1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

در عصر دیجیتال هر کسی را می‌توان رسوا کرد

یلدا کیانی۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

در عصر دیجیتال، مشهور شدن سخت نیست. لازم نیست به‌شهرت برسی تا ارزش قربانی‌شدن داشته باشی. امروزه برای رسوا کردن هر کسی ملات کافی هست. حافظه‌ی دیجیتال آلزایمر نمی‌گیرد. ۹ نظریه درباره‌قدرت افشاگری شبکه.

عکس: Herbert von Halem Verlag

در عصری زندگی می‌کنیم که دسترسی به اطلاعات برایمان مثل آب خوردن است. تنها کافی است به شبکه‌ی اینترنت متصل باشیم. شبکه پر است از اطلاعات به درد بخور و به دردنخور. اما درست همین اطلاعات به درد نخور هم شاید روزی برای برخی جالب شوند. ارزش داده‌ها را زمان تعیین می‌کند. عصر دیجیتال می‌تواند با یک کلیک گذشته را به اکنون و اکنون را خواب آشفته‌ی آینده کند. با پیدا کردن، به روز کردن و تکمیل و انتشار داده‌ها. داده‌ها هم از آسمان نیامده‌اند. آن‌ها را به شبکه تزریق کرد‌ه‌ایم. خود ما. و این خود ماییم که در صورت لزوم می‌توانیم با همین داده‌ها برای دیگری رسوایی بیافرینیم. ابزارهای کنترل در برابر شبکه بسیار ضعیف‌اند. در حقیقت در برابر خود ما.

چندی پیش دو استاد رشته‌ی علوم ارتباطات از دانشگاه توبینگن آلمان کتابی منتشر کردند با نام "افشاگری افسارگسیخته" که در آن ۹ تئوری خود درباره‌ی "پایان عصر کنترل در دوران دیجیتال" را تشریح کرده‌اند. در این نوشته به چکیده‌ی نظریه‌های آنان که در رسانه‌های آلمانی زبان منعکس شده است اشاره می‌کنیم.

یک: هر کسی می‌تواند رسوا کند

امروزه هر کسی قادر است دیگری را رسوا کند و برایش پاپوش بسازد. ابزار مورد نیاز آن را هم همه در اختیار دارند، گوشی‌های هوشمند و حتی گوشی‌های دوربین دار کوچکی که همیشه به همراه داریم. پرتال‌هایی هم که میدان انتشار و پخش داده‌ها را برایمان فراهم می‌کنند نام هایی هستند آشنا؛ فیس بوک و توییتر، یوتیوب و بلاگ‌ها، وب سایت‌های شخصی و ویکی‌ها و تابلویی که بر سر در همه آویزان است: ورود عموم آزاد است. پس هر کسی می تواند جوانه‌ی یک رسوایی را در شبکه بکارد.

دو: هر کاربری، هر شهروندی یک قربانی بالقوه است

«بهانه‌ای برای رسوا کردن آدم‌های معمولی، کوچک و ضعیف در دست نیست» این جمله را یک‌بار یک نویسنده‌ی آلمانی گفته بود. اما حالا دیگر این تز غلط است. دیگر لازم نیست خیلی مشهور یا قدرتمند بود یا به طبقه خاصی از اجتماع تعلق داشت تا هدف شایعه و رسوایی قرار گرفت. در عصر دیجیتال هدف افشاگری‌ها گاه آدم‌های ناآشنا و عادی و بدون جایگاه خاص اجتماعی و حتی بی گناه‌اند. دیگر "ارتفاع سقوط" یک فرد نیست که حمله به او و رسواکردنش را جذاب می‌کند. حالا دیگر حتی با بزرگ‌نمایی موضوع‌های بی‌ارزش هم می‌توان کسی را "بی‌آبرو" کرد. عصر دیجیتال می‌تواند بی‌اهمیت‌ها را با اهمیت و نا‌آشنا‌ها را برای لحظه‌ای هم که شده، مشهور کند.

سوم: قدرت در دست مخاطب است

قدرت یعنی مخاطب. این مخاطبان هستند که موضوعی را با اهمیت می‌کنند یا از اعتبار می‌اندازند. این مخاطب است که موضوع‌های تازه را تعیین می‌کند و هم‌زمان نقش مطلع، شاهد، ارائه‌دهنده‌ی مدرک و شاکی را بازی می‌کند. به این ترتیب یک تئوری قدیمی که می‌گفت تا به وجود آمدن یک رسوایی رسانه‌ای باید سه مرحله طی شود، از درجه اعتبار ساقط می‌شود. در این تئوری اول هنجاری شکسته می‌شد، در مرحله‌ی دوم رسانه‌ها در این رابطه افشاگری می‌کردند و در پایان پروسه‌ی ارتباطی، این افشاگری خشم مخاطب را که می‌توانست وسیع یا محدود باشد به دنبال داشت. اکنون این پروسه می‌تواند ابتدا با خشم یا نارضایتی مخاطب آغاز شود سپس به رسانه‌های اصلی سرایت کند و در نهایت واکنش آن‌ها را برانگیزد.

چهارم: داده‌ها شالوده‌ی رسوائی

دیجیتالیزه شدن داده‌هاست که امکان رسوایی دیجیتال را پدید می‌آورد. چون هرچه که به صورت دیجیتال ارائه می‌شود، می‌تواند توسط کامپیوتر یا گوشی موبایل پخش و تکثیر شود و به سرعت برق به سراسر جهان فرستاده و هم زمان دیده و خوانده شود. این "سهولت تازه"، امکان تبدیل کامل و نمایش جهانی است که می‌تواند تکه‌های متون، تصاویر و فیلم‌ها را کنار هم بچیند و مجموعه‌ای را برای خشمگین کردن مخاطبی پدید آورد که وسعت آن قابل تصور و پیش بینی نیست.


پنجم: ابزارهای کنترل ضعیف اند

امکاناتی که برای کنترل یک رسوایی ِ در فضای دیجیتال وجود دارند، ناچیز و ضعیف‌اند. انتشار وسیع داده‌ها، دسترسی آسان به آن‌ها در سراسر جهان، جاودانگی آن‌ها و سهولت در ترکیب مجدد آن‌ها با داده‌های دیگر و دشواری شناسایی محرک و مبدا انتشار داده‌ها، همه‌ی این ویژگی‌ها سبب شده‌اند که روش‌های مدیریت این‌گونه رسوایی‌ها و افشاگری‌ها از قبیل سانسور، تهدید و ارعاب یا تلاش های حقوقی بی‌اثر یا کم اثر شوند. دیگر یک فرد نمی تواند با نسخه و تعریف خود از یک رویداد، شبکه را تحت تاثیر قرار دهد و جلوی بهمنی را که به راه افتاده بگیرد یا حتی بخشی از افشاگری را نامرئی کند یا به حاشیه براند. قدرت شبکه فراتر از قدرت ابزارهاست.

ششم: سانسور نتیجه‌ی معکوس می‌دهد

تلاش‌برای سانسور معمولا به ضد خودش تبدیل می‌شود. این تلاش‌ها معمولا منجر به بسیج عمومی در شبکه می‌شوند. آن‌که تهدید می‌کند داده‌های منتشر شده را از شبکه می‌زداید، باعث تحریک، تشدید و سرعت گرفتن انتشار داد‌ه‌ها و ارسال کپی ‌های بی‌شمار آن در شبکه می‌شود و ناخواسته باعث می‌شود که انتشار داده‌ها گاهی شکل شورش به خود بگیرد، نوعی از اعتراض که دیگران بدون هزینه‌ و صرف زمان می توانند به آن بپیوندند.

هفتم: افشاگری دیجیتال زمان نمی‌شناسد

رسوایی‌های دیجیتال یا اگر دقیق‌تر بگوییم رسوائی‌هائی که بر پایه‌ی امکانات عصر دیجیتال به وجود آمده، فرم به خصوصی از زمان را پدید می‌آورد و آن هم "اکنون ِ ابدی" است. مدل خطی زمان که از گذشته آغاز و رو به آینده پیش می‌رفت، در شرایط تازه‌ای که رسانه‌های جدید به وجود آورده‌اند، می‌شکند. یک نوشته، یک اظهار نظر یا یک عکس که مدت‌ها پیش به شبکه فرستاده شده، می‌تواند هر لحظه دوباره فراخوانده شود و بخشی از "اکنون" و تهدیدی برای آینده شود.

هشتم: کنترل مداوم و دو سویه

زندان دیجیتال ِ پر از „Big Brother“ ها هم اکنون ساخته شده است. آنچه که ما را تحت نظر گرفته است یک نیروی ناآشنا و غریبه و بد ذات نیست. ما همه همدیگر را به طور متقابل زیر نظر گرفته‌ایم. ردپاهای ما در وبلاگ، چت، فیس بوک، ایمیل، اس ام اس و توییتر می‌توانند هر لحظه احیا، مونتاژ و مایه‌ی رسوایی شوند. ما از نظر روحی خود را آماده‌ی ریسک دائمی ِ از دست دادن ناگهانی حیثیت و شهرت خود نکرده‌ایم. هیچ کس با این حس که گویا همیشه روی صحنه‌ایستاده است و میلیون‌ها چشم به او دوخته شده، زندگی نمی‌کند. به همین دلیل، فرمان عصر دیجیتال این است: «آن گونه عمل کن که تاثیرات علنی رفتار و عمل‌ات در درازمدت توجیه پذیر باشند. اما هم‌زمان به این نکته واقف باش که حتی این‌گونه رفتار کردن هم سودی ندارد.»

نهم: گاه روشنگری و گاه تنها جنجال

افشاگری‌های دیجیتال را نمی‌توان خوب یا بد دانست. این توانایی عصر دیجیتال دو سوی ترسناک و زیبا را با هم دارد. گاهی فقط جار و جنجالی لحظه‌ای است و گاه روشنگری‌ای که باعث پایان خشونت و شکنجه می‌شود و یا آغاز حرکتی که سقوط دیکتاتورها یا سیاستمداران کاریسماتیک اما خطرناک را به دنبال دارد. همه چیز به نوع استفاده‌ی ناشران این عصر، یعنی خود ما، از ابزارهای افشاگرانه‌ی این عصر برمی‌گردد. چرا که هنوز هم در پس هر رسانه و ابزاری این انسان است که با تمامی نیات خوب یا پلید خود ایستاده است، با تمام آزروها و امیدها و اهداف خیر یا شرش.

به‌خاطر وجود همین انسان مسئول است که چشم‌اندازهای یک جانبه، مواضع تنها بدبینانه یا اساسا خوشبینانه بر خلاف واقعیت‌اند. چرا که آن‌ها امکان‌های متفاوت استفاده از این ابزارها را در نظر نمی‌گیرند.

نویسندگان کتاب در پایان به این تنتیجه رسیده‌اند که نمی‌توان گفت افشاگری دیجیتال و شبکه تنها خوب است یا شر. اغلب بحث‌هایی که امروزه بر سر ذات این شبکه در جریان است، بحث‌هایی غلط اندازند که یا تنها ماهیت ویران‌کننده‌ و غیر قابل کنترل شبکه را در نظر گرفته‌اند یا سرمست از تکنولوژی ها و الگوریتم چنان "شبکه‌زده‌اند" که فراموش می‌کنند در انتهای همه‌ی این جنجال‌ها باز هم همان بشر است که ایستاده است. این ما هستیم که از ابزارها استفاده‌ی خوب یا بد می‌کنیم. این ما هستیم که تعیین می‌کنیم چه چیز مهم، جالب یا شرم‌آور است.

شبکه‌های اجتماعی برای "وصل" کردن آمده‌اند نه "فصل" کردن. اغلب بحث‌هایی که امروزه بر سر ذات این شبکه در جریان است، یا تنها ماهیت ویران‌کننده‌ و غیر قابل کنترل شبکه را در نظر گرفته‌اند یا چنان "شبکه‌زده‌اند" که فراموش می‌کنند در انتهای همه‌ی این جنجال‌ها باز هم همان بشر است که ایستاده استعکس: picture-alliance/landov
پرش از قسمت در همین زمینه
پرش از قسمت گزارش روز

گزارش روز

پرش از قسمت تازه‌ترین گزارش‌های دویچه وله