جوشیدن چشمه از نگاه ساکنان کویر<br>مصاحبه با بهمن مقصودلو همراه با آثاری از ایران درودی
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه"من فکر میکنم ساکنین کویر، جوشیدن چشمه را در کویر به چشم دیدند. من میخواهم نگاه این انسانها را ببینم. در نقاشیام به مفهوم میپردازم، با بالا رفتن سن و تجربیات زندگیام، ارزشهای فرهنگی مملکتم برای من روز به روز بیشتر شده و حالا موضوع اصلی کار من است. "این جمعبند زندگی هنری یکی از مشهورترین زنان نقاش ایران، ایران درودی، از نگاه خود او است. این "نقاش لحظات اثیری"، بیش از ۵۰ سال است که در عرصهی هنر ایران و جهان مطرح است. نه هر نمایشگاه، بلکه هر اثر تازهی او، در جهان هنر یک رویداد مهم تلقی میشود. چندی پیش موزهی هنرهای معاصر تهران، نمایشگاهی از آثار او برپا کرد و بخش بزرگی از تابلوهایی که این هنرمند برجسته در عرض پنجاه ساله گذشته نقاشی کرده است، به نمایش درآورد.
یک زندگی ناب
همین آثار، پیامها و مفاهیم آنها، همچنین نقششان در زندگی ایران درودی، دستمایهی فیلم مستندی از بهمن مقصودلو به نام "نقاش لحظات اثیری" است. ایران درودی در این فیلم از فراز و نشیبهای زندگی خود میگوید و از سفرهای خانوادگی به اروپا در سالهای کودکی. گریز از پیآمدهای فاجعهبار جنگ جهانی دوم، یادگیری نقاشی در دوران تحصیل و سفر به فرانسه نیز از نکتههای دیگری است که درودی در این فیلم به آنها اشاره میکند. عشق به ایران، مرگ خواهر، مرگ همسر، دیدار با هنرمندان نامدار جهان از جمله "سالوادور دالی" و "آنتونی کوئین"، موضوعهای دیگر این فیلم را میسازند. این گفتوگوها را نمایش تابلوهای نقاشی و عکسهای قدیمی این هنرمند تکمیل میکنند.
فیلم مستند "نقاش لحظات اثیری"، بخش چهارم طرحی است که بهمن مقصودلو برای معرفی و شناسایی هنرمندان، شاعران و نویسندگان بزرگ ایران در دست تهیه دارد: اولین مستند دربارهی "اردشیر محصص و صورتکهایش" در سال ۱۹۷۲ فیلمبرداری شد. مقصودلو به عنوان تهیهکننده، بخش دوم کارهای مستندش، را به "احمد شاملو: شاعر بزرگ آزادی" اختصاص داد که در سال ۱۹۹۸ ساخته شد. زندگی و آثار نویسندهی نامآور احمد محمود در مستندی با عنوان "احمد محمود، نویسندهی انسانگرا" دستمایه قرار گرفت که تهیهی آن در سال ۲۰۰۴ به پایان رسید.
پوستر، کاری از کیارستمی
فیلم مستند "نقاش لحظات اثیری" چندی پیش در آمریکایشمالی به نمایش درآمد. پوستر نمایشگاه و فیلم، کار عباس کیارستمی، سینماگر مشهور ایرانی است. طرح آن بهطور اتفاقی ریخته شده؛ در چاپخانهای که در تهران. ایران درودی و عباس کیارستمی، یکدیگر را تصادفاً در این چاپخانه میبینند. درودی برای "با حجاب کردن" یکی از عکسهای بیحجابش به قصد استفاده از آن در پوستر نمایشگاه خود به این چاپخانه رفته است و عباس کیارسمی هم برای چاپ عکسهایی از آخرین فیلمش. ایران درودی در گفتوگویی ماجرا را از اینطور تعریف میکند: « کیارستمی هم داشتند عکسهایشان را آنجا (در چاپخانه) چاپ میکردند. من داشتم صحبت میکردم با مسئول آن قسمت که این کار را انجام بدهند (از جمله موهای عکس بیحجاب را بپوشانند). بعد آقای کیارستمی گفتند، بگذارید ببینم. شانس بزرگ زندگی من این بود که آقای کیارستمی، همان جا از تابلوی" نفت" با آن عکس بیحجاب، پوستر نمایشگاه من را ساختند و خودشان آنقدر خوششان آمد از کار که گفت من همین الان آن را امضا هم میکنم. این باشد پوستر شما.»
دویچهوله برای آشنایی با چگونگی ساختن فیلم، با بهمن مقصودلو گفتوگو کرده است:
دویچهوله: آقای مقصودلو، چندی پیش نمایشگاهی در موزهی هنرهای تهران از خانم ایران درودی برپا شد که حضور پنجاه سالهی این هنرمند را در صحنهی هنر معاصر ایران نشان میداد. فیلم شما، "نقاش لحظات اثیری" که سال ۲۰۰۹ به پایان رسیده، تا کدام دورهی زندگی خانم درودی را دنبال میکند؟
بهمن مقصودلو:
این فیلم در حقیقت ۵۰ سال دوران حیات هنری خانم ایران درودی را دنبال میکند. زندگی ایشان را دنبال میکند، از تولد تاکنون. ساختن این فیلم حدود ۷ سال طول کشیده است. کار یک روز، دو روز و یک سال نبود. ۲۰۰۲ شروع شد با یک فیلمبرداری در پاریس در محل زندگی ایشان و این همینطور ادامه پیدا کرد. طی این سالها و در اکتبر سال ۲۰۰۹ ادیتش تقریباً پایان یافت. به هر صورت فیلم حدود ۵۵ دقیقه است و شامل همین نمایشگاهی هم که فرمودید، ما فیلمبرداری کردیم و در فیلم چند دقیقهای از سخنرانی ایشان و حضور مردم بیشمار در نمایشگاه ایشان در تهران مورد استفاده قرار گرفته است. این فیلمبرداری در تهران، در پاریس و جاهای دیگر، داخل و خارج خانه و کار ایشان و اثراتشان در فیلم دیده میشود.تا به حال گویا دو فیلم به نامهای "چه شگفت است عشق که هم زخم است و هم مرحم" به کارگردانی امید بُنکدار، یک فیلم دیگر هم گویا از آقای کیوان علیمحمدی دربارهی خانم ایران درودی ساخته شده است. فیلم شما چه تفاوتهایی با این دو فیلم دارد؟
به طور کلی من این فیلمها را ندیدم. ولی این فیلمی که ساختم در سری فیلمهای بزرگان ادب و هنر ایران است که معمولاً طولشان یک ساعت است. این بهدنبال ساختن فیلم اردشیر محصص در ۱۹۷۲ بود که من ساختم که بیست دقیقه بود. این تنها فیلمی است که از اردشیر محصص باقی است. ایشان جلوی دوربین هیچ کس نرفت و فیلم دیگری از ایشان تا لحظهی مرگش در سالهای گذشته ساخته نشد. بعد از آن فیلم شاملو بود و بعد احمد محمود بود که یک ساعته بود. تنها فیلمی بود که باز محمود جلوی دوربین رفت و ساخته شد. اینها فیلمهایی هستند که من برای خارج از ایران به طور کلی میسازم. برای مردم و متخصصین خارجی که با هنرمندان ما آشنا شوند. این فیلم یک فرمول خاص خودش را دارد از نظر خود من به عنوان فیلمساز و منتقد. ضمن این که کار یک هنرمند را تحلیل میکند و نشان میدهد و خصوصیاتش را، زندگی آن هنرمند هم که چگونه با آن عجین و تنیده شده به نمایش در میآورد.
چرا اینبار به سراغ خانم درودی رفتید، بعد از این که از آقای شاملو و احمد محمود و اردشیر محصص فیلم گرفتید؟
به طور کلی من سراغ آدمهایی میروم که خوب میشناسمشان. در طول تاریخ زندگی هنری خودم به عنوان نویسنده، منتقد یا فیلمساز در طول بیش از چهل سال با اینها آشنا بودم، از دوران جوانی خودم، از آغاز کارم در محیط هنری و ژورنالیستی ایران و سینمای ایران. خانم درودی در سالهای اواخر شصت، رئیس گروه شناسایی هنر تلویزیون ملی ایران بود. از خارج برگشته بود و من با ایشان یک مصاحبه کردم که در ایران چاپ شد ... و ایشان از من دعوت کرد که یک برنامه برایشان از گروه شناسایی هنر در تلویزیون ملی ایران تهیه کنم به نام "به ما بگویید". این برنامه البته از هفت برنامه به سه برنامه کشید. چون ایشان از کار من بسیار رضایت داشت و من دوستیم با ایشان و با شوهر ایشان، مرحوم پرویز مقدسی، ادامه پیدا کرد و طی این سالها هم من خودش را خوب میشناسم و هم با هنرش خیلی خوب آشنا هستم.
ساختار فیلم "نقاش لحظات اثیری" با کارهای قبلی شما اندک تفاوتهایی دارد. در این فیلم، تنها ایران درودی و شما زندگی او را روایت میکنید و جایی برای نگاه دیگران باقی نمیماند. مثلاً کسانی که آثار درودی را در گذشته نقد میکردند و میگفتند که او برای دیوارهای هتلهای گران قیمت پاریس مثلاً نقاشی میکند. جالب نبود که نظر این منقدان را دربارهی آثار بینظیر این نقاش چیره دست هم امروز جویا میشدید؟
اولاً فیلم ساختن در مورد هر هنرمند عدهای را راضی نگه میدارد و عدهای را ناراضی. حتی خود هنرمند را راضی و یا ناراضی نگه میدارد. یعنی بسیار مشکل است به زندگی و تحلیل کار آثار هنرمندان پرداختن که همه را آدم بتواند راضی بکند؛ یک.
دو، به طور کلی من هر فیلمی که ساختم، به یک نوع خاصی به مسئله نزدیک شدم و نگاه کردم. مثلاً در مورد فیلم احمد محمود، سعی کردم چند نفرهم دربارهی زندگی ایشان حرف بزنند. هم این که کار نویسنده مشکل است تصویر کردنش و چند نفر در زندگی احمد محمود نقش مهمی داشتند. مثلاً عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی که او را آورد در مجلهی فردوسی و امکان داد که بتواند آنجا بنویسد، در حالی که ممنوعالقلم بود. پس از تعداد آدم مشخص استفاده کردم که در مورد احمد محمود و کارش صحبت بکنند؛ مثل سپانلو و مجابی. در مورد ایران درودی، آدمها حرفهای مختلفی در مورد هنرمند میزنند. یک کسی موافق است، یک کسی مخالف است. ... من فکر کردم که این بار، به جای اینکه من یک نظر موافق، یک نظر مخالف در فیلم بیاورم، خودم، نگاه خودم را در فیلم بیاورم و زندگی ایشان را نشان دهم و کارش را تحلیل کنم. و در این فیلم هدف من فقط نشان دادن عرفان شرق است که چگونه با سورئالیسم غرب ترکیب میشود و در اثر خانم درودی تبلور پیدا میکند.
مستندسازی دربارهی چهرههای ادبی و فرهنگی در ایران سابقهی طولانی ندارد. دلیل این که ما از زندگی شاعران و هنرمندانی مثل نیمایوشیج یا فروغ فرخزاد و سهراب سپهری، که از بزرگان ادب و هنر ما هستند، فیلم مستندی نداریم، به نظر شما چیست؟
به طور کلی، ما فرهنگ تصویری نداریم. یعنی در طول سالها به علت ممنوع بودن چهرهسازی، فیلم و موسیقی که بعد از مشروطیت اینها آزاد شد و بعدش هم که تلویزیون آمد. فیلمسازی، هنرـ صنعت گرانی است. وسایل ابتداییاش، فیلمبرداریش، ادیتش، تولیدش هزینه میخواهد .
در آن زمان هیچ کس اولاً چنین شناختی نداشت، به علت عدم فرهنگ تصویری که سراغ این هنرمندها برود، مثلاً در آن دههی چهل یا دههی سی. ما این امکانات و شناخت را نداشتیم. دوربین در اختیار هر کسی نبود و به علت ضعف فرهنگی و عدم فرهنگ تصویری هیچ کس سراغ اینها نرفت و بعد دولت وارد این کار شد. یعنی تلویزیون ملی یا وزارت فرهنگ و هنر و در آنجا چون سانسور بود، همچنان که الان به بدترین شکلش وجود دارد، به علت سانسور هنرمندها جلوی دوربینهای دولتی یا جلوی میکروفونهای دولتی حرف نمیزدند. چون میدانستند سانسور میشود. میدانستند نمیتوانند حرفشان را بزنند.
پس اگر تولید این چنین فیلمهایی که به علت هزینهی زیاد در اختیار دولت بود و به دلیل اعمال سانسور انجام نمیگرفت، پس میبایست به سراغ یک آدم مستقل رفت که با هزینهی خودش وارد این کار میشد. آن موقع شناختی در این زمینه نبود، سینمای ایران اصلاً با سینمای دنیا در رابطه نبود، خودش مورد توجه نبود، بازار فروش نداشت. بازار داخلی هم که به علت حاکمیت سانسور شدید، دولت امکان نداشت. پس چنین فیلمهایی هیچوقت ساخته نشده است و سراغشان هم نرفتند.
الان به علت وجود دوربین دیجیتالی و به علت مطرح بودن ایران، به علت این که سهـ چهار میلیون ایرانی خارج از کشور هستند، به علت ارزان بودن تولید، خیلیها سراغ هنرمندها میروند و به طور مستقل این کار را انجام میدهند. من هم به عنوان یک تولید مستقل و یک آدم فرهنگی خارج از کشور به این کار میپردازم. با هزینهی خود و کمک برادرانم، این فیلمها را تولید میکنیم که به تلویزیونهای دنیا بفروشیم یا به دانشگاههای دنیا و با هنرمندان ما آشنا شوند.
همانطوری که خودتان اشاره کردید، این کار یعنی مستند سازی به کلی سودآور نیست. انگیزهی شما از این که با وجود تمام این مشکلات دست به این کار میزنید، چه هست؟
انگیزهی من، عشق است. من عشق به فرهنگم دارم، عشق به هنر کشورم دارم، عشق به کشور ایران دارم. هنرمندانی که بدون امکانات با بزرگترین مشکلات حکومتی سانسور، مبارزه برای آزادی در این صد سال جنگیدهاند، وجود دارند و کار میکنند و من پولی که از جاهای دیگری در میآورم، یعنی از شرکتم در میآورم، از سرمایههای خودم و برادرانم در راه عشقی که داریم این فیلمها را تولید میکنیم و الان در این سری فیلمهایی هست، الان فرخ غفاری هست، دکتر محمد مصدق هست، ناصر ملک مطیعی هست، مهرانگیز کار هست، دکتر هوشنگ کاووسی هست. این فیلمها باید ادیت شود و فیلمبرداریهایش شده. تاریخ سینمای ایران از ابتدا تا انقلاب هست که ما الان سرگرم ادیت این فیلمها هستیم...
یک چیز هم میخواهم اضافه کنم و آن این است که الان فرصت را میخواهم غنیمت بشمارم و واقعاً از دولت ایران بخواهم که این اعدامها را متوقف کند و جعفر پناهی و تمام دانشجویان، فعالان سیاسی و زندانیان سیاسی را آزاد کند و به این وضع نابهنجاری که در ایران هست، خاتمه دهد.
برای دیدن برخی از تابلوهای ایران درودی و نماهای فیلم روی نشانهی « کلیک کنید: