تکلیف مدرک آقای احمدینژاد چه میشود؟
۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبهاگر زمانی دستور اخیر آقای احمدینژاد اجرا شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه تعداد ازمقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران زیر سوال میروند؟ آیا جمهوری اسلامی میتواند پای اینگونه اقدامات برود؟ آیا کندوکاو در این عرصه در کنار افشاگری درباره فساد مالی و اخلاقی مقامات، مشروعیت و میزان صداقت و اعتبار حکومت را زیر سوال نمیبرد؟
به گفتهی برخی تحلیلگران، نه وجود مدارک قلابی در میان مدیران تازگی دارد، نه فساد مالی و سیاسی. آنچه "جدید" ارزیابی میشود، ابعاد گسترده اینگونه افشاگریها در رسانههای ایران است که اختلافات شدید میان اصولگرایان را نشان میدهد.
حسین باستانی، خبرنگار مقیم فرانسه، معتقد است که مردم مدتهاست، با کلمه "آقازادهها" خو گرفتهاند و این یکی از جاافتادهترین واژهها در ادبیات سیاسی ایران است: «وقتی گفته میشود آقازاده ها، آنچه به ذهن متبادر میشود فرزندان فاسد مقامات است. این کلمه که اینطور جاافتاده، نشان میدهد که چقدر در جامعه تعداد این افراد زیاد است. و وقتی این کلمه استفاده میشود، شکی برای مردم وجود ندارد که منظور چه کسانی هستند و به چه کارهایی اشاره میشود: مقام تحصیلی، شرافت خانوادگی یا فساد مالی.»
به باور باستانی، اتفاقی که در دوره سه ساله محمود احمدینژاد افتاده، ابعاد این افشاگریها و مستند شدن آنهاست، که نمونهاش سند مدرک تحصیلی آقای کردان است. او میگوید که همه میدانند که خیلی از مقامات مدارک دکترای جدی ندارند، ولی این نوع مستند شدنها، که مدرک تحصیلی یکی از مقامات به این شکل زیر ذره بین برود و همه جزییات مدرک برملا شود، بیسابقه بوده است.
دویچهوله: آقای احمدینژاد که گفته بود مدرک تحصیلی ورق پارهای بیشتر نیست. به نظر شما حالا چه شده که از وزیر علوم خواستند مدرک تحصیلی مدیران را ارزیابی کنند و مبدا را هم سال ۶۴ گذاشتهاند؟
حسین باستانی: چیزی که در رفتار ایشان مشاهده میشود حداقل آن را باید به عنوان یک عرف به رسمیت شناخت این است که ایشان دردرجهی اول نسبت به انتقادها یا افشاگریهایی که راجع به ترکیب و کارایی کابینهی ایشان میشود بسیار حساس است. حتا در این حد که میبینیم که خبرهایی در حد اختلاف بین مثلا سرپرست وزارت اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی باعث میشود که مثلا نشریهای مثل همشهری را پای توقیف بیاورد یا حتا مثلا فرض کنید خبرگزاری فارس که کاملا در راستای دولت است به خاطر چاپ خبر استعفای مثلا آقای مزراعی یک توقیف سه روزه را تجربه بکند.
از طرف دیگر همین طور که آقای خامنهای در صحبتهای اخیرشان در دیدار با اعضای دولت آقای احمدینژاد گفتند، یک فرق این دولت با دولتهای قبلی این است که دولتهای گذشته در حملاتی که متوجه ایران میشد میگفتند ما تقصیرکار نیستیم، اما این دولت (احمدی نژاد) شیوهاش تهاجمیست و میگوید اصلا شما چه حقی دارید سوال میکنید. این شیوه در دولت آقای احمدینژاد، در داخل هم دارد اعمال میشود. یعنی پاسخ به افرادی که میآیند و قابلیتهای تحصیلی و اساسا میزان صداقت یک وزیر ایشان را با سند و مدرک زیر سوال میبرند، یک تهاجم خیلی شدید است. بررسی مدارک مدیران در واقع میانجامد به این که در بیست و پنج سال گذشته گذشته بررسی کنید کل مقامات نظام جمهوری اسلامی را! تا بلکه لابد یک مواردی پیدا بشود که بگویند، ببینید، ما تنها نیستیم! این شیوهی دولت آقای احمدینژاد است.
فکر میکنید که این شیوه راه به کجا میبرد و به نظر شما اصلا این دستور عملی خواهد شد؟
کارهای آقای احمدینژاد یک جاهایی حتی از حد تحمل نظام جمهوری اسلامی هم خارج است. نمونه، همان افشاگریهای به اصطلاح اقتصادی آقای پالیزدار است که در آن ۴۴تا از مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران را به فسادهای مادی متهم کرد. و بین این ۴۴ نفر به دقت میشد تشخیص داد که منتخبین آقای احمدینژادند، و در راسشان سپاه پاسداران مستثنی شده بود. سپاه پاسدارانی که الان بالاترین نقش اقتصادی را دارد و بیشترین حرف و نقد واطلاعات هم در مورد فساد اقتصادی مجموعههای وابسته به سپاه است. دراین افشاگری به دقت چهرههای راست سنتی مورد اتهام قرار گرفته بودند که خب الان رقیب آقای احمدینژاد دارند محسوب میشوند و به برخوردهای شدید انجامید و به نظر میآید یک دفعه جلوش گرفته شد؛ این بازیهای آقای احمدینژاد خارج از حد تحمل نظام جمهوری اسلامیست.
