دلنوشتههای اینترنتی برای دختری با کفشهای کتانی
۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبهاین روزها به شبکههای اجتماعی که سر میزنی عکس یک زن جوان مدام در حال بازنشر و تکرار شدن است، گیریم با چند جملهی گاه متفاوت زیر آن. این عکس٬ عکس بازیگر جوانیست که به «دختری با کفشهای کتانی» شهرت دارد. اسمش٬ پگاه آهنگرانی است. این بازیگر سینمای ایران از یک هفتهی پیش در زندان است. زندانی شدن او گره خورده با افسوس کسانی که بازداشت بازیگر جوان ایران را "تداعی" تجربههای نسل خود میدانند.
تداعی٬ اشاره به اسم شخصیتی که پگاه آهنگرانی در فیلم «دختری با کفشهای کتانی» (محصول ۱۳۷۷) ایفاگر نقشش بود نیز دارد. او در این فیلم نقش یک دختر نوجوان را بازی میکرد که با تابوها و محدودیتهای اجتماعی دست به گریبان است.
یک کاربر فیسبوک مینویسد:«تداعی هیچ چیز این شهر بیامید و آرزو هنوز که هنوزه بعد از ۱۳ سال تغییر نکرده است. همه چیز همان طور زشت و بیروح باقی مانده است. هنوز هم سیلی سرخ ممنوعیت بر صورت دخترانی که میخواهند مستقل و متفاوت باشند و روياهای سادهشان را آزادانه عملی كنند، نمایان است. هنوز هم قوانين و عرف سنگینِ موجود بر پیکرهی این شهر، سختتر و بیشتر از ۱۳ سال قبل رخنمایی میکند ...»
او همچنین بازیگر فیلمهایی نظیر «زندان زنان» و «سه زن» و کارگردان مستند بحثانگیز «دهنمکیها» نیز بوده است.
پگاه آهنگرانی قرار بود که سفری به آلمان داشته باشد و از مشاهدات خود در طول جام جهانی زنان برای دویچه وله وبلاگ بنویسد.
یک کمپین فیسبوکی از دوستداران این بازیگر سینمای ایران خواسته تا «هر کجای دنیا» که هستند در روز تولد آهنگرانی٬ ۲۴ جولای٬ با به پا کردن کفش کتانی و در دست داشتن عکس پگاه در مقابل سینماها تجمع کنند.
سری میزنیم به فیسبوک٬ بلاگستان٬ گوگلریدر و دیگر محیطهای حضور مجازی ایرانیان تا انعکاسدهندهی صدای کسانی باشیم که در این یک هفته درباره بازیگر زندانی ایران حرفیداشتهاند.
آن کتانیپوشها و این دمپاییپوشها٬ نعلینپوشها
«دختری با کفشهای کتانی ما را که از قضا روسری سبزی هم به سر داشت و میخواست در دولت مهندس موسوی به نمايشگاه کتاب برود، چند روز پيش گرفتند و کتانیهايش را کندند و الان در سلول انفرادی، به احتمال قوی دمپايی پلاستيکی به پا دارد. خدا کند که پاهای کوچکاش در اثر ضربات مروجان دمپايیپوشی بزرگ نشود و همچنان در کفشهای کتانی جا بگيرد...» این بخشی از نوشته ف. م. سخن است که در وبسایت گویا نیوز منتشر شد. در این نوشته کفش کتانی و دمپایی به عنوان نماد دو نوع تفکر٬ دو نوع مشی زیست در مقابل یکدیگر قرار داده شدهاند.
او مینویسد:« کفش کتانی اما نماد تازگی بود؛ نماد طراوت؛ نماد حرکت؛ نماد رفتن و نايستادن؛ نماد دويدن واز ديگران جلو بودن. سياسیهای جوان همگی کفش کتانی به پا داشتند. وقتی در ميدانِ شهيادِ تازه "آزادی" شده، حزبالله نارنجک ترکاند، عده ای مُردند، عده ای زير دست و پا ماندند، و کلی کفش کتانی روی زمين باقی ماند.»
