب تولستوی کردند.
تولستوی با اقامت در منطقهای که زمینهای کشاورزیاش در آن قرار داشت ، مدرسهای برای کودکان تاسیس کرد و داستانهای فراوانی برای نوجوانان نوشت. توجه او به تعلیم و تربیت ریشه در دو سفر به اروپا و آشنایی با آرای کسانی مانند ژاک ژان روسو دارد. تولستوی اعتقاد داشت ظرفیتهای ناشناختهی انسان قربانی فقر و فلاکت دوران کودکی میشود. او در یادداشتی با اشاره به فعالیتهای خود با فرزندان کشاورزان املاکش مینویسد: «چکونه میتوانم پوشکینها را از غرق شدن نجات دهم.»
جوانی "زننده و ناخوشایند" لئو
ابتدای دههی شصت قرن نوزدهم میلادی لئو تولستوی با دختر جوانی به نام سوفیا آشنا میشود و سال ۱۸۶۲ با او ازدواج میکند. سوفیا به ادبیات علاقمند بود، دستی در نوشتن داشت و به فعایتهای ادبی همسرش یاری میرساند. او در کتاب یادداشتهای روزانهاش مینویسد دستنویس ۱۴۰۰ صفحهای "جنگ و صلح" را هفت بار بازنویسی کرده است.
تولستوی سوفیا را عاشقانه دوست داشت اما رابطهای این دو که ۴۸ سال با هم زندگی کردند هیچگاره خالی از تنش نبود. نخشتین درگیریها از همان روزهای آشتایی آغاز شد که تولستوی دفترچه یادداشتهای روزانهی دوران پیش از ازدواجش را در اختیار سوفیا گذاشت. ظاهرا شرح عیاشیها و خوشگذارنیهایی که در این دفتر ثبت شده بود بر زن جوان تاثیری خردکننده گذاشت و هرگز از ذهنش پاک نشد. سوفیا در یادداشتهای روزانهی خود این دوران را "زننده و ناخوشایند" و زندگی قبلی لئو را "غیرقابل پذیرش" توصیف میکند. در سالهای بعد غرق شدن تولستوی در افکار فلسفی و نوشتههای ادبیاش مشکلات دیگری با خود به همراه داشت. این دو ۱۳ بچهی مشترک داشتند که چهارتای آن در کودکی مردند.
شهرت جهانی با آناکارنینا و جنگ و صلح
رمان "قزاقها" که درونمایهی اصلی آن از تجربههای نویسنده در جنگ قفقاز نشات گرفته یکی از نخستین آثاری است که تولستوی در آن به شکلی منسجم خطوط کلی تفکر خود را نیز تشریح میکند. بخشی از این تفکرات، مانند دلبستگی به پاکی طبیعت و ناخشنودی از جلوههای زندگی مدرن در اثار بعدی او نیز به شکلهای دیگر حضور دارند.
"جنگ و صلح" (۱۸۶۹) و"آنا کارنینا" (۱۸۷۷) مهمترین آثار تولستوی محسوب میشوند و شهرت جهانی او با انتشار این دو اثر به اوج رسید. آنا کارنینا که تولستوی آن را اولین رمان واقعی خود معرفی میکند ماجرای دراماتیک عشق و سرخوردگی و شکست است و جنگ و صلح حماسهی مقاومت روسها در برابر حملهی ناپلئون. این اثر که تولستوی آن را یک اثر حماسی منثور میخواند و منتقدان آن را یکی از بزرگترین رمانهای جهان میدانند، فراتر از یک رمان در بردارندهی دیدگاههای فلسفی نویسنده دربارهی زندگی و تاریخ نیز هست.
نسخهی کوتاه شدهی جنگ و صلح
جنگ و صلح رمانی عظیم است که در آن بیش از ۵۸۰ شخصیت با دقتی کمنظیر توصیف شدهاند. سه سال پیش نسخهی کوتاه شدهای از این رمان به زبان انگلیسی منتشر شد. در این نسخه ۶۰۰ صفحه از نسخهی اصلی که ۱۵۰۰ صفحه است حذف شده است. ناشر میگوید بخشهای حذف شده نظرات فلسفی نویسنده را شامل می شود و به یکدستی رمان و روند ماجراها لطمهای نمیزند. بخشی از این تلاشها به منظور ارائهی نسخهای جذاب برای نسل جوان و مخاطبان امروزی انجام میشود. از این نمونههای یکی نیز نسخه ی بازنویسی شدهای از آنا کارنیناست که اچ وینترز، نویسندهی جوان آمریکایی اخیرا به بازار عرضه کرد. در این روایت، در کنار حوادث و شخصیتهای رمان اصلی شخصیتهای تخیلی امروزی نیز حضور دارند.
