«حیات سینمای مستقل همیشه شکننده و مورد حمله بوده» · گپی با بابک پیامی
۱۳۸۶ اسفند ۲۷, دوشنبهاز کارهای او میتوان به فیلم «سکوت میان دو فکر» آخرین ساخته پیامی در ایران اشاره کرد که توقیف شد و سازنده فیلم پس از آن ایران را ترک کرد. در این سالها او در حال تحقیق و نگارش فیلم نامهای برای ساخت یک فیلم تاریخی درباره ایتالیا بود.
پیامی اکنون با قراردادی که با شرکت ایتالیایی بسته امید دارد که بتواند پروژه فیلماش را نیز تکمیل کند. این فیلمساز ایرانی همچنین در سال ۲۰۰۱ جایزه شیر نقرهای بهترین کارگردانی جشنواره ونیز را برای فیلم «رای مخفی» از آن خود کرد.
دویچه وله: شما بعد از توقیف آخرین فیلمتان، «سکوت میان دو فکر»، ایران را ترک کرده و به خارج از ایران میآیید. در حال حاضر بعنوان مدیر هنری «فابریکا» برای «بنتون» مشغول بهکار هستید، چه شد که پیشنهاد «بنتون» را پذیرفتید و در حال حاضر دقیقا چه کارهایی برایشان انجام میدهید؟
بابک پیامی: «فابریکا» یکی از زیرمجموعههای «بنتون» است. یک مرکز ارتباطاتی و هنری است که تقریبا به صورت انستیتویی جوانهای تا ۲۵سال در دیسیپلینهای مختلف هنری در بخش گرافیک، طراحی، فیلم و ویدئو را از تمام دنیا و از کشورهای مختلف جذب میکند.من عملا قسمت فیلم و ویدئوش را بهعهده گرفتم و مستقیما در ارتباط با تولید پروژههای فیلمی مشغول بهکار هستم. زیاد هم با برخی فعالیتهای فیلمسازی و کارهایی که دارم انجام میدهم بیربط نیست. در درجهی اول فیلم «رای مخفی» یک محصول مشترک بین شرکت من و «فابریکا» بود. از بعد از آن هم به صورت موقت با «فابریکا» همکاری میکردم. به عنوان مثال پارسال پروژه ای بود در رابطه با فعالیتهایی که «آل گور» انجام میدهد . کارهای ارتباطاتیاش را با ساختن یکسری فیلمهای کوتاه در ارتباط با حفظ محیط زیست «فابریکا» انجام میداد که موقتا از من دعوت کردند بروم با کارآموزها و رزیدنتهایی که در «فابریکا» هستند، همکاری کرده و به آنها کمک کنم. اخیرا پیشنهاد شد که عملا مدیریت بخش ویدئوش را بهعهده بگیرم و هم پروژههای فابریکا در سال ۲۰۰۸ و هم پروژههایی با طراحی و پیشنهاد خودم را در آنجا به حرکت دربیاورم . بنابراین یک بازسازی از نظر ساختار بخش فیلم و ویدئو را برای گسترش فعالیتهایش انجام میدهم . چون پروژهی فیلمی هم که الان دارم رویاش کار میکنم و در سه سال گذشته مشغولش بودم، تم تاریخی ایتالیایی دارد که الان نمیخواهم وارد جزئیاتش بشوم، بودنم در ایتالیا خیلی مهم بود. و این باب خوبی شد برای اینکه بتوانم هم در ایتالیا باشم، هم با «فابریکا» که سالهاست همکاری داشتم، همکاریم را نزدیکتر و عمیقتر انجام بدهم.
دویچه وله: به پروژههایی اشاره کردید که قرار است برای «فابریکا» انجام دهید. اگر بخواهیم دقیقتر و ریزتر ماجرا را باز کنیم ، میتوانید اشاره کنید که مثلا این پروژهها چه خواهد بود، چه کارهایی میخواهید انجام دهید؟
بابک پیامی: «فابریکا» تاسیسات بسیار ویژهای شاید در سطح دنیا و نه فقط در سطح اروپا است. در «فابریکا» برنامهریزی خاصی از بابت اینکه چه نوع کارهایی باید انجام بشود نیست و یکی از نکات جذابیت ساختار «فابریکا» آنارشیسمی است که بر فضای «فابریکا» حاکم است. و این فرصت خیلی جالبی است که از سراسر دنیا عملا یکسری نخبههای هنری جوان که پتانسیل خیلی خیلی زیادی دارند، جذب «فابریکا» میشوند و در «فابریکا» در سه حیطه مختلف، اگر بتوانم جمع بندی بکنم، فعالیت میکنند. یکی مرکز تحقیقات و آزمایش هنری است. هر کسی میآید آنجا، تشکیلات و امکاناتی در اختیارش هست که با توجه به گرایشاتی که دارد، میتواند کار تولید بکند. از جهت دیگر سرویس داده میشود به بعضی از ارگانهایی که از «فابریکا» دعوت میکنند آن جنس کاری که «فابریکا» انجام میدهد را در اختیارشان بگذارد. نمونهای را که در مورد پروژهی «آل گور» و سازمان ملل مثال زدم، امسال هم ادامه دارد. سازمان ملل در سال آتی در رابطه با سلامتی انسانها به وسیلهی شرایط و تغییرات جوی و آب و هوایی که دارد صورت میگیرد، برنامهی وسیع ای دارد که امسال لانسه میشود و «فابریکا» عملا بازوی ارتباطات جمعی فعالیت سازمان ملل است. حیطهی کاری دیگری هم که در «فابریکا» صورت میگیرد، سرویسدادن از نظر کارهای ارتباطاتی جمعی است برای تشکیلات کلان «بنتون». «بنتون» در طول سال در سرتاسر دنیا فعالیت خیرخواهی و خیریه زیادی انجام میدهد. نمونهاش در سنگال بنتون از برنامهی ارتباط ریز یا میکروکردیت به یک خوانندهی سنگالی که در سطح بینالمللی هم بسیار معروف و فعال هست، به اسم «یوسوندور» کمک کرده است. و فعالیت ارتباطات جمعی، چه از نظر گرافیکی، چه از نظر طراحی، چه از نظر فیلم و ویدئویی که برای این پروژهی ارتباط خرد در سنگال در حال اجرا است را «فابریکا» انجام میدهد که آن هم من به نوعی هدایت میکنم. از زمانی که مسئولیت دپارتمان فیلم و ویدئو را بهعهده گرفتهام، یکسری تغییرات بنیادی دارم آنجا میدهم که اولا از کشورهای شرقی و جنوبی بیشتر بتوانیم کاندیدا بیاوریم و تنوع ملیتی را در آنجا بیشتر بکنیم و این استعدادها را با استعدادهای غربی تلفیق کنیم. و خیلی جالب است ببینیم نتیجهی کار چه خواهد شد.
دویچه وله: بابک پیامی بعنوان کارگردان در ایران، با وجود اینکه دو سه فیلم بیشتر نساخت، در هر صورت چهرهی مطرحی شد. با فیلم «رای مخفی»، اگر اشتباه نکنم، شیر نقرهای ونیز را گرفتید. و «سکوت میان دو فکر» هم با وجود اینکه در ایران توقیف شد، ولی شانس نمایشاش خارج از ایران پیدا شد و با استقبال روبهرو شد. در سالهایی که بیرون از ایران بودید، آدم خیلی ساکنی نبودید و بین کانادا و ایتالیا که مدام رفت و آمد داشتید، اشاره کردید که طرحی برای یک فیلم تاریخی دارید. حتا اگر نخواهید قصه فیلم را باز کنید، دیگر چه فعالیتهایی در این سالها انجام دادهاید.
بابک پیامی: بعد از بیرون آمدن از ایران عملا بین دوراهی خیلی بزرگی، حداقل از دید خودم و در آن دنیای کوچک خودم، قرارگرفتم. آیا بگذارم آن معضلاتی که در ایران برایم بوجود آمد، و حالا دیگر تکرارش شاید تکرار مکررات باشد، در من ادامه پیدا بکند و کارم را تحتالشعاع قرار بدهد، یا آن دندان را بکشم و تمرکز بکنم به آینده و تمرکز بکنم به واقعیات؟ اینکه فعالیت سینمایی من در ایران حداقل با شرایط موجود آیا فایدهای دارد یا ندارد، آیا عملی هست یا نیست؟ از طرف دیگر تمام ماتریال فیلم آخری که من تولید کردم به توقیف درآمد و از بابت اینکه نتیجهای هم نتوانستم بگیرم که این ماتریال را احیاء بکنم. و متاسفانه آن فیلم آخر را هم با کیفیت خیلی نازل از روی کپی کاری که روی دیسک کامپیوتریام داشتم ، توانستم یکجوری زندهاش بکنم. این دو راهی مدتی برای من طول کشید، چون بهرحال آب و خاک و وطن و آن ارتباط قلبی و شخصیای که خارج از حیطهی حرفهای هست و آدم با وطن خودش دارد، معضل بسیار بغرنجی بود. تصمیمگیریی بود که به راحتی نمیشد گرفت. عملا یک دوسالی طول کشید تا بتوانم تکلیفم را با خودم روی این مسئله روشن بکنم. ولی نصفهی پر این لیوان هم این بود که از نظر نوع کار و از نظر الهام کارهایی که به آدم در شرایط خیلی بغرنجی دست میدهد، پروژههایی که هیچوقت فکرش را نمیکردم به این زودی بخواهم رویاش کار بکنم را دوباره احیاء کردم و پروژهای را انتخاب کردم که هم بعد تاریخی دارد، هم از یک نگاه ارتباط مستقیم دارد با مشکلاتی که در این دوره زمانه در ایران با آن درگیر بودیم. آن پروژه را ملاک و هدف خودم قرار دادم. ولی چون فیلم تاریخی است، احتیاج به این داشت که تحقیقات خیلی زیادی صورت بگیرد، آشنایی با زبان ایتالیایی را بهتر کنم و اشراف کامل پیدا کنم روی آن مضمونی که باز میگویم الان جای صحبتاش نیست و امیدوارم در آیندهی نزدیک نتیجهی کار دربیاید، تحقیقاتی انجام بدهم که فیلمنامهاش از نظر تحقیقاتی و از نظر استناد تاریخی هم اعتبار کافی داشته باشد. خوشبختانه نتیجهی خوبی گرفتم و توانستم خارج از حیطهی سینمای مهاجر کار بکنم. باز میگویم، در عمل ثابت میشود که این فعالیتی که کردم نتیجه میدهد یا نه. ولی امیدوارم که در یکی دو سال آینده نتیجهی این سه سال تحقیقات و کارهایی که کردم و فیلمنامههایی که تهیه کردم بازدهی این فعالیت را روشن بکند.
دویچه وله: برگردیم به کارنامهی حرفه ای. اصولا زمانی که در ایران فیلم میساختید، دست روی سوژههایی که به نوعی بکر بود، میگذاشتید. «رای مخفی» نگاه تازهای به مسئلهی انتخابات در ایران بود. فیلم «سکوت میان دو فکر» داستان در حقیقت زن باکرهای بود که محکوم به اعدام میشود. میخواهم بدانم که اگر روزی این امکان بوجود بیاید که دوباره بخواهید برگردید به ایران و دوباره امکان این را داشته باشید در ایران فیلم بسازید، سوژهی بعدی چه خواهد بود؟
بابک پیامی: نمیخواهم پیشگویی بکنم. یک چیز خیلی مسلم است و آن این است که ارتباط آدم با زادگاهش هیچوقت نمیتواند با چیز دیگری جایگزین بشود. برای من آن سه فیلمی که در ایران درست کردم، جنبهی ارتباط شخصی با معضلات اجتماعی زادگاه خودم بود. الزاما فیلم «رای مخفی» که اسم میبری، در مورد آناتومی انتخابات در ایران نبود. از یک نگاه انسانی به شرایطی نگاه میکرد که مسئلهی انتخابات از یک نگاه سورئالیستی وسیله شده بود برای اینکه وارد جامعهی ایران بشود. وضعیت و مسایلی که جهانشمول در جامعه ایران است، را به تصویر بیاورد. یا پیروی کورکورانه از یکسری اعتقادات دگمی که بعنوان یک پرچم و بیرق مفکورهای که احیانا مریضگونه هم هست، را مورد بررسی قرار میداد. و آن دختر باکره و آن اعدامچی که دختر باکره به عقدش درمیآید، وسیلهای بود برای اینکه نتایج پیروی کورکورانه و دگم را از مفکورههایی مریضگونه بررسی بکند. اینها نتیجهی مستقیم ارتباط من با آب و خاک وطنم بود. طبیعتا اگر، فرض محال است، اتفاق و فرصتی پیش بیاید که بتوانم دوباره در ایران کار بکنم، همین خواهد بود. پروژهای الان ندارم که بگویم، اگر ایران بودم این کار را میکردم. چون واقعا تکلیف خودم را در آن دوراهی چند وقت اول که گفتم، با کارکردن در ایران از نگاه حرفهای میگویم، از نگاه انسانی هیچکس، هیچ چیز و هیچ اتفاقی نمیتواند ارتباط من را با آب و خاک وطنم قطع بکند. ولی از نظر حرفهای عملا ارتباطم با آن فضا و جو قطع شد. بهرحال مسئلهای هست که ساده نیست.
دویچه وله: جدا از کار فیلمسازی، یادم هست که مدتی در آلمان تدریس سینما میکردید. بنابراین با مسایل سینما در حوزههای مختلف آشنایی دارید. شرایط فعلی ایران در سالهای اخیر برای سینماگرها خیلی بغرنج شده است. چند وقت پیش سینماگرهای زیادی به وضعیت ممیزی و وضعیت ساخت فیلم در ایران اعتراض کردند. اصولا شرایط حاضر برای فیلمسازی را در ایران چطور میبینید و فکر میکنید که سینمای ایران با این وضعیت به کجا میرسد؟
بابک پیامی: جواب دادن به این سوال سخت است، بخاطر اینکه اگر بخواهیم نگاه کنیم به مسایل ریزی که در برهههای تاریخی مختلف بوجود میآید، اشراف خودم را نسبت به مسایل کلانی که بر سینمای ایران حاکم هست را از دست میدهیم. ولی فکر میکنم درباره یک واقعیت اتفاق نظر جامعی در وجود دارد، و آن این است که معضل سینما و صنعت سینما در ایران معضلیست که در طول تاریخ یک مخرج مشترک داشتهاند. و آن این است که سینمای مستقل حیاتش اولا خیلی طرد و شکننده، و همیشه مورد حمله بوده است. مسئلهی بعدی این است که در دوران بعد از انقلاب فراز و نشیبهای خاصی الهامگیرنده از سیاستهای روز دولت ایران بوده است. آن سیاستهای روز دولت ایران نسبت به سینما یکجورایی تکلیفاش با خودش روشن نبوده. بیشتر عکسالعملی بوده تا عملی. یعنی اتفاقی که میافتاده در سینما شرایطی را بوجود میآورده که کسانی که دستاندرکار هستند و از مسایل فرهنگی و از پدیدههای فرهنگی میخواهند در جهت مفکورههای خودشان، در جهت اهداف سیاسی خودشان بهرهبرداری بکنند، مجبور بودند عکسالعمل نشان بدهند. نظامهای دیکتاتوری، نظامهای مثل حکومت ایران در سالهای گذشته، تقریبا هر نوع حرفهای را میتوانند در خودشان بپرورانند. میتوانند دکتر، مهندس، راهساز، ساختمانساز، تعمیرکار و هر نوع حرفهای را در زمینههای مختلف ساختار بنیادی لازم برای چرخاندن یک کشور، میتوانند تولید کنند. ولی در طول تاریخ یک صنفی را هیچکدام از حکومتهای توتالیتر دیکتاتوری نتوانستند تولید بکنند، آن هم هنرمند است. بخاطر اینکه ذات فعالیت هنری نمیتواند ایدئولوژی و گرایشات ایدئولوژیک داشته باشد. بخاطر اینکه ذات فعالیت هنری یک آنارشیسمی را بعنوان کاتالیست خودش دارد، که به هیچ وجه نمیتواند یک نقطهی ثابت، یک کنستانس تفکری درش باشد. دائما در حال تحول است. به خاطر اینکه هنرمند ناب هیچوقت نمیتواند از نظامهای دیکتاتوری بهوجود بیاید. پس از این نگاه، خیلی خوشبینانه است. حالا یک مدتی افرادی فعال بودند. حالا افراد دیگری هستند. چیزی که مسلم است هیچکدام از اینها دمشان به دست حکومت نمیتواند قرار بگیرد و دائما این تعارض فعالیت هنری با یک نظام دیکتاتوری توتالیتر ادامه پیدا خواهد کرد. ممکن است در چندسال گذشته به ظاهر یک سکون و رکودی از نگاه صنعت سینمای ایران وجود داشته باشد. باز تاکید میکنم به ظاهر. چون من مطمئنم که تولیداتی بوده و کارهایی صورت گرفته که ممکن است به توجه ما نیامده یا سر باز نزده، ولی در حیطه موسیقی اتفاق داشته میافتاده، در حیطهی شعر و ادبیات اتفاق داشته میافتاده. باز دوباره یک زمانی هم نوبت سینما میرسد.
دویچه وله: پرسش آخر اینکه آیا فعالیت و کار در «بنتون» مانع از این نمیشود که فیلمسازی را رها کنید، و ما میتوانیم امیدوار باشیم که بابک پیامی خیلی زود فیلمی را به بازار عرضه کند؟
بابک پیامی: آره من اتفاقا در قراردادم هم تاکید بر این بوده که اختلالی در برنامهی فیلم و تدارکاتی که دارم نباشد و در ضمن مکملی هم برای آن هست. یعنی به نوعی این همکاری با «فابریکا» در ارتباط با پروژهی آتیای که دارم انجام میدهم است.
مصاحبهگر: مریم افشنگ، گزارشگر دویچه وله در رم