«تو که چیزی از جنگ نفهمیدی!»
۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبهحالا مدتهاست که جنگ تمام شده. نسلی سربرآورده و به جوانی خود قدم گذاشته که در زمان جنگ، جنگ هشت سالهی ایران و عراق، حتی متولد نشده بود. با اینهمه رد جراحت و التهاب، جنگ هنوز در گفتوگوهای روزمره، خود نشان میدهد.
جملهی «تا موشک به تهران رسید جنگ تمام شد»، شاید یکی از آن جملات معروف و کلیدی باشد که معنای آن را باید در دلآزردگیهای عمیق بخشی از مردم ایران جستجو کرد. آنها که شاید در غرب بودند و جنوب غرب، مردم مناطق مرزی.
وقتی محسن رضایی یکی از سرداران جنگ اعلام کرد که آیتالله هاشمی در اواخر جنگ گفته بوده که دیگر حتی توان تامین بند پوتین سربازها وجود ندارد، باز هم چیزی از اصل ماجرا کم نشد.
همین سال گذشته بود که گرد و غبار آسمان تهران را پوشاند. به صدر اخبار که رسید، بودند کسانی که اعتراضکنان در وبلاگخود نوشتند «دوباره ثابت شد که ایران یعنی تهران!»
آنها که میگفتند وجود گرد و غبار از چهار سال پیش از آن، در مناطقی نظیر کردستان و دیگر استانهای غربی و همچنین جنوبی کشور مشاهده شده، این مساله را به مسالهی پایان جنگ دوختند و نوشتند: «جنگ هم تا به تهران رسید تمام شد.»
سعید شریعتی، فعال سیاسی، به دویچه وله میگوید: «دليل اينكه ايران قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفت و جنگ را به پايان برد تنها رسيدن آتش جنگ به پايتخت نبود. دلايل متعددی ضرورت پايان دادن به جنگ را به دو طرف تحميل كرد كه البته يكی از آنها اوج گرفتن جنگ شهرها و رسيدن دامنه آتش به پايتختهای دو كشور بود.»
او میگوید: «جنگ شهرها در حقيقت بخشی از پروژهی جنگ روانی دشمن تلقی میشود كه با درگير كردن عقبه و حاميان نيروهای رزمنده به طور مستقيم در آثار و آسيبهای سهمگين جنگ به تخريب روحيه مردم حامی و رزمندگان میپردازد.»
شریعتی هزینههای جنگ برای مردم یک کشور را فراتر از یک جغرافیای خاص در داخل مرزهای آن کشور میداند: «هزينههای جنگ از خزانه ملی پرداخت میشد و كل هزينههای صورتگرفته در جنگ در برابر آسيبها و تخريبهای شهرهای مرزی بسيار بيشتر است. لذا كل مردم ايران در اثر هزينههای اصلی جنگ متضرر شدهاند.»
با اینهمه او هم نادیده نمیگیرد که «البته هموطنان ما در مناطق جنگی هزينههای عينی و شخصی و مادی و روحی فراوانی پرداختند.»
حالا چه هزینههای جنگ را هزینههایی ملی قلمداد کنیم، و چه هزینههایی را که ایرانیهای مرزنشین پرداختهاند معیار مقایسه قرار دهیم، آنچه جای بررسی دارد ریشهی احساس بیعدالتیای است که بهرغم گذشت بیش از دو دهه از پایان جنگ هنوز در جملاتی نظیر «شما که چیزی از جنگ نفهمیدید،» موج میزند.
تا مین هست جنگ هست
سارا دختر ۲۵ سالهایست که نه در تهران که در شمال ایران زندگی میکند، جایی که شاید بر اساس پیشفرضهای موجود کیلومترها از آتش جنگ به دور و در امان بوده است. او اما میگوید: «یکی از داییهایم در جنگ مجروح شد و ریهاش داغون شد. حالا ۹ یا ۱۰ سالی میشود که بخاطر همین موضوع فوت کرده.» او به شدت رد میکند که مصداق این جمله باشد که «چیزی از جنگ نفهمیده است.» مثل سارا در دیگر شهرهای ایران، از جمله پایتخت کم نیستند.
شاید سادهترین شاهد آن همه درد، این همه اسامی کوچه و خیابان باشد که با پیشوند شهید همراهاند.
اما پروانه، دختر سنندجی ساکن تهران، جور دیگری به قضیه نگاه میکند: «جنگ برای شما تمام شده، ولی برای ما هنوز ادامه دارد.» اشارهی پروانه به مساله وجود مین در خاک کردستان است که هنوز و با گذشت اتمام جنگ در حال قربانیگیریست: «جنگ برای همه تمام شد، صدام هم اعدام شد، اما هنوز سربازهایش در خاک ما حاضرند.»
زمانی مینها در جنگ برای ضربه زدن به نیروهای نظامی کاشته شدهاند و اکنون و بهخصوص با جابجایی در زمین به دشمن درجه یک مرزنشینهای ایران در پنج استان کردستان، ایلام، کرمانشاه، آذربایجان غربی و خوزستان بدل شدهاند.
برای احتساب تعداد مین در خاک ایران شاید بتوان به آمار ارایه شده از سوی وزیر دفاع ایران در بهار امسال اشاره کرد. وی در پیامی به مناسبت روز جهانی آموزش خطرات مین، اعلام کرد که ۴ /۲میلیون هکتار از خاک ایران در طول جنگ به ۲۰ میلیون مین آلوده شده است.
این در حالیست که بنابر یک گزارش «پژوهشکده مهندسی و علوم پزشکی جانبازان» ۹۲ درصد قربانیان مین هیچ آموزشی برای تلاش برای زندگی امن در مناطق آلوده به مین ندیدهاند.
از سوی دیگر اواخر سال ۸۵ سردار مرتضی حبیبی رئیس مرکز پاکسازی میادین مین کشور اعلام کرد میزان اعتبار لازم برای پاکسازی ۵ ساله ۴۰۰میلیارد تومان برآورد شده با اینهمه در همان سال بودجهی اختصاص داده شده برای این کار از سوی سازمان مدیریت و برنامه ریزی تنها ۱۵ میلیارد تومان بوده است.
اکنون و در حالی که میزان پاکسازی زمینهای آلوده به مین موضوع اظهارنظرهای ضد و نقیض مسئولان دولتیست، هر روزه اخبار تازهای از کشته یا مجروح شدن شهروندان مناطق غربی کشور بر اثر انفجار مین انتشار مییابد.
آخرین مورد آن برمیگردد به هفدهم شهریور امسال یا به عبارتی تنها دو هفته پیش از سیامین سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق. به گزارش «کردستان امروز» شنبه، ۱۷ شهریور، در دیواندره استان کردستان از چهار کودکی که مشغول بازی در نزدیکی محل زندگی خود بودهاند- منطقهی مسکونی- دو کودک بر اثر انفجار مین کشته و دو کودک دیگر به شدت مجروح شدند.
بیکاری و مدیریت غیربومیها
مهدی، فرزند شهید، وقتی در برابر این جمله قرار میگیرد که «تهرانیها چیزی از جنگ نفهمیدند،» برآشفته میشود. او لحن تندش را به سوی مردم جنوب غرب ایران برمیگرداند و میگوید که «همه چیز را قومی میسنجند، نه ملی» اما خیلی زود نرم میشود.
«هنوز اوضاع خرمشهر که من سالی چند بار میروم داغون است. مردم روزی ۴ ساعت وسط گرمای تابستان برق ندارند!» این را مهدی میگوید وقتی بحث کش پیدا میکند و حرف کشیده میشود به ریشههای احساس تبعیضی که مردم مناطق مرزی در دوران پس از جنگ دارند.
محمدامین قانعیراد، جامعهشناس، در گفتوگو با دویچه وله با تاکید بر اینکه «حضور تهرانیها در جنگ حضور پررنگ و قابل قبولی بوده است،» اینطور توضیح میدهد: «ریشهی احساسهای تبعیض به دوران بعد از جنگ برمیگردد یعنی به دوران سازندگی که احتمالاَ انتظاراتی که مردم مناطق مرزی و شهرهای آسیبزده داشتهاند برآورده نشدهاند. »
او میگوید: «میشود حق هم داد. چون تا موقعی که جنگ بود این نگاه قومیتگرا وجود نداشت، مساله ملی و مقداری مذهبی بود. اما بعد از جنگ که الزاماَ باید به طرف سازندگی پیش میرفتیم کوتاهیهایی صورت گرفته یا با سرعت لازم انجام نشده و مردم دیدند جنگ تمام شده و دوران صلح است اما انتظاراتی که دارند برآورده نشده، خسارتهای مربوط به جنگ تامین نشده است. بنابراین به نوعی احساس تبعیض در آنها تقویت شد و میبینیم که سالهای سال پس از جنگ ادامه دارد.»
قانعیراد خصوصاً به مساله بیکاری و عدم راهاندازی مراکز فعال اقتصادی که در آن دوران آسیب دیدهبودند اشاره میکند.
با اینهمه یک شهروند اهوازی در مصاحبه با دویچهوله میگوید که «اتفاقاً خیلی از مراکز اقتصادی بازسازی هم شدند اما سیاست دولت همواره مدیریت غیربومی در محل بود که این باعث اشتغال کرمانیها، یزدیها و اصفهانیها و ... در محل می شد در صورتی که خود جنوبیها بیکار هستند.»
سعید شریعتی، فعال سیاسی، توضیح میدهد: « مناطق مرزی ايران در غرب و جنوب غربی كشور مانند ساير مناطق مرزی ساكنانی از اقليتهای قومی و مذهبی دارد كه به دلايل تاريخی و سياسی همواره احساس تبعيض در آنها وجود داشته است. همافزايی آسيبهای جنگ و اين تبعيضها در مناطق غرب و جنوب غربی به احساس تبعيض و بيعدالتی دامن زده است . كوششهای حكومت مركزی و دولتهای مختلف و پارهای از گروههای سياسي حامي اقوام و اقليتها در ايجاد بسترهای رشد و توسعه در اين مناطق و ايجاد همگرايی بيشتر هنوز كه هنوز است كافی و وافی به مقصود نبوده است.»
شریعتی میگوید: «مهم اين نيست كه تحليل سياسی و تاريخی جنگ با چه سمت و سويی صورت میگيرد و چه تأثيری در زندگی روزمره آسيبديدگان از جنگ دارد آنچه مهم است توجه دائم و مستمر دولت و حكومت به مناطق مرزی كشور است كه به دليل احساس تبعيض تاريخی نيازمند توجه دائم و مستمر و مؤثر است.»
مریم میرزا
تحریریه: یلدا کیانی