جواد طباطبایی از شارحان نظریه "ایرانشهری" و عضو پیشین هیأت علمی دانشگاه تهران پس از یک دوره بیماری در آمریکا درگذشت. او یکی از مهمترین نظریهپردازان سیاسی چند دهه اخیر در ایران بود.
تبلیغات
جواد طباطبایی در ۷۷ سالگی در بیمارستان هوگ ارواین واقع در ایالت کالیفرنیای آمریکا چشم از جهان فروبست. این نویسنده و فیلسوف نامدار ایرانی در زمینه فلسفه، تاریخ و سیاست مطالعات و پژوهشهای متعددی داشت و مقوله محوری فکر او "ایرانشهر" بود.
طباطبایی نظریه ایرانشهر را "تداوم اندیشه ایرانی در دوره اسلامی" معرفی کرده و در یکی از سخنرانیهایش در سال ۱۳۹۶ در دفاع از این نظریه گفته بود: «بررسیهای بیشتر من توضیح میدهد که وقتی ایرانیها درباره سیاست صحبت میکردهاند، ایرانی حرف میزدند. نام این را ایرانشهری گذاشتهاند به معنای تداوم اندیشه ایرانی در دوره اسلامی. بنده این اصطلاح را از جایی وام نگرفتهام بلکه این واژه، در تمام منابع ایرانی آمده و در اینجا شهر به معنای دولت و ایرانشهر به معنای کشور و دولت ایران است.»
نظریه ایرانشهری کل نظام سیاسی ایران در گذر تاریخ را متأثر از فرهنگ میداند. طباطبایی معتقد بود که فرهنگ بزرگترین عامل اثرگذار در نظام سیاسی ایران بوده است.
"ایرانشهر"؛ انتقادها و مخالفتها
طباطبایی بر این نظر بود که ایران دارای واقعیت ملی بوده است. به باور او تمامی اقوامی که در ایران بودند "از زمانهای بسیار دور ملتی را ایجاد کرده بودند و این ملت است که دولت خودش را در زمانهایی مثل هخامنشی و ساسانی ایجاد کرده است."
او معتقد بود که تاریخ جهانی با ایران آغاز میشود و ایرانیان نخستین دولت را در جهان درست کردهاند: «تاریخ جهانی با ایران آغاز میشود، زیرا قبل از آن استبداد است و دراستبداد تاریخ نیست. تاریخ آنجایی آغاز میشود که میان حاکم و شهروندان یا رعیت نسبت متفاوتی از آنچه در مصر باستان و چین بود، برقرار شود.»
طباطبایی بحث ایرانشهری را در خدمت این میدید که توضیح دهد "ما متفاوت بودهایم...ما که رجز نمیخوانیم بلکه بیان تاریخ و واقع میکنیم که میتواند غلط باشد...من بیان واقع میکنم. ما ملتی بودیم که تحول متفاوت داشتیم، اینکه این تحول بدتر از تحول عربی یا اروپایی است، بحث من نیست."
جستارها، مقالات و مصاحبههای طباطبایی در نشریات داخلی بحثهای موافق و مخالف زیادی برمیانگیخت و مخاطبان قابل اعتنایی یافته بود. به خصوص نظریه ایرانشهری مطرح از سوی او محمل بحثهای مخالف و موافق زیادی بود.
مخالفان او را در طرح این نظریه، به تاسی به "روایتی محافظهکار و مغلوط از افکار هگل در توضیح تاریخ ایران" و نیز "بیاعتنایی به دستاوردها و یافتههای لیبرالی و معطوف به دیدن اهمیت تکثرها در شکلگیری مناسبات اجتماعی و تاریخی" متهم میکردند.
از نظر این منتقدان یافتههای طباطبایی دارای رویکردی "غیرتحقیقی و دلبخواهی" در راستای قداست بخشیدن به تاریخ ایران باستان و بعد از اسلام بود و دامنزدن به شوونیسم و ناسیونالیسم افراطی و نوعی "بیاعتنایی به زیست و تنوع قومی و چند و چون و روزگاری که بر فرهنگ و زبان آنها رفته است" را تداعی میکرد؛ انتقاداتی که طباطبایی و هواداران اندیشههای او آنها را ناوارد میدانستند.