شاهکار تولستوی، جنگ و صلح، در نظر منتقدان یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم روسیه است. تولستوی به رغم شهرت و محبوبیتی که با انتشار آثارش کسب کرد زندگی خود را به شدت تغییر داد و به ساده زیستن روی آورد.
استاد مهاتما گاندی
لئو تولستوی از دههی هشتاد قرن نوزدهم مطالعات خود را بر متون مذهبی ادیان مختلف متمرکز کرد. او پیش از آن نیز از زندگی اشرافی دلزده شده بود و سعادت را در ساده زیستن و چشم پوشیدن از لذت میجست. او معتقد شده بود پرهیز از کشتن نباید به همنوعان آدمی منحصر شود و تاکید میکرد کشتن حیوانات برای تغذیه نیز کاری غیراخلاقی است.
گیاهخواری، مبارزه مسالمت آمیز و طلب حقوق مساوی برای قشرهای پایین جامعه از مسائلی بود که تولستوی در راه ترویج آن تلاش فراوانی میکرد. بیهوده نیست که مهاتما گاندی یکی از تحسینکنندگان پرشور تولستوی بود، او را استاد خود میخواند و سالها با او نامهنگاری داشت.
"آیین و عبادت، خرافه و زائد"
"رستاخیر" (۱۸۹۹) آخرین رمان تولستوی محسوب میشود. این اثر به لحاظ تکنیک، ساختار و دقتی که نویسنده در توصیف حالات روحی قهرمانانش دارد از سوی بسیاری از منتقدان از شاهکارهای او نیز قویتر و منسجمتر است. به رغم این، نبوغ تولستوی در این کتاب در خدمت افکار اخلاقگرایهی او قرار گرفته و بیش از آنکه به رمانی تاثیرگذار تبدیلش کند موعظه و بیانیهی زاهدی پرهیزگار را میماند.
رمان رستاخیز و مقالهها و نوشتههای فلسفی تولستوی خشم کلیسای ارتدوکس و مقامهای دولتی را علیه نویسنده برانگیخت. تولستوی اعتقادات بنیادی مسیحیان را "خرافات" و مراسم عبادی و ایینهای کلیسایی را "زائد" میخواند. او میگوید هستهی اصلی مسیحیت نه افروختن شمع و عبادت و مراسم مذهبی که نوعدوستی است و کشاورزان را ترغیب میکند از تکرار آیینهای کلیسایی پرهیز کنند.
کلیسای ارتدوکس و حکم ارتداد تولستوی
افزایش اعتراضها سرانجام رهبران کلیسای ارتدوکس روسیه را واداشت تا ۱۹۰۱ تولستوی را محکوم و مرتد اعلام کنند. در بیانیهی رسمی کلیسا تولستوی متهم میشود که با سماجتی افراطی علیه تمام باورهای کلیسای ارتدوکس و مسیحیت موعظه میکند. نویسندهی جنگ و صلح در پاسخ نوشت «آموزههای کلیسا دورغهای زیانبار و به لحاظ تئوریک متنتقضاند.» او باور به رستاخیز عیسی، تثلیث و باکره بودن مریم را معجونی از خرافات خوانده است.
تولستوی به رغم انتقادهای تندی که به کلیسا داشت خود را مسیحی و معتقد میدانست. اعتقادات خاص او جمع بزرگی را برانگیخت تا فرقهای تشکیل دهند و به سوی اقامتگاه او بشتابند. تولستوی از این پیروان چندان استقبال نکرد و در سالهای آخر عمر مایوستر و خستهتر شد.
نوشتن با وجود تولستوی ساده است!
از تولستوی یازده رمان، هفت اثر فلسفی چند نمایشنامه و چندین داستان و تعداد زیادی دفتر یادداشتهای روزانه و انبوهی نامه به جا مانده است. او در سالهای آخر عمر برای آثار ادبیاش ارزشی قائل نبود. شمار زیادی از جوانان، روشنفکران و کشاورزان و کارگران روسیه نیز در سالهای پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم در اثار او رگههای افکار و فلسفهای را میجستند که راه رستگاری را به آنها نشان دهد.
با این همه آنچه پس از یک قرن از تولستوی بهجا مانده شاهکارهای ادبی اوست. استقبال کم از رمان رستاخیز که حاصل دوران پیری تولستوی و دربرگیرنده ی افکار فلسفهی اوست، به نسبت آثار جوانی و میانسالی نویسنده که همچنان خوانندگان فراوانی دارد نشان از اقبال بیشتر خوانندگان به تولستوی نویسنده دارد. آنتوان چخوف که خود از استادان مسلم داستاننویسی مدرن محسوب میشود زمانی گفته است: «وقتی ادبیات یک تولستوی دارد، نویسنده بودن کاری ساده و پرلذت است؛ و حتا اگر بدانید خودتان هیچکاری نکردهاید چندان فاجعهبار نیست؛ چون تولستوی بهجای همه این کار را انجام میدهد.»
BK/FW