فتوای خمینی برای قتل رشدی که آثارش پس از ۳۴ هنوز دیده میشود، تنها حکم او برای از میان بردن انسانها به دلیل باورهای متفاوتشان نبود. ایرج مصداقی، تحلیلگر سیاسی، نگاهی دارد به همزمانی چند فتوای خمینی با قربانیان بسیار.
تبلیغات
تلاش هادی مطر، جوان ۲۴ ساله لبنانیتبار برای کشتن سلمان رشدی، پس از گذشت ۳۴ سال از فتوای خمینی برای قتل این نویسنده، یک بار دیگر این فتوا را در کانون توجهات قرار داد. فتوای خمینی درباره سلمان رشدی یکی از فتواهای سهگانه خمینی در مورد ارتداد بود که جملگی به فاصله کمتر از شش ماه در سال ۶۷ و پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ صادر شدند.
برای فهم احکام خمینی پس از رسیدن به قدرت بایستی "اسلام سیاسی" را شناخت، چرا که دستورات و فرامین مذهبی خمینی غالباً جنبه سیاسی و حاکمیتی داشتند. او با همین نگاه بود که تأکید داشت حکومت یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است و میتواند از حج، که از فرایض مهم الهی است، موقتاً جلوگیری کند.
او برای تحکیم پایههای قدرت نظام، در سال ۱۳۶۰ تأکید کرد: «وقتی که اسلام در خطر است، همه شما موظفيد که با جاسوسی حفظ بکنيد اسلام را... اگر-فرض کنيد که- حفظ جان يک نفر مسلمانی، وابسته [به] اين است که شما شرب خمر کنيد، واجب است بر شما. دروغ بگوييد، واجب است بر شما».
فتوا برای کشتار زندانیان سیاسی یکی از جنایتکارانهترین فتواهای تاریخ شیعه بود که خمینی به منظور قلع و قمع مخالفانش و انتقام شکست در جنگ با عراق صادر کرد.
برای فهم موضوع نگاهی به فتواهای خمینی در ارتباط با "ارتداد" و تفاوت مرتد "فطری" و "ملی" لازم است.
قتلعام زندانیان کمونیست بر اساس فتوای خمینی
روزنامه کیهان به تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۶۰ به نقل از آیتالله محمد محمدی گیلانی، رئیس حکام شرع اوین در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ و رئیس آتی دیوان عالی کشور، در ارتباط با حکم مرتد چنین گزارش میکند:«مرتد بر دو قسم است. مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری کسی است که تولدش همراه با اسلام بوده باین معنی که ابوینش یا یکی از آندو در هنگام ولادتش مسلمان بودهاند، و مرتد ملی کسی است که ولادتش این چنین نباشد. کیفر مرتد فطری، قتل است و توبه وی پذیرفته نمیشود، زوجه وی بر او حرام میشود و باید با ارتدادش عده وفات نگهدارد و اموالش بین ورثهاش تقسیم شود، اگر چه او در قید حیات باشد. ولی مرتد ملی و زن مرتده، چه فطری و چه ملی باشد به صرف ارتداد، کیفر مرگ برای آنان نیست و توبهشان پذیرفته میشود. بچه مسلمانانی که به فرقههای مختلف مارکسیستی انتقال و انتساب پیدا کردهاند، محکوم به ارتدادند، مگر بعضی از آنها که طبق فتوی امام... در مورد انکار ضروری دین، ممکن است از حکم ارتداد بیرون باشند که تشخیص و تطبیق آن با اهل فن است».
حکم ارتدادی که محمدی گیلانی توصیف میکند در ارتباط با زندانیان مارکسیست و کمونیست همان موقع اجرا نشد و هفت سال بعد در شهریور ۱۳۶۷ بر اساس نیاز امنیتی و سیاسی نظام اسلامی، به مورد اجرا گذاشته شد. بین پنجم تا سیزدهم شهریور صدها زندانی سیاسی در زندانهای اوین و گوهردشت تحت عنوان مرتد "فطری" به دار آویخته شدند.
حکم اعدام به دلیل حمایت از "اوشین"
خمینی پس از کشتار زندانیان کمونیست و مارکسیست در فاصلهای کوتاه دوباره دست به قلم شد و در بهمنماه حکم "ارتداد" جدیدی را صادر کرد. این بار، قربانی زنی نگونبخت بود که در یک مصاحبهی رادیویی، حرف دلش را زده و گفته بود، شناختی از فاطمه زهرا که ۱۴۰۰ سال قبل میزیسته نداشته و بنابراین فاطمه زهرا نمیتواند الگوی وی قرار گیرد و الگوی او در زندگی "اوشین" ستاره یک سریال ژاپنی به نام "سالهای دور از خانه" است. اوشین به لحاظ شخصیتی زنی قدرتمند و صاحب اراده بود که در مقابل مشکلات از پاینمیافتاد.
خمینی که به رادیو گوش میداد، بلافاصله دستور داد فردی که این مصاحبه را پخش کرده، تعزیر و اخراج شود و دیگر دستاندرکاران نیز تعزیر شوند. خمینی همچنین در حکمش تأکید کرد در صورتی که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بدون شک فرد توهینکننده محکوم به اعدام است. موضوع جالب توجه در این دستور، دستپاچگی خمینی و نیازش به بحرانآفرینی بود که از دید ناظران دور ماند و یا توجهی به آن نشان ندادند.
متهم یک زن بود. طبق فتوای خمینی و همه همتایانش، در اسلام زن "مرتده" اعدام نمیشود، بلکه آن قدر تحت فشار قرار داده میشود تا توبه کند و اسلام بیاورد. بر فرض هم اگر او قصد توهینی داشته و یا ضروریات دین را نفی کرده، حکم اعدام در مورد او نمیتوانست صادر و اجرا شود. هر چند به کار بردن لفظ توهین از سوی خمینی میتوانست صدور حکم اعدام به خاطر توهین به دختر پیامبر (سب و یا قذف) را توجیه کند. البته اینکه در اظهار نظر مربوطه، چه توهینی به کار رفته، مشخص نیست و کسی نمیپرسید در کدام دین و آیین اگر کسی عنوان کند که در مورد پدیدهای شناخت ندارد، به اعدام محکوم میشود؟
خمینی در تیرماه ۵۹ نیز دچار دستپاچگی شد و در اظهارنظری عجیب به غلط گفت که در قرآن سورهای به نام "منافقین" هست، اما سورهای به نام "کافران" نیست. در حالی که سوره "کافرون" یکی از سورههای کوتاه قرآن است که در نماز نیز خوانده میشود.
"دادگاه بلخ" خمینی بلافاصله تهیهکننده برنامه را به پنج سال زندان و سه نفر دیگر از دستاندرکاران برنامه را به چهار سال زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم کرد. برای اینکه رحم و مروت و مرحمت خمینی را نشان دهند، در نمایشی مسخره و چندشآور، موسوی اردبیلی وارد صحنه شد و از خمینی خواست که از سر تقصیر مسئولان مربوطه گذشته و آنان را مشمول عفو و مرحمت خود قرار دهد. کاری که به سرعت از سوی خمینی پذیرفته شد!
فتوای خمینی برای قتل سلمان رشدی
خمینی کمتر از دو هفته بعد در ۲۵ بهمن ۱۳۶۷برای سومین بار حکم ارتداد صادر کرد. او این بار طبق فتوایی سلمان رشدی، نویسنده کتاب "آیههای شیطانی"، و ناشران آن را مرتد و مهدورالدم معرفی کرد و از مسلمانان خواست هر کجا آنها را یافتند به قتل برسانند.
خمینی برای پشت سر گذاردن بحران پذیرش قطعنامه و شکست در جنگ و قتلعام زندانیان سیاسی، نیاز به یک بحران دیگر داشت. او در تمامی دوران حکومتش، جز در یک سال آخر، حکم "ارتداد" کسی را صادر نکرده بود و فرمانی در این مورد از او دیده نشده بود. در سال ۶۰ یک بار در رابطه با لایحهقصاص، تنها تهدید به صدور چنین حکمی کرده بود که آنهم جنبه سیاسی داشت.
بالاگرفتن مخالفتهای آیتالله منتظری در درون نظام و به ویژه پیام او به مناسبت ۲۲ بهمن که خواهان توبه مسئولان و از جمله خمینی شده بود، بحران عجیبی را در نظام دامن زده بود. خمینی به منظور مهار بحراندرونی نظام نیاز به بحرانسازی جدیدی در سطح بینالمللی داشت. کتاب سلمان رشدی تنها یک بهانه بود و نه پایداری روی شرع. بیش از یک سال بود که "آیههای شیطانی" منتشر شده بود و اعتراضهای بسیاری را در کشورهای اسلامی دامن زده بود. دهها نفر در پاکستان و هند و دیگر سرزمینهای اسلامی جان خود را بر سر آن گذارده بودند. ولی در ایران نه تنها هیچ خبری نبود، بلکه سلمان رشدی به دلیل برخورداری از نام اسلامی، حتی مورد توجه مقامات وزارت ارشاد اسلامی بود.
مهدی سحابی، مترجم کتاب "بچههای نیمهشب" سلمان رشدی، جایزه بهترین ترجمه سال را نیز دریافت داشته بود. البته جدا از کار ترجمه کتاب، چه بسا مسلمان بودن نویسنده و ساکن انگلیس بودن وی نیز در انتخاب این ترجمه بیتأثیر نبوده باشد. پس از بلوای "آیههای شیطانی" تاکنون دهها نفر در کشورهای مختلف اسلامی از اندونزی و مالزی گرفته تا ترکیه به خاطر اعتراض به انتشار این کتاب کشته شدهاند، ولی در ایران خون از دماغ کسی نیامده و هیچ اعتراضی برپا نشده است.
خمینی تلاش کرد تا با پیش کشیدن مسئله سلمان رشدی و صدور حکم اعدام او و درخواست اجرای آن از سوی مسلمانان جهان، خود را به طور موقت از مخمصهای که در آن گرفتار آمده بود، برهاند.
بعد از پذیرش قطعنامه آتشبس با عراق و سر کشیدن "جام زهر"، چهره او در بین نیروهای داخلی و خارجی رژیم به شدت خدشهدار شده بود. او تأکید داشت که "صلح با صدام خیانت به رسولالله" است و قسم یاد کرده بود که تا آخرین نفس و گلوله با "صدام یزید کافر"، "دشمن خدا و پیامبر" و "عامل صهیونیزم و امپریالیسم" خواهم جنگید. اما در میانه راه، دستهایش را به علامت تسلیم بالا آورده بود. خمینی به هر طریق تلاش میکرد چهره مذهبی خود را بازسازی کند.
اعزام هیأت به مسکو و ارسال پیام برای گورباچف و دعوت او به اسلام و صدور حکم ارتداد برای رشدی، در یک راستا قرار داشتند و دو هدف را دنبال میکردند: صدور بحران و جلب توجه اذهان به خارج از مرزها و بازسازی چهره روحانی و مذهبی خمینی.
مورد دیگری که نبایستی از نظر دور داشت، این حقیقت بود که مسئله سلمان رشدی در جوامع اسلامی به جز ایران، مسئله روز شده بود و خمینی این احتمال را میداد که رقبایش در حوزههای نجف و قم در صدور فتوا و یا اعلام نظر و... پیشدستی کنند!
از اینها گذشته او مجبور بود شعار "مرگ بر صدام یزید کافر" را علیرغم میل باطنیاش به کناری نهد. به همین دلیل نیاز شدیدی به یک شعار جایگزین داشت و در این شرایط "سلمان رشدی مرتد" میتوانست تا حدودی جای آن را پر کند.
ضرورت محاکمه آمران حمله به سلمان رشدی
خمینی با هر انگیزهای که فتوای جنایتکارانه قتل سلمان رشدی را صادر کرده باشد، در ماهیت آن هیچ تغییری بهوجود نمیآورد.
مقامات پلیس آمریکا پس از بازجوییهای اولیه از عامل حمله اخیر به سلمان رشدی، تأکید کردند که این اقدام به تنهایی انجام گرفته است و هادی مطر هیچ همکاری نداشته است.
اما اقدام به قتل سلمان رشدی بر اساس فتوای خمینی و با مسئولیت مستقیم مقامات نظام اسلامی صورت گرفته است. دستگاه قضایی آمریکا نبایستی تنها عامل اجرایی را محاکمه کند؛ آمران و سفارشدهندگان این اقدام به قتل نقش و مسئولیت به مراتب مهمتری دارند.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
ترورهای برونمرزی جمهوری اسلامی ایران به روایت تصویر
پرونده اسدالله اسدی، دیپلمات جمهوری اسلامی و همدستان او با صدور احکام سنگین در دادگاه بلژیک بسته شد. نگاهی به دیگر پروندههای ترورهای برون مرزی عاملان جمهوری اسلامی در این گزارش تصویری:
عکس: Getty Images/AFP/C. Stache
اسدالله اسدی، طراح عملیات تروریستی
دادگاه شهر انتورپ (انور) در بلژیک پنجشنبه ۱۶ بهمنماه (۴ فوریه) به محکومیت قطعی اسدالله اسدی، دیپلمات ایرانی رأی داد و او را به ۲۰ سال زندان محکوم کرد. اسدی در ژوئن ۲۰۱۸ به اتهام طراحی و هدایت حمله به نشست سازمان مجاهدین خلق در حومه پاریس، در آلمان دستگیر و به بلژیک تحویل داده شد. دادگاه همچنین نسیمه نعامی را به ۱۸ سال زندان، مهرداد عارفانی را به ۱۷ سال و امیر سعدونی را به ۱۵ سال زندان محکوم کرد.
عکس: Irannewsupdate
ترور مسعود مولوی
مسعود مولوی ۱۴ نوامبر سال ۲۰۱۹ در استانبول در اثر اصابت گلوله از سوی عبدالوهاب کوچاک به قتل رسید. مولوی پیش از آنکه به ترکیه فرار کند، در ایران مامور اطلاعاتی بود. او مدیر کانال "جعبه سیاه" بود که اخباری درباره فساد مالی در بیت خامنهای منتشر میکرد. رسانههای ترکیه در فوریه سال ۲۰۲۱ از بازداشت محمد رضا ناصرزاده، دیپلمات ایرانی بدلیل صدور گذرنامه برای علی اسفنجانی عامل اصلی قتل مولوی خبر دادند.
عکس: Fararou
"علی معتمد" (رضا کلاهی صمدی)
"علی معتمد" در ۲۴ آذر ۱۳۹۴ (برابر ۱۵ دسامبر ۲۰۱۵) در سن ۵۶ سالگی در شهرآلمیره هلند در خیابان از نزدیک هدف گلوله دو مرد ناشناس قرار گرفت و در بیمارستان جان سپرد. سه سال بعد در حالیکه دادگاه قاتلان برگزار میشد روزنامههای هلندی، این خبر را تأیید کردند که مقتول که در دهه ۱۳۶۰ از هلند پناهندگی گرفته همان کلاهی از اعضای مجاهدین خلق بوده که متهم به انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی با ۷۲ کشته بوده است.
عکس: Public Domain
طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا
دادگستری آمریکا "منصور اربابسیر" (عکس) و "غلام شکوری" را در ۲۹ سپتامبر سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) به تلاش برای ترور عادل الجبیر، سفیر عربستان سعودی در آمریکا متهم کرد. اربابسیر که تابعیت ایرانی - آمریکایی دارد، بازداشت شده ولی غلام شکوری فراری است. مقامهای قضایی آمریکا میگویند که غلام شکوری، عضو نیروی قدس- شاخه برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
عکس: dapd
بمبگذاری در هندوستان، ۲۰۱۲
در سال ۲۰۱۲ پلیس هند رسماً اعلام کرد که ایران مسئول بمبگذاری در دهلی برای کشتن دیپلماتهای اسرائیلی بودهاست. پلیس هند پس از تحقیقات گسترده، به این نتیجه رسید که پنج تن از اعضای سپاه پاسداران با همکاری یک روزنامهنگار هندی این ترور را انجام دادهاند. طبق گزارش، سردسته این گروه "هوشنگ افشار ایرانی" نام دارد و هدایتکننده سوء قصد علیه اسرائیلیها در تایلند و گرجستان نیز بودهاست.
عکس: Reuters
بمبگذاری در بانکوک، ۲۰۱۲
تایلند، ایران را به بمبگذاری برای ترور دیپلماتهای اسرائیلی در سال ۲۰۱۲ در بانکوک متهم کرد. سعید مرادی (چپ)، محمد خزایی (وسط) و مسعود صداقتزاده (راست که در مالزی دستگیر شد) به دست داشتن در عملیات تروریستی متهم و به حبس ابد محکوم شدند. سعید مرادی بر اثر انفجار بمب دو پای خود را از دست داد. این سه نفر بعدا در قبال آزادی کایلی مور گیلبرت، پژوهشگر استرالیایی-بریتانیایی به ایران تحویل داده شدند.
عکس: AP/Spokesman Office of National Thai Police
اقدام تروریستی در کنیا، ۲۰۱۲
پلیس کنیا در سال ۲۰۱۲ میلادی دو نفر ایرانی به نامهای احمد ابوالفتحی (راست) و سید منصور موسوی (چپ) را به اتهام تروریسم دستگیر کرد. این افراد عضو نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی شده و اتهام آنها انتقال تا ۱۰۰ کیلوگرم مواد منفجره اعلام شد. در آن زمان، سفیر ایران در کنیا قصد فراری دادن این دو نفر را داشت، ولی با شکست روبرو شد. این دو در دادگاه به حبس ابد محکوم شدند.
عکس: DAI KUROKAWA/Epa/dpa/picture alliance
ترور رضا مظلومان
رضا مظلومان (نام مستعار: کوروش آریا منش) از اعضای سازمان درفش کاویانی بود که در ۷ خرداد ۱۳۷۵ توسط عوامل جمهوری اسلامی در منزل خود در پاریس به ضرب گلوله کشته شد. در رابطه با این ترور، احمد جیحونی که از رابطان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بود در سال ۱۳۸۱ توسط دادگاه پاریس به ۱۷ سال زندان محکوم شد.
عکس: iranpoliticsclub
انفجار مرکز همیاری یهودیان در آرژانتین
در انفجار تروریستی ۲۷ تیر ۱۳۷۳ ( ۱۸ ژوئیه )۱۹۹۴ در مرکز یهودیان بوئنوسآیرس (آمیا) ۸۵ نفر کشته و بیش از ۲۰۰ نفر نیز زخمی شدند. دولت آرژانتین تاکنون سه بار جمهوری اسلامی ایران را به دست داشتن در این انفجار متهم کرده و مدعی است که دستور و نقشه ضربه در تهران کشیده و مسئولیت اجرای طرح عملیات به ستاد ویژه عملیات حزبالله لبنان که به گروه شبه نظامی حزبالله لبنان وابستهاست، سپرده شد.
عکس: Daniel Luna/dpa/picture-alliance
ترور "میکونوس"
در عملیات ترور میکونوس که در رستورانی به همین نام واقع در برلین، پایتخت آلمان و در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ (۲۶ شهریور ۱۳۷۱) انجام گرفت، صادق شرفکندی دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، همایون اردلان و فتاح عبدلی نماینده حزب دموکرات و نوری دهکردی کارمند صلیب سرخ به قتل رسیدند.
عکس: PDKI
ترور "میکونوس"
در دادگاه آلمان که پنج سال طول کشید، کاظم دارابی (راست) و عباس راحیل تبعه لبنانی (نفر وسط) به حبس ابد، یوسف امین (سمت چپ) و محمد اتریس هر دو لبنانی به ترتیب به ۱۱ و ۵ سال زندان محکوم شدند. دادگاه همچنین حکم جلب علی فلاحیان، وزیر وقت اطلاعات را صادر کرد. طبق حکم دادگاه ترور با اطلاع مستقیم علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، اکبر رفسنجانی رئیسجمهور و علی اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت انجام شده است.
عکس: PDKI
ترور فریدون فرخزاد
فریدون فرخزاد، در ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ در محل سکونتش در شهر بن آلمان بر اثر ضربات چاقو به قتل رسید. او شاعر، تهیهکننده، کارگردان و مجری تلویزیونی و رادیویی، خواننده، ترانهسرا، آهنگساز، بازیگر و فعال سیاسی ایرانی مخالف نظام جمهوری اسلامی بود. از فریدون فرخزاد بهعنوان "نامیترین شومَن ایران" یاد میشود. او برادر کوچک فروغ فرخزاد شاعر معاصر ایرانی بود.
عکس: Tacoma
ترور عبدالرحمان برومند
عبدالرحمان برومند رئیس هیئت اجرائی نهضت مقاومت ملی ایران در روز پنجشنبه ۲۹ فروردین ماه ۱۳۷۰ در مقابل آسانسور منزل مسکونی خود در پاریس با ضربات کارد به قتل رسید. نهضت مقاومت ملی ایران در ۱۴ مرداد ۱۳۵۹ در همان خانه در مخالفت با جمهوری اسلامی پیریزی شد. (عکس در کنار داریوش فروهر که به همراه همسرش پروانه اسکندری در جریان قتلهای زنجیرهای در ایران کشته شد)
عکس: aasoo.org
ترور شاپور بختیار
سه ماه و نیم بعد از ترور عبدالرحمان برومند، شاپور بختیار آخرین نخستوزیر دوره پهلوی و بنیانگذار نهضت مقاومت ملی ایران در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ در منزل خود در پاریس با ضربات چاقو کشته شد. وی دو بار هدف ترور قرار گرفت و طبق اظهارات انیس نقاش، تروریست لبنانی هر دو بار به دستور مقامات جمهوری اسلامی ایران و با استخدام تروریستهایی حرفهای طرحریزی شده بود.
عکس: AP
ترور کاظم رجوی
کاظم رجوی عضو شورای ملی مقاومت ایران در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹( ۲۴ آوریل۱۹۹۰) در نزدیکی خانهاش در سوییس به ضرب گلوله ترور شد. برادر مسعود رجوی، از رهبران سازمان مجاهدین خلق، پس از انقلاب نخستین نماینده ایران در دفتر سازمان ملل متحد بود.
عکس: Maryam Rajavi.com
ترور بهمن جوادی
بهمن جوادی که به نام غلام کشاورز شناخته میشد، سخنگوی فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی و از کادرهای حزب کمونیست ایران بود که در ۴ شهریور ۱۳۶۸ (۱۵ سپتامبر ۱۹۸۹) در لارناکای قبرس ترور شد. او که مقیم و شهروند سوئد بود، برای دیدار مادرش از سوئد به قبرس رفته بود. بهمن جوادی در مقابل چشمان مادر، همسر و برادرش هدف گلوله یک موتورسوار قرار گرفت و در بیمارستان مرکزی لارناکای قبرس درگذشت.
عکس: Farideh Arman
ترور عبدالرحمان قاسملو و عبدالله قادری
عبدالرحمان قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران و عبدالله قادریآذر در روز ۲۲ تیر ۱۳۶۸ (۱۳ ژوئیه ۱۹۸۹) در حالی که با نمایندگان جمهوری اسلامی دربارهٔ حل مسالمتآمیز "مسئله کردستان" بر سر میز گفتگو نشسته بودند در وین، پایتخت اتریش کشته شدند.
عکس: Bandarkhalil
ترور بیژن فاضلی
بیژن فاضلی فرزند رضا فاضلی ، فعال سیاسی ملیگرا، نویسنده، مجری و مدیر یک تلویزیون سیاسی مخالف حکومت جمهوری اسلامی ایران بود که در اثر بمبگذاری توسط عوامل جمهوری اسلامی در ۲۸ مرداد ۱۳۶۵ در فروشگاه خود واقع در لندن کشته شد. این بمب برای از بین بردن رضا فاضلی کار گذاشته بود که در نهایت به کشته شدن فرزند وی بیژن منجر شد.
عکس: abadis.ir
ترور ارتشبد غلامعلی اویسی و برادرش
ارتشبد غلامعلی اویسی در ۱۸ بهمن ۱۳۶۲ در پاریس به همراه برادرش غلامحسین اویسی با شلیک گلوله به سر ترور شدند. او فرمانده ژاندارمری در سال ۱۳۴۸ و فرمانده نیروی زمینی ارتش طی سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ بود. اویسی فرماندار نظامی تهران در زمان تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ بود. (عکس ارتشبد اویسی سمت راست در کنار ارتشبد ازهاری)
عکس: historydocuments.ir
ترور علی اکبر طباطبایی
علیاکبر طباطبایی سخنگوی سفارت ایران در آمریکا در دوران حکومت پهلوی بود که در ۳۱ تیرماه ۱۳۵۹ در مریلند آمریکا به ضرب گلوله کشته شد. قاتل، داود صلاح الدین (دیوید تئودور بلفیلد) نام داشت که قبل از انقلاب به اسلام گرویده بود و با بسته شدن سفارت ایران در واشنگتن به عنوان محافظ در دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی در سفارت الجزایر استخدام شد. او پس از ترور به ایران گریخت.
عکس: kayhan.london
ترور شهریار شفیق
شهریار شفیق (نفر دوم از سمت چپ) پسر اشرف پهلوی، افسر ارشد نیروی دریایی ارتش بود که در ۱۶ آذر ماه ۱۳۵۸ هنگام خروج از اقامتگاه مادرش در پاریس، به ضرب گلوله به قتل رسید. او یک هفته پس از انقلاب اسلامی و اعلام بیطرفی ارتش، ایران را ترک کرد. شفیق نخست راهی ایالات متحده شد و سپس در فرانسه به همسر و دو فرزندش پیوست.