آثار و افتخارات
این اندیشمند ایرانی مدیرگروه فلسفه مرکز "دائرةالمعارف بزرگ اسلامی" بود و مدتی نیز به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و معاون پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی این دانشگاه فعالیت داشت.
جواد طباطبایی در رشته حقوق دانشگاه تهران تحصیل کرد و پس از اخذ بورس تحصیلی، ابتدا در دانشگاه پاریس و سپس در دانشگاه سوربن ادامه تحصیل داد و موفق به کسب دیپلم مطالعات عالی از رشته فلسفه سیاسی این دانشگاه شد. او در سال ۱۳۷۶ "نخل آکادمیک"، عالیترین نشان علمی فرانسه و مدال نقره تحقیقات در علم سیاست را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد.
از این فیلسوف و نویسنده ۱۸ جلد کتاب به جای مانده است که از جمله آنها میتوان به "ابنخَلدون و علوم اجتماعی"، "گفتار در شرایط امتناع، تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران"، "ملاحظاتی در مبانی نظری، زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران"، "گفتار در مبانی نظری انحطاط ایران، خواجه نظامالملک طوسی" و "تأملی درباره ایران" (سه جلد) اشاره کرد.
طباطبایی در سال ۱۳۹۷ برای درمان بیماری و تکمیل پژوهشهایش به آمریکا رفت و در این کشور اقامت داشت.
سالی که گذشت؛ رفتگان ماندگار
کوچ از پهنه حیات و پیوستن به ابدیت پایدار. مرگ اما پایان نیست؛ خواه در محبس و غربت، خواه در گذر از بیماری و کهولت. یادی از چند چهره مانا که روی در نقاب خاک یا خاکستر کشیدند. مردگانی زنده در میراث خویش.
کوچ از پهنه حیات و پیوستن به ابدیت پایدار. مرگ اما پایان نیست؛ خواه در محبس و غربت، خواه در گذر از بیماری و کهولت. یادی از چند چهره مانا که روی در نقاب خاک یا خاکستر کشیدند. مردگانی زنده در میراث خویش.
اسماعیل خویی (تیر ۱۳۱۷ - خرداد ۱۴۰۰)
نویسنده، مترجم و شاعر غزلسرا، از بنیانگذاران "کانون نویسندگان ایران" و "انجمن قلم در تبعید" در لندن درگذشت. او که به دلایل سیاسی، در سال ۱۳۶۳ از ایران گریخته بود، غربت را "بی درکجا" مینامید. از خویی مجموعه اشعاری چون "بر خنگ راهوار زمین"، "از صدای سخن عشق"، "گزاره هزاره" و "شاعر خلقم، دهن میهنم" منتشر شده است. پیکرش را به خواست خودش سوزاندند و با بخشی از خاکسترش درختی کاشتند.
عکس: isna.ir
پرویز کردوانی ( اسفند ۱۳۱۰ - مرداد ۱۴۰۰)
یک زندگی گره خورده با آب، کویر و بیابان. مشهور به "پدرعلم کویرشناسی ایران". دانش آموخته رشته عمران کویر در آلمان، مولف بیش از ۲۰ کتاب و صدها مقاله به فارسی، انگلیسی و آلمانی و یکی از نخستین کسانی که زنگ خطر کمبود آب، بیابانزایی و سیاستهای نادرست آبی در ایران را به صدا درآورد. هشدارها و راهکارهای زیست محیطی او اما مخالفان و منتقدان بسیاری بین دانشگاهیان و کنشگران داشت.
عکس: FARARU
جلال ستاری (مرداد ۱۳۱۰ - مرداد ۱۴۰۰)
نویسنده، پژوهشگر، اسطورهشناس و مترجم با بیش از ۱۰۰ تالیف و ترجمه در حوزه افسانهشناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی، در پاکسازیهای پس از انقلاب، از کلیه مشاغل اخراج شد. او که در دارالفنون درس خوانده و در سوئیس ادامه تحصیل داده بود، در گفتوگویی با سردبیر مجله بخارا گفته بود: «...اگر ما یک وقت یک جایی حرفی برای گفتن داشته باشیم، آن مطمئناً علم و صنعت نیست، بلکه فرهنگ است.»