«ديری نپاييد که دمپايیپوشان به جان کتانیپوشان افتادند و کفشهای کتانی را از پای بچهها کندند، و به جای آن دمپايی پلاستيکی پوشاندند. زندان جايی بود که دمپايیپوشان میخواستند کتانی پوشان را مثل خود کنند.»
استفاده از تعبیر کتانیپوش اما تنها به این نوشته خلاصه نمیشود. پگاه آهنگرانی که در فیلم «دختری با کفشهای کتانی» بر لبهی جدولهای پیادهرو خیابان راه میرفت حالا با همان تصویر در نوشتهنویسندهی وبلاگ «باغچه» ظاهر میشود. او مینویسد: «هوای چه چیزهایی در سرت داری! هوای راه رفتن لبهی جدولهای زندگی و دویدن و هوای تجربههای تازه و رفتن و شدن هم؟ نه خواهر جان، در میان تق تق ِ زمختِ کفشهایِ چرمیِ براق و نعلینهای جدی ِ عبوس جایی برای "دختری با کفشهای کتانی" نیست...سهم تو از زندگی، امروز، تنهایی ِ پشتِ میلههاست.»
از هر شاخهای ٬ کفشی آویزان
اما دلنوشتهای کابران ایرانی اینترنت نیز بسیار به نام فیلم «دختری با کفشهای کتانی» گره خورده است. مسیح علینژاد٬ روزنامهنگار٬ در پستی که فیسبوک منتشر کرد نوشت: « حالا که علی کوچولو از شهر گریخت، حالا که گلشیفته فراهانی دلتنگ و دور است، وقتی وبلاگ و دست نوشته های ترانه علیدوستی هم خوش خوشانشان نیست، حتما یادتان هست که پسر خانم گویندهی صدا و سیما را هم در روز عاشورا کشتند… ما خیلی ها را در سینما و صدا و سیما داریم که همدلاند با ما اما وقتی به حبس میروند یا ممنوع التصویر میشوند گاهی تنهای شان میگذاریم…مثل رامین پرچمی…حبس پگاه هم نباید عادت شود برای ما.»
او سپس اینطور نوشت: «یکی در گوشم میگه: بریم راسته خیابان ولی عصر آنقدر کفش کتانی به درختها و سیم برق آویزان کنیم که مردم باخبر شوند دختری با کفشهای کتانی را بردند…»
یا همان چیزی که نویسنده وبلاگ «سرزمین رویایی» به طعنه مینویسد: « آی ملت! دختری با کفشهای کتانی در بند است. دیگر کسی جدولهای ولیعصر را پیاده گز نمیکند. آسوده بخوابید.»
تقابل پگاه آهنگرانی با مسعود دهنمکی
آنچه در دیگر نوشتههای کاربران ایرانی دنیای مجازی به چشم میآید٬ دیدگاه سیاسی و عملکرد پگاه آهنگرانی خصوصاً در تقابل با اندیشههایی نظیر اندیشه مسعود دهنمکی٬ کارگردان اصولگرای ایران است. هم از آن نظر که پگاه آهنگرانی مستندی انتقادی نسبت به دهنمکی ساخته و هم از این منظر که فیلمی که هماکنون روی صحنه است و پگاه در آن نقش ایفا کرده است در مقابل فیلم آخر مسعود دهنمکی قد علم کرده است.
نویسندهی وبلاگ راز سر به مهر مینویسد: «پگاه آهنگرانی، بازیگر "دختری با کفش های کتانی"، گم نشده، شاید بازداشت شده! کسانی مثل او گم نمی شوند؛ شاید کسی مثل شریفی نیا و حامد کلاهداری و همه آنهایی که رُبات هنریاند گم بشوند، همانها که سرشان را میگیرند پایین، و یا گردنشان را کج میکنند تا ثابت کنند اهل فتنه نیستند، تا امان داشته باشند، اساسا ارزان معامله میشوند، فرقی برایشان نمیکند که از دهنمکی دستمزد بگیرند یا پا روی خون "ندا" بگذارند، ولی پگاه آهنگرانی که گم نمیشود. کسی گم میشود که مردم و خیابانهای شهر را نشناسد، نداند و باور نکند که مردم حافظه خوبی دارند، و خیلی از آدرسها را به یاد میسپارند. پگاه آهنگرانی شجاعتر از آن است که گم شود در شهری که میداند مردمانش آدرسهای غریبی را هیچ گاه از یاد نمیبرند ...»
نویسنده وبلاگ «یک زن آزاد در یک جامعه آزاد» نیز سعی کرده تا با خلق یک صحنه فیلمبرداری خیالی ماجرا را از دید خود شرح دهد٬ ماجرایی که انتهای آن هم به نارضایتی از وضعیت فعلی سینما و سیاست ایران میرسد.
«خلاصهداستان: پگاهآهنگرانی هنرمندی جوان کهجز افتخارات جامعههنری زنان ایران محسوب می شود و باکارهای فوق العادهاش گروهی تاریکبین را عصبی کردهبود، احتمالا در حین رفتن بهمحل کار و یا ... توسط گروهی ارازل و اوباش حکومتی که ماموران اطلاعات نام گرفتهاند بهزور بهصحنه فیلمبرداری فیلمی کهسناریویش را بیماری روانی نوشته و قرار است میلیارد دلار فروش برود، برده میشود. بعد از چند روز تازه معلوم میشود که کلا فیلم قرار است در لوکیشهای واقعی ساختهشود، چون انگار دهنمکیها از شجاعت و جسوری پگاه و پگاهها این مدت حال و روزی خوش نداشتهاند.»
بازیگر زندانی بر پردهنمایش
دستگیری پگاه آهنگرانی در حالی که فیلمی با بازی او –ورود آقایان ممنوع - بر صحنهی نمایش است نیز موقعیت ویژهای را برای مخاطبان رقم زده است. برخی از افراد در وبلاگهایشان یا سایتها از سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور٬ برخی از فریاد زدن اسم بازیگر زندانی در انتهای فیلم خبر دادهاند. این اخبار تایید نشدهاند٬ اما آنچه مستند است٬ روایت کسانیست که به تماشای فیلم رفتهاند و حس خود را ثبت کردهاند.
یکی از کاربران گوگلریدر مینویسد:« دیشب با یکی از دوستان رفتیم سینما. توی تیتراژ اول تا اسم پگاه آهنگرانی نوشته شد میخواستم بایستم. دست بزنم. میخواستم فریاد بزنم حتی. فریاد بزنم زندانی سیاسی آزاد باید گردد... ولی فقط بغض کردم و حتی خندیدم به این شکل مضحک زندگی.»
مهدی خزعلی٬ تحلیلگر سیاسی٬ هم در وبلاگ خود در پستی با عنوان «امشب به ملاقات پگاه آهنگرانی میروم٬» در ابتدا با اشاره به حقوق قانونی زندانی و خانوادهاش٬ مینویسد: « اطلاع از وضعیت زندانی - از لحظه بازداشت - حق خانواده اوست، خانواده پگاه ملت ایران است، او چون دختر من است، او خواهر من است، این حق طبیعی من است که از عزیزم کسب خبر کنم، حالش خوب است؟ در سلول انفرادی است؟ در بند عمومی است؟ می گذارند شب را بخوابد؟ شبها او را به بازجویی نمیبرند؟ از او چه میخواهند؟ جرمش چیست؟ چه خطایی کرده است؟ غذایش مرتب است؟ شب و روز را می داند؟ از اخبار مطلع است؟ روزنامه میخواند؟ رادیو و تلویزیون دارد؟»
خزعلی که ظاهراً پست وبلاگی خود را در شب تولد امام دوازدهم شیعیان مینویسد٬ میآورد که «به ملاقات پگاه آهنگرانی در فیلم " ورود آقایان ممنوع " می روم. آزادیش را در این شب عزیز از خدای منان مسئلت دارم.»
مریم میرزا
تحریریه: یلدا کیانی