شما فرض کنید که مثلا یک گروه اپوزیسیون رژیم ایران که خیلی هم گروه سازمانیافتهای باشد، واقعا قدرت این را داشته باشد که در ربع قرن گذشته بررسی کند که چه تعداد از مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی ایران مدارک تقلبی داشتهاند و افراد متقلبی بودهاند. شما مجسم کنید، این مثلا برای کل اپوزیسیون نظام جهموری اسلامی چه پروژهی بزرگ و ارزشمندی میتوانست محسوب بشود. حالا آقای احمدینژاد میخواهد این کار را انجام بدهد و نظام ایران نمیتواند پای این جور بازیها برود. قطعا این جور افشاگریها عواقب متفاوتی دارد و ته آن به اینجا میانجامد که کل حیات رژیم ایران را در واقع زیر سوال میبرد، مشروعیت و میزان صداقتش را و میزان اعتبارش را.
حالا اگر بشود واقعا این طرح آقای احمدینژاد را جدی گرفت، آیا یک چنین طرحی میتواند تا بررسی مدرک خود احمدینژاد هم پیش برود، و شامل حال خودشان بشود؟
به نکته خیلی خوبی اشاره کردید. چون در واقع اگر باب این بحث باز بشود، یکی از افرادی که خیلی زیر سوال است خود آقای رییس جمهور است. البته میدانید ایشان تا زمان (لیسانساش را) خوب درس خوانده است. قطعی است. در واقع این فوق لیسانس و دکترایش است که مورد سوال است. بویژه درمورد دورهی دکترایش اطلاعات موثق و قطعی وجود دارد که ایشان به چه شیوه دکترایش را گرفته و حتا تزی که ایشان تهیه کرده بود (این اطلاعیست که در اوایل که ایشان سر کار آمده بود حتا در سایتهایی که با مجوز در ایران منتشر میشدند رو شد). تز دکترای ایشان تزی بود که ته آن عبارت بود از یک سری copy-paste از منابع مختلف که به تیم ایشان، به افرادی که زیر دستش، به دانشجویانی ماموریت داده بود که اینها را جمعآوری و سرهم کنند و حتا وقتی یک استاد راهنما از تایید این تز ممانعت میکند منجر به برخورد با همان استاد میشود. اینها حرفها و نقلهاییست که راجع به خود آقای احمدینژاد به صورت جدی مطرح شده است. این بحث اگر بخواهد باشد، دامن خیلیها را میگیرد، ولی خود آقای احمدینژاد در این زمینه بسیار آسیبپذیر است، همان طور که در زمینهی فساد اقتصادی هم شخص ایشان از یک حدی جلوتر نمیتواند به این بازی دامن بزند. چون اگر خاطرتان باشد زمانی که آقای احمدینژاد در واقع به عنوان شهردار معرفی شده بود، وزارت کشور در زمان خاتمی صلاحیت او را تایید نمیکرد. پروندهی ایشان یک پروندهی مالی بود. خیلی پروندهی بزرگی نبود، پروندهی سیصد میلیونی بود. سیصد میلیون تومان فروش خارج از ضابطهی سیمان. این پروندهی مالی بود که باعث شد چند ماه آقای احمدینژاد پشت در شهرداری تهران بماند و وزارت اطلاعات زمان آقای خاتمی زیر بار صلاحیتاش نرود. البته در خارج از کشور خیلی اخبار هیجانزدهای پخش شد که ایشان در ترورهای خارج از کشور نقش داشته و به خاطر همین وزارت اطلاعات صلاحیتاش را تایید نکرده است که این طور نبود واقعا. به هرحال این بحثها راجع به خود آقای احمدینژاد وجود دارد و قطعا کسانی که توسط ایشان مورد تهاجم قرار میگیرند بالاخره راههایش را بلدند که چه جوری بازی را به زمین خود آقای احمدینژاد، حتا شخص خود ایشان، برگردانند. و به همین خاطر است که گفتم ادامه این بازی عملا شدنی نیست. گذشته از این که درست باشد یا غلط باشد.
آیا شروع این بازی به معنای این نیست که همه ارزشها در ایران به شکلی زیر سوال بروند؟ و این همان چیزی هست که الان در رسانههای ایران میبینیم، این که میخواهند بدانند که بالاخره چه کسانی برآنها حکومت میکنند.
نهایتا یکی از دستاوردهای دولت آقای احمدینژاد این بود که در واقع صلاحیت اخلاقی حاکمان را در ایران بیش از هر زمان دیگری زیر سوال برده. این صلاحیت اخلاقی که صحبتاش میشود، زمینههای مالی را هم شامل میشود. مثلا شما مجسم بکنید که با شعار مبارزه با مافیای نفتی، ایشان کسی را به نام صادق محصولی به عنوان وزیر نفت پیشنهادی خودش معرفی میکند که در خود مجلس و در کمیسیون انرژی عنوان میشود که ایشان در واقع به اصطلاح انتهای فساد مالی است. چیزهایی هم توسط نمایندگان عنوان شد در خصوص ارقامی که ایشان به صراحت ذکر کرده بود، که من اینقدر الان سرمایهی خالص دارم و فردا این را برای من دردسر نکنید و این هم از روی ساخت و ساز بوده و از این صحبتهزا بحثهای اخلاقی هم که شما میبینید: از سردار زراعی، سردار ارشد نیروی انتظامی، مسئول اجرای طرح مبارزه با مفاسد اقتصادی − که خب به آن وضعیت پروندهی ایشان برملا شد − تا مسئولین دانشگاهی که در دانشگاههای مختلف بکرات پروندههای اخلاقیشان رو میشود، تا مقاماتی در حد معاونت دوتا از وزارتخانهها، تا اخبار بسیار پرحجم حاکی از سوءاستفادههای شخصی از پستهای دولتی که منصوبین آقای احمدینژاد آنها را به دست آوردند و به نحو بسیار شتابزدهای دارند از آن استفاده میکنند.