عکس: Irna
لاله دارایی (خرداد ۱۳۳۹ - مهر ۱۴۰۰)
چهاردهه تلاش و تعهد برای حفاظت محيط زيست، از ۱۸سالگی تا ۵۸ سالگی. کسب عنوان زن برتر آسیا از سوی برنامه عمران سازمان ملل و بازنشستگی زودهنگام بعد از ۱۹ سال در مقام مدیر صندوق کمکهای کوچک این برنامه به دلیل بیماری. نویسنده کتاب شناخت استعداد سرزمین در فلات ایران، فارغالتحصیل دانشگاه بوستون و مجری پروژههای حمایتی در نواحی محروم ایران، از کاشت صدف و درختان حرا تا جمع آوری گلدوزیهای زنان و دختران.
عکس: Privat
هوشنگ چالنگی (مرداد ۱۳۱۹- آبان ۱۴۰۰)
شاعر نام آشنای خوزستانی، زاده مسجدسلیمان، از پایهگذاران شعر موج نو و از شاعران حلقه "شعر دیگر". زنگوله تنبل، آبی ملحوظ و نزدیک با ستاره مهجور از کتابهای او هستند. فرزندی از ایل ممبینی که بر دوش اهالی چهارمحال بختیاری و لرستان، با نوای دهل و کرنا در امامزاده طاهر کرج مشایعت شد. او به خواست خودش در کنار شاعران دهه چهل آرام گرفت. چالنگی را پدر شعر نوی خوزستان و نیمای جنوب نامیدهاند.
عکس: ENTEKHAB
ایران درودی (شهریور ۱۳۱۵ - آبان ۱۴۰۰)
ایران درودی که آثارش را به مردم ایران بخشید و رویای افتتاح موزهای برای مردم را داشت، در این آرزو ماند. او نقاشی را بهشت خودساخته و عرصه عصیان و شکیبایی خویش میخواند. کارگردان، منتقد هنری و صاحب سبکی یگانه در نقاشی مدرن حدود شش دهه در فرانسه زندگی کرد و پانزده سال آخر عمر را در وطن گذراند. آثار او در بیش از ۶۰ نمایشگاه انفرادی و ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و جهان به نمایش درآمدهاند.
عکس: privat
کامبیز درمبخش (خرداد ۱۳۲۱ - آبان ۱۴۰۰)
پیشکسوت هنر کاریکاتور در ایران با طنزی ظریف و زیرپوستی. تصویرگر کتابهای کودک، پوستر، انیمیشن کوتاه، مولف چند کتاب و دارنده جوایز بینالمللی. او کاریکاتور را "اعتراض مصور" میخواند. پیش از ابتلا به کرونا، مجموعهای طرح تحت نام "روزهای کرونایی" کشیده بود که در یکی از آنها، مرد گندهای داشت به کرهای کوچک اسپری میپاشید: «جهان را به گند کشیدهایم و حالا میخواهیم استریلاش کنیم.»
عکس: ILNA
آرامش دوستدار(خرداد ۱۳۱۰ - آبان ۱۴۰۰)
نظریهپرداز، اندیشمند و منتقد بیامان "فرهنگ دینخویی" و ایستایی تفکر، مولف آثاری چون "ملاحظات فسلفی در دین و علم"، درخششهای تیره" و "امتناع تفکر در فرهنگ دینی". آرامش دوستدار دانش آموخته فلسفه، روانشناسی و دینشناسی تطبیقی از دانشگاه بن آلمان بود و در شهر کلن میزیست. خاکستر او را در آرامستان جنوبی همین شهر به دل خاک سپردند.
عکس: Hossein Kermani/DW
مهلقا ملاح ( شهریور ۱۳۹۶- آبان ۱۴۰۰)
دانش آموخته علوم اجتماعی در ایران و فرانسه. کتابداری که رئیس کتابخانه موسسه تحقیقات روانشناسی بود و پس از بازنشستگی "جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست" را بنیان گذاشت. پرچمدار تلاش برای فرهنگسازی در مصرف، پرهیز از تولید زباله و تفکیک پسماند. گوشههایی از کارنامه و زندگی "مادر محیط زیست ایران" در مستندی با کارگردانی رخشان بنیاعتماد ثبت شده که "همه درختان من" نام دارد.
عکس: ILNA
صدرالدین الهی (آذر ۱۳۱۳ - دی ۱۴۰۰)
روزنامهنگار پیشکسوت، پاورقینویس، گزارشگر جنگ استقلال الجزایر، بنیانگذار کیهان ورزشی، مولف کتابهایی چون "سید ضیاء مرد اول یا مرد دوم کودتا"، تحصیلکرده فرانسه بود و استاد دانشگاه علوم ارتباطات تهران. او سعدی را سرقافله روزنامهنگاری میخواند؛ با این استدلال که شیخ اجل بسیار سفر میکرد، با خوب و بد مینشست، آینه اندیشههای متضاد بود و حاصل این همه را ساده و روشن مینوشت.
عکس: ISNA
بکتاش آبتین (آذر ۱۳۵۳ - دی ۱۴۰۰)
شاعر، منتقد، مستندساز و دبیرکانون نویسندگان که به اتهام "تبلیغ علیه نظام" زندانی بود، به خاطر تعلل زندانبانان در درمان کرونا، جان باخت. مرگی که افکار عمومی را تکان داد و "قتل و جنایتی" تازه خوانده شد. پرسید شغل؟ گفتم شاعرم/ خندید و کف دستم را مهر زد/ روی برگه اعزام به بیمارستان/ شغلم را آزاد نوشته بود/ خندیدم/چگونه یک زندانی میتواند شغلش آزاد باشد؟
عکس: Iranian Writers' Association
منوچهر آریانپور (شهریور ۱۳۰۸ - دی ۱۴۰۰)
مترجم و گردآورنده مجموعه کتابهای فرهنگ لغات پیشرو آریانپور شامل فرهنگ هفت جلدی انگلیسی به فارسی، فرهنگ چهار جلدی فارسی به انگلیسی، فرهنگ دو جلدی گسترده و فرهنگ یک جلدی فراگیر. او در کنار پدرش، عباس آریانپور کاشانی، مدرسه عالی ترجمه در تهران را بنا گذاشت و پیش از مرگ، اموال موروثی خانوادگی و حق تالیف کتابهایش را به دانشگاه کاشان واگذار کرد. آریانپور در کلرادوی آمریکا درگذشت.
عکس: khabaronline
ایرج پزشکزاد (۱۳۰۶- دی ۱۴۰۰)
زاده در تهران از پدری پزشک و مادری معلم. فارغالتحصیل حقوق از فرانسه، قاضی و دیپلمات پیشین در باره خودش گفته بود: «بعد از انقلاب از کار اخراج شدم طوری که حتی حقوق بازنشستگی هم شامل حالم نشد. بعد از اون به فرانسه برگشتم و به کار روزنامهنگاری و قلمزنی و نوشتن اراجیف مشغول شدم.» الف. پ. آشنا با وجود محبوبیت بینظیر داییجان ناپلئون، رمان "ادب مرد به ز دولت اوست" را بهترین کتاب خود میدانست.
پرتو به فارسی و کردی شعر میگفت و به عنوان یکی از مفاخر زنده کرد مورد تقدیر قرار گرفته بود. از شاعران دهه چهل شمسی با نگاهی نو به غزل و به ویژه شعر کردی کرمانشاهی، با اصطلاحات و تمثیلهای محلی و فولکلور که سرودهها را زمزمه مردم، از آوازخوانهای دورهگرد تا مجالس ادبی کرد. اهالی فرهنگ و هنر کرمانشاه پیکر او را با دف وکرنا و با کتاب "کوچه باغیها" تا خانه ابدیاش در باغ فردوس مشایعت کردند.
عکس: ILNA
یعقوب یادعلی (خرداد ۱۳۴۹ - اسفند ۱۴۰۰)
خالق رمانهای "آداب بیقراری"، "آداب دنیا" و "آمرزش زمینی" در غربت و در مرگی نامنتظر چشم از جهان فرو بست. یادعلی که خودش بختیاری بود، اسفند ۱۳۸۴ به اتهام "توهین به زن لر" بازداشت شد. مصداق امر، دیالوگی در رمان آداب بیقراری بود که به توقیف ده ساله کتاب و سکوت هفت ساله نویسنده انجامید. یادعلی گفته بود: «نوشتن برای نویسنده زندگی است؛ اگر حواشی رایج مملکت بگذارد و نویسنده جوانمرگ نشود.»