خطوط ویژهی گرایش جدید سینمای آلمان
۱۳۸۶ اسفند ۷, سهشنبهفیلم درام "جاعلان"، محصول مشترک آلمان و اتریش، کار اشتفان روتسوویتسکی، (Stefan Ruzowitzky) و بازی هنرپیشهی آلمانی، آگوست دیل جایزهی اسکار امسال برای بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را به خود اختصاص داد. در این فیلم که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده، گروهی متخصص جعل اسکناس که یهودی و به همین دلیل هم در اردوگاه کار اجباری "زاکزن هاوزن" زندانی هستند، به دستور رئیس گشتاپو دست به جعل میلیونها پوند اسکناس میزنند. نازیها با این کار قصد دارند، دشمن (انگلیس) را از نظر اقتصادی به زانو در آورند. این همکاری با نازیها، هر چند سبب میشود که جاعلان از امکانات استثنایی و نسبتاً راحتی در اردوگاه برخوردار شوند، ولی جدال با وجدان و تحمل عذاب آن، روابط دوستانه بین گروه را به خطر میاندازد.
پیشزمینههای تاریخی
در همین هفته، (روز ۲۵ فوریه) اعلام شد که فیلم "زندگی دیگران"، ساختهی فلوریان هنکل دونرسمارک نیز جایزهی بهترین فیلم خارجی را در سیوسومین جشنوارهی بینالمللی فیلم فرانسه به خود اختصاص داده است. دستمایهی این فیلم نیز، چون فیلم درام "جاعلان" بررسی تاریخ معاصر آلمان است؛ مضمونی که اغلب فیلمهای آلمانی ساخت سال ۲۰۰۶ ـ ۲۰۰۷ که در سطح جهانی مطرح شدهاند، به آن پرداخته اند.
امسال دستاندرکاران سینمای آلمان، به این دستمایهی پرخریدار چندان گرایشی نشان ندادهاند. به عنوان مثال تمام ۸۰ فیلم سینمایی، کوتاه، بلند و مستند آلمانیای که در پنجاه و هشتمین جشنوارهی بینالمللی فیلم برلین به نمایش درآمدند، به پسزمینههای سیاسی ـ تاریخی رویدادهای جامعهی معاصر آلمان بیاعتنا ماندهاند. برای نسل جوان سینمای آلمان مسائل دیگری مطرح است.
ویژگیهای فیلمهای جدید آلمان
مدارس عالی سینما در آلمان، هر یک به ویژگی خاصی شهرت دارند: میگویند مدرسه عالی سینما در لودویگزبورگ گرایش به ساختن فیلمهایی با "تأثیرهای ویژه" دارد. شهر کلن، بیشتر کارهای ویدئویی ارائه میدهد. در مدرسه سینمایی مونیخ، آثار پرزرق و برق ساخته میشوند. در اغلب فیلمهایی که در استودیو بابلزبرگ (برلین) تهیه میشوند، میتوان ساختمانهای بتونی خاکستری دید و برلینیها فیلم میسازند، برای اینکه خود را به نمایش بگذارند یا ثابت کنند.
به جرأت میتوان گفت که این ویژگیها، دیگر شاخص فیلمهای تولیدشده در این مدارس که اغلبشان از جمله در بخش "چشماندازهای سینمای آلمان" در جشنوارهی بینالمللی فیلم برلین به نمایش درآمدند، نیستند.
خشونت جوانان
موضوعهایی که امسال دستمایهی فیلمهای جدید سینمای آلمان قرار گرفتهاند، اغلب به مسائل حاد اجتماعی مربوط میشوند: به عنوان مثال مسئلهی "خشونت جوانان" در کارهای سینمایی جای خاصی به خود اختصاص داده است؛ مسئلهای که در حال حاضر جامعهی آلمان شدیداً با آن درگیراست. در این رابطه فیلم "ترس تینایجر"، ساختهی توماس اشتوبر، (Thomas Stuber)، کارگردان ۲۷ سالهی اهل لایپزیک، مثال خوبی است. ویژگی این فیلم در این است که ضد قهرمانان آن حاصل روابط و مناسبات نابسامان اجتماعی نیستند، بلکه از طبقهی مرفه و به اصطلاح متمدن جامعه میآیند و در یک مدرسهی شبانهروزی سطح بالا تحصیل میکنند. این جوانان سر هیچوپوچ به جان هم میافتند و با شکنجه کردن یکی از اعضای گروه، وسایل خوشی و تفریح خود را فراهم میآورند. کارگردان مطلقاً خود را موظف نمیبیند، دربارهی چند و چونی این اعمال خشونت توضیحی بدهد.
پیشینهی خشونت جوانان در سینما
خشونت جوانان در سینما، همیشه مطرح بوده است. نشانههای آن را در فیلمهایی چون "چون آنها نمیدانند چه میکنند" از نیکولاس ری، (Nicholas Ray)، "داستان وست ساید" از رابرت وایس، (Robert Wise) یا "نیمهقدرتمندان" از جرج ترسلر، (Georg Tressler) میتوان دید. در اینگونه فیلمها، خشونت اغلب ریشه در تنهایی، انزوا، سرگشتگی، ناتوانی در برقراری رابطه و دلایل دیگر دارد. در فیلمهای جدید ولی طرح سینمایی خشونت، در دو جنبه بهکلی تغییر کرده است: یکی اینکه (ضد)قهرمانهای این فیلمها کم سن و سالتر شدهاند و دوم این که دلیل دست زدن به خشونت هم بیاهمیتتر و غیرقابل قبولتر شده است. مثلاً در فیلم "ترس تینایجر"، ریشهیابی خشونتورزی ضدقهرمانان، از بافت روایتی داستان بهکلی حذف شدهاست. تماشاگر باید بپذیرد که با چند نوجوان کلهشق سروکار دارد که آنچه تا بهحال آموختهاند، اعمال شیوههای متعدد شکنجهگری است. این شیوهها در فیلم با جزئیات تمام نشان داده میشوند.
تصویر زنان در فیلمهای جدید
چهرهی زنان در سینمای جدید آلمان نیز بهکلی دگرگون شده است. دیگر از قهرمانان پیشین که در جستجوی خود و معنای زندگی و ساختن آن به سلیقه و درک خود بودند، نشانی نیست. فیلمهایی مثل "مهمان" و "چیزهایی بین ما"، از جمله، تصویر نامتعارفی از زن بهدست میدهند. هر دو قهرمان زن این فیلمها به یک نسل تعلق دارند و به کارهای عجیب و غریب دست میزنند. اصولاً شخصیت زنها در این فیلمها طوری پایهریزی شده که مایل نیستند تغییری در وضعیت موجود خود، هرچند اسفبار و ناگوار، بهوجود آورند. بر خلاف زنهای نسل پیش فیلمهای آلمانی که اغلب به داشتن خانه و خانواده و همسر چندان علاقهای نشان نمیدادند، زنهای این نسل مایلند، در چارچوب این روابط باقی بمانند و تنها افق دید خود را گسترش دهند.
همبستری بیدلیل
به عنوان مثال فیلم "مهمان"، ساختهی لولا راندل، (Lola Randl) که فارغالتحصیل مدرسهی عالی سینمایی شهر کلن است، داستان زن موفق و کارشناس امور دارویی را به نام آگنس به تصویر میکشد که با نویسندهای ناموفق به زندگیای عادی و تا حدودی کسالتبار ادامه میدهد تا روزی که اگنس پا به آپارتمانی بیگانه میگذارد و بدون مقاومت و اعتراض و شور و هیجان، با صاحب آپارتمان همبستر میشود. این مسئله هیچ تأثیری بر روح و روان اگنس نمیگذارد. در واقع او با این واقعهی مهم برای یک زن، آنگونه رفتار میکند، گویی این رویداد برای زن دیگری رخ داده است. داستان این فیلم نهتنها متزلزل است، بلکه از تردید کارگردان نیز خبر میدهد که بین دو پرسش سرگردان مانده است: مایل است در این فیلم داستان فروپاشی یک شخصیت را تعریف کند یا انهدام یک خانواده را؟
"ایرینا پالم" آلمانی
"چیزهایی که بین ماست" از ایریس یانسنز، (Iris Janssens) که او هم در مدرسهی عالی سینمایی شهر کلن تحصیل کرده، به موضوعی میپردازد که تا بهحال بارها دستمایه قرار گرفته است: در یک خانوادهی خوشبخت ناگهان زن، میریام، متوجه میشود که شوهرش، شهردار یک شهر کوچک، بهطور مرتب به "فاحشهخانه"ای در هلند سر میزند. میریام کتابدار است، ولی پس از کشف این موضوع، بهجای نشان دادن واکنشهای رایج، داوطلبانه به باری که محل خوشگذرانی است، میرود و به یک "خانم بار" ورزیده تبدیل میشود. از این جا فیلم به سبک فیلم کمدی"ایرینا پالم"، (Irina Palm)، کار سام گاربارسکی، (Sam Garbarski) ادامه مییابد: یعنی دوربین بیننده را با پنهانیترین زوایای این "دنیای زیرزمینی" آشنا میکند.
کارشناسان سینمایی آلمان معتقدند که اگر خطوط ویژهی گرایش جدید سینمای آلمان به این نحو رقم زده شود، دستاندرکاران این هنر نباید در سال آینده امیدی به راهیافتن به بازارهای بینالمللی داشته باشند.