درگذشت لوئیز بورژوا، خالق «عنکبوت غولآسا»
۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سهشنبهکسانی که کارهای هنری لوئیز بورژوا، نقاش و مجسمهساز آمریکایی−فرانسوی را دیده باشند، بهآسانی آنها را فراموش نمیکنند. یکی از این آثار تندیس عنکبوت ترسناکی است که نزدیک به ۹ متر ارتفاع دارد. او این مجسمه را در برابر موزهی هاوانا، پایتخت کوبا ساخته بود.
فردی که در برابر یک چنین تندیس برنزی ایستاده و به آن مینگرد، احساس میکند که ترسهایش در قالب آن تبلور یافتهاند. اما دریافت خود هنرمند از این کار هنری، برایش عمیق و آرامشبخش بود؛ چرا که بورژوا در تندیس این عنکبوت غولپیکر، سویهای نمادین از مادر خود را میدید که از او با عنوان "مراقبی مهربان" یاد میکرد. پاهای بلند این عنکبوت شکل حفاظ و پوششی را دارند که میتوانند چیزی را در آغوش بگیرند.
بعضی به این هنرمند لقب "مادهعنکبوت" یا "شکنجهگر" دادهاند؛ زیرا بسیاری از مجسمههای او تکههای بدن انسان را نمایش میدهند. گویی این اعضای بدن تکهتکه شدهاند: مجسمهی یک پا در قالبی شیشهای، شکل مسخ شدهی یک آلت تناسلی مردانه یا پاهای لاستیکی سیاه و بسیار بلندی که از دیواری آویزان شدهاند. و یا پیکرهی برنزی بیسر و خمیدهای را میبینیم که دستها و پاهایش یکدیگر را لمس میکنند.
«درد کسب و کار من است!»
موضوع درد درونمایهی بسیاری از کارهای بورژوا بوده است. او زمانی در مصاحبهای گفته بود: «سرگذشت انسان برای من به شکلی آشکار در رابطهی زن و مرد تجلی مییابد. و من در خانوادهای بزرگ شدم که خشونت در آن بخشی از تجربهی روزمره بود.»
در واقع خاطرات روزمره دستمایهی کار هنری این هنرمند متولد فرانسه بوده است. او در آثار هنریاش علیه خودکمبینی خویش واکنش نشان داده است. علت این حالت روانی، پدر پرخاشگر و عصبی بورژوا بوده است.
او گفته است که مادرش سر میز غذا همیشه چیزی برای شکستن میگذاشت تا وقتی پدر بیش از حد عصبانی میشد، آن را خرد کند. این وضع در واقع بخشی از تجربهی دردناک او در دوران کودکی است و او این تجربه را در کار هنری خود استعلا میبخشد.
«اینجا هر چه میخواهی دیوانگی کن!»
رابطهی این هنرمند با پدرش به شکلی عمیق در آثار او تأثیر گذاشته؛ به گونهای که او چیدمانی با نام "ویرانی پدر" را برگزار کرده است. پدر او با خدمتکار انگلیسی خانواده رابطه داشت و به مادر او خیانت میکرد. گذشته از این بدرفتاری پدر با لوئیز ادامه داشت و مدام از او ایراد میگرفت.
تجربهی چنین رفتارهایی، از سوی همکاران مرد او در دوران کار هنری وی همچنان ادامه داشت؛ زیرا آنها کار او را جدی نمیگرفتند.
او چندی بعد به آمریکا مهاجرت کرد؛ کشوری که به آن عشق میورزید. بورژوا احساس خود را نسبت به این کشور این گونه بر زبان میآورد: «اینجا میتوانی هر چه میخواهی دیوانگی کنی و آزاد باشی. اما در اروپا همه چیز محدود است و همه جا زندانهای کوچک و بزرگ هست.»
دورهی شهرت
اگرچه او در آغازفقط در ایالات متحدهی آمریکا معروف شده بود؛ اما با ابتکار "موزهی هنر مدرن" شهر نیویورک، در ابتدای دههی هشتاد میلادی به شهرت جهانی رسید و به جشنوارهی دوسالانهی ونیز نیز راه یافت. او در یک آتلیهی تودرتو و پر از بطری، پیکره، نوشته و اشیائی شبیه مترسک کار میکرد.
همهی اینها برای او سرشار از خاطرههایی بود که با آنها میتوانست تندیسهای خود را بسازد: برنز، مرمر، لاتکس، پشم شیشه، آلومینیوم و فولاد مواد لازم برای ساخت شکلهای گوناگون بودند.
البته بعضی از مجسمههای او نیز حالتی زنانه و اروتیک دارند: برای نمونه مجسمهای شبیه ابوالهول با نام "کاوش در طبیعت" موجودی است بیسر با شش پستان.
آثار بورژوا را میتوان در مکاتبی مانند سورئالیسم یا اکپرسیونیسم انتزاعی ردهبندی کرد. با وجود این لوئیز بورژوا در عرصهی هنر همیشه از جایگاه خاصی برخوردار است. بیتوجهی همکاران مرد او نیز باعث استقلال هنری و شاید کمی خودرأیی او شده بود.
این هنرمند در روز ۳۱ ماه مه پس از حمله قلبی در سن ۹۸ سالگی در نیویورک درگذشت.
FS